Thursday 29 July 2010

Niki Karimi and her revolutionary top 5


خانم نيكي كريمي، ستارۀ سينماي ايران، در يادداشتي كه شماره مردادماه ماه‌نامۀ سينمايي "24" منتشر شده پنج بازيگر برگزيدۀ زندگي‌شان را به عموم خوانندگان مشتاق فارسي‌زبان معرفي كرده‌اند. پنج بازيگر كه هر سينمادوستي مي‌تواند ستايششان كند، و اگر چنين نباشد حتماً فيلم‌هاي محبوبي از آن‌ها در حافظه دارد. اما آن‌چه انتخاب بانو كريمي را متفاوت مي‌كند، يا پيچيدگي نگاه بازيگران فرهيخته سينماي ايران را به رخ مي‌كشد، توضيحات روشن‌گر ايشان درباره «دلايل» اين انتخاب‌هاست. بگذاريد يك‌بار آن‌ها را مرور كنيم:
هانا شيگولا، به خاطر اين‌كه رفيق رفيق‌شان است و يك‌بار در مونيخ و بعد در برلين – كه البته براي آن دسته از خوانندگان كه نمي‌دانند مونيخ و برلين شهرهايي در آلمان‌اند يادآوري اين نكته ضروري است – او را ديده‌اند و خود رفيق اصلي هم نامش به‌عنوان يكي از پنج كارگردان منتخب خانوم آمده است.
ايزابل آجاني، كه داريوش مهرجويي آدل ِ او را به خانوم داده و ايشان بعد از «تحقيق» درباره ايزابل آجاني متوجه شده‌‌اند «اين يكي از اولين فيلم‌هايي بوده كه بازي كرده..» و البته اين تحقيق گران‌سنگ و نتايج ژرف آن مي‌تواند روي كوين برانلو را كه تمام زندگي‌اش را گذاشت تا بخش‌هاي گمشده از فيلم‌هاي چاپلين و ابل گانس را كشف كند سفيد مي‌كند. اي‌كاش ايشان مي‌نوشتند چند سال وقف اين تحقيق كرده‌اند.
كوين كاستنر، چون نوع «بازي طبيعي‌اش» را دوست دارند و مي‌دانيد كه اين بازيگرها همه غيرطبيعي‌اند و البته «جذاب» هم هست كه شرط لازم براي ورود به اين فهرست دشوار و پرمشقت است.
آنتوني هاپكينز، كه معلوم است «به شدت حساب شده كار مي‌كند» و خوب اين هم يكي ديگر از نكاتي است كه بقيه بازيگران از آن بي‌بهره‌اند و شييد البته منظور خانوم كريمي اين بوده كه ايشان درس حساب‌داري خوانده و البته جلوتر ايشان مي‌گويند كه «يكي از آن بازيگران انگليسي است كه انگليسي‌ها هر چند وقت يك‌بار رو مي‌كنند» و كاملاً درست است چون انگليسي‌ها، برخلاف ما، هنر تئاتر ندارند، يكي را مسئول گذاشته‌اند كه هر چند وقت يك بار يك آنتوني هاپكينزي، ريچارد برتوني يا لارنس اليويه‌اي رو كند كه در صحنه‌اي جهاني مشتشان خالي نباشد و پيتر ييتز بي‌خودي شلوغش كرده كه در جامه‌دار (Dresser) كه بعضي جاهلين شاهكار مي‌پندارندش، سنت بازيگران بزرگ تئاتر انگليسي را تصوير كرده كه اگر صداي رعد بخش طوفان ِ كينگ لير درست نباشد، بازيگر زمين و زمان را به آتش مي‌‌كشد. بله درست است آن‌ها «رو» مي‌شوند، آن‌طور كه خانوم فرموده.
و بلاخره...
كري گرانت كه انقلابي در اظهار نظرهاي سينمايي است. بگذاريد اين يكي را عيناً نقل كنيم: «از بازيگرهاي قديمي و كلاسيكي است كه در ذهن دارم؛ يادآور فيلم‌هاي هيچكاك، ادري هپبورن و گريس كلي است.» همين. من نه كوتاهش كردم و نه جاي ويرگولش را عوض كردم. اما زود قضاوت نكنيد كه اين مثل گزاره‌اي فلسفي ويتگنشتاين است و زمان مي‌خواهد و تحليل.
اول – كري گرانت از بازيگران قديمي است. اي‌كاش ايشان مي‌نوشتند چند سال را صرف تحقيق در اين مورد كرده‌اند.
دوم – ايشان «در ذهن دارند»، يعني با وجود نوشتن يادداشت يا ديكته كردن آن مشغوليات ذهني در حد فعلاً در «ذهن داشتن» رخصت داده و خوانندگان به تراوشات ذهني آني بانو بايد اكتفا كنند.
سوم – كري گرانت خوب است چون يادآور فيلم‌هاي هيچكاك است. معياري هوش‌ربا براي سنجش يك بازيگر: او خوب است چون آدم را ياد بازيگر يا كارگردان ديگري مي‌اندازد، نوعي تمرين مبارزه با آلزايمر، از نوع ستارگان سينماي فارسي. در ادامه البته گرانت يادآور هپبورن هم هست، اگرچه با هپبورن فقط يك فيلم، آن‌هم در دوران آخر دارد (معماي استنلي دانن) و يادآور گريس كلي است كه با او هم فقط يك فيلم (دستگيري دزد) دارد، و اين يكي ساخته هيچكاك است، بنابراين كل عشق خانوم به كري گرانت محتملاً شامل يك فيلم هيچكاك و معما مي‌شود و هر دو مال سال‌هايي كه صداي كري خش برداشته و سنش از پنجاه سالگي گذشته بود و البته ايشان به سه قرن ديگر تحقيق نياز دارند تا بفهمند كري گرانتِ كمدين، كري گرانتِ كمدي‌هاي اسكروبال، كري گرانت فيلم‌هاي تبليغاتي دهه 1940، كري گرانتِ جورج كيوكر، هاكس، كري گرانتِ RKO هم وجود داشته. البته ما انتظار نداريم وقت ايشان صرف اين تحقيقات بيهوده شود و فرصت حضور ستاره‌‌‌وار در سينماي فارسي از ما صلب گردد. ايشان مي‌توانند محقق بي‌نواي بي‌پولي مثل من را استخدام كنندتا همه اين‌ها را براي مقاله بعدي‌شان آماده كنم. بعد ما به ريش همه كساني كه زندگي‌شان را صرف جمع‌آوري اطلاعات خاله‌زنكي و تماشاي بيهوده فيلم‌هاي دوزاري كرده‌اند خواهيم خنديد و با نيكي كريمي، عصر جديد سينمادوستان و سينماشناسان و ستارگان را جشن خواهيم گرفت.

1 comment:

  1. آقا! حرفای شما صحیح، اما مشکل به شما هم برمی گردد که طرف را جدی گرفته اید. آقای سردبیر به جای این که از عکس های دوران جووانی خانم روی جلد "استفاده ی ابزاری" کند، آمده ازش یک یادداشتی گرفته که فروش مجله برود بالا. مثل صفحه ی حوادث که از لیست صفحات روشنفکرترین روزنامه های ما هم حذف نمی شود.

    من بعید می دونم نصف کسانی که در آن مجله ی "تخصصی" شروع به خواندن نوشته ی خانم می کنند، آن را به انتها برسونند. طرف بازیگره و همه می دونند که بی سوات تر از بازیگرها در جامعه ی هنرمندان حرفه ای نداریم!؛

    ReplyDelete