Pis'ma myortvogo cheloveka |
فانتزیهای آینده، کابوسهای امروز
احسان خوشبخت
فیلمهای علمی-تخیلی و فانتزیهای ضدآرمانشهری امروز بیش از
هر زمانی طنینی نزدیک به واقعیت دارند؛ بعضیهایشان حتی به مستند پهلو میزنند. در
روزهای قرنطینۀ کرونا به سراغ یادداشتها و فهرستی رفتم از سال 2017 که بعد از
تماشای فیلمهای رتروسپکتیوی دربارۀ سینمای علمی-تخیلی (Future
Imperfect) در فستیوال فیلم برلین نوشته بودم. در این برنامه، «فیلمهای
علمی-تخیلی فاقد هیولا» نمایش داده شد، فیلمهایی که صاحب تخیل بودند اما تخیلشان
فانتزی محض نبود و تا حدی ریشه در واقعیت یا احتمالات علمی داشت. خیلی از فیلمهای
نمایش داده شده را میشد آثار محیطزیستی خواند که نگرانی جدیشان از آیندۀ کرۀ
زمین را پنهان نمیکردند. یکی از امتیازهای بزرگ برنامه معرفی فیلمهای زیادی از
کشورهای بلوک شرق سابق بود که لحنشان تفاوتی اساسی با نمونههای مشابه در غرب
دارد و معمولاً آثاری فلسفی و اخلاقیاند تا سرگرمی برای بچههای بزرگ شده با کتابهای
مصور. تقریباً تمام فیلمها از نسخههای 35 میلیمتری نمایش داده شدند، طوری که این
فیلمها باید هرجایی دیده شوند.
Ikarie XB 1 |
ایکاری ایکسبی یک [Ikarie
XB 1] (ییندریش پولاک، 1963)
این یکی از فیلمهای محبوب استنلی کوبریک که در روزهای ساخت اودیسۀ
فضایی 2001 تماشا میکرد و احتمالاً از آن الهام میگرفت دربارۀ گروهی دانشمند
در سال 2163 است که در سفینهای در فضا به
دنبال علائم حیات میگردند. در طی سفر فضایی، به سفینهای خالی از سکنه و رها شده
که تمام ساکنان آن کشته شدهاند بر میخورند که به سال 1963 تعلق دارد. تحقیق
بیشتر نشان میدهد که سرنشینان سفینه قربانی جاهطلبیهای اتمی خودشان شدهاند و در
اصل متعلق به تمدنی بودهاند که روزگاری در کره زمین وجود داشته و امروز – یعنی در
سال 2163– دیگر وجود ندارد. مردان فربه در
حین آخرین فعالیتهایشان، پیش میزهای قمار در سفینه با مرگ ناگهانی روبرو شدهاند،
درحالی که تفنگ و بمبهای انبار شده در همه جای سفینه رها شده است. این نمونهای
مهم از استفاده از ژانر علمی-تخیلی برای اظهار نظر دربارۀ گسترش سلاحهای اتمی در
دهه 1960 و ترس از فاجعۀ قریبالوقوع است که طراحی صحنۀ بسیار خوبی دارد.
دومیها [Seconds]
(جان فرانکنهایمر، 1966)
این سومین باری بود که شاهکار جان فرانکنهایمر را میدیدم.
بار اول، در نسخهای تکهپاره از تلویزیون ایران که با وجود قصاوت سانسور میشد
درک درخشانبودن فیلم دشوار نبود. بار دوم روی DVD
که من را مفتون فیلم کرد و بلاخره در برلیناله و در نسخهای 35 میلیمتری که تنها
راه درک کامل نبوغ فیلمبردار آن جیمز وانگ هاو است. دوباره، فیلم بیشتر از این
که دربارۀ زمان خودش باشد، دربارۀ امروز است و برای همین عجیب نیست که اثری چنین
تاریک در زمان خودش ناموفق بود. جاش سیگل، کیوراتور فیلم موزۀ هنرهای مدرن، در
معرفی پیش از نمایش فیلم به قدرت پیشگویانه فیلمهای فرانکنهایمر اشاره کرد و گفت
در آمریکا، دانالد ترامپ را با الهام از احتمالاً مشهورترین فیلم فرانکنهایمر،
«کاندیدای منچوری» میخواندند. اما داستان دومیها دربارۀ مردی است که از
زندگی و هویتاش خسته میشود و به پیشنهاد دوستی که تصور میکرده سالها پیش مرده
از یک شرکت مخفی (که اسمش در فیلم هست «شرکت») میخواهد که هویت و چهرهاش را عوض
کند و او را دوباره «متولد» کند. چند وقت بعد از انجام موفقیتآمیز عمل و تغییر
هویت مرد (که حالا شده راک هادسن)، او از هویت تازهاش و راک هادسنبودن خسته میشود،
اما ظاهراً این راهی است بیبازگشت.
Seconds |
دنیا روی سیم [Welt
am Draht] (راینر ورنر فاسبیندر، 1973)
چهل و پنج سال پیش، فاسبیندر هم دنیای امروز را پیشبینی و
در فیلمی 212 دقیقهای با حداقل امکانات اما با تخیلی دور از انتظار برای مردی که
بیشتر به عنوان کارگردان ملودرامها شناخته میشد بازگو کرده است. فیلم دربارۀ
رییس تازه یک موسسۀ کامپیوتری است که کارش خلق «واقعیت» برای دنیاست. ما امروز میگوییم
«واقعیت مجازی»، اما کار او تولید واقعیت عینی با استفاده از تکنولوژی دیجیتال
است. نیمۀ دوم فیلم تحت تأثیر فیلمهای ادی کنستانیتن و فیلمهای جاسوسی/اکشن دورۀ
جنگ سرد است و چند تعقیبوگریز کمیک دارد و حتی در صحنهای، قهرمان داستان سوار
ماشین شخص آقای ادی کنستانین میشود. بنابراین در فیلم هم آلفاویل گدار هست
و هم این دفعه خیط کردی.
تحقیق خلبان پیرکس [Test
pilota Pirxa] (مارک پییِستراک، 1979)
محصول مشترک لهستان و شوروی که در استودیوهای فیلمسازی تالین
بر اساس داستانی از استانیسلاو لم ساخته شده. فیلم دربارۀ روباتهایی است که فرقی
با آدم ندارند و یک مأموریت ویژه برای فضانورد پیرکس که با عدهای عازم یک سفر
فضایی شود و ببیند که آیا میتواند بین آنها فرق رباتها و آدمها را تشخیص دهد
یا نه. داستان شباهتهایی به پروژۀ هوش مصنوعی کوبریک (که استیون اسپیلبرگ
آن را ساخت) پیدا میکند، اما از کمبود امکانات فنی رنج میبرد، نکتهای که در
مقدمه پیش از نمایش فیلم با حضور خود پییستراک فیلمساز به آن اشاره شد. فیلم در
محیطی غربی میگذرد (بخشی از آن در فرانسه فیلمبرداری شده) و برای تماشاگر
کشورهای کمونیستی احتمالاً دیدن مکدونالد و دیسکو در این سکانس بیشتر از خود سرنوشت
رباتها جذابیت داشته است.
نامههای مَردِ مُرده [Pis'ma
myortvogo cheloveka] (کنستانتین لوپوشانیسکی، 1986)
این شاید بزرگترین فیلم ویرانشهر/ پادآرمانشهری تاریخ
سینما باشد و داستان مردمی است که بعد از انفجاری اتمی در پناهگاههای زیرزمینی
زندگی میکنند و در جهان بیرون دنبال نشانههای حیات میگردند. فیلم که در همان
سال فاجعۀ چرنوبیل ساخته شده به طرز مهیبی مستندگونه میماند و از نظر بصری در حد
بهترینهای تارکوفسکی است. مثل بیشتر آثار فانتزی سینمای اتحاد جماهیر شوروی فیلم
لحنی اخلاقی دارد، اما مثل بهترینهایشان، فیلم موازنهای حیرتانگیز بین اخلاق،
زیباییشناسی، یأس و عملگرایی برقرار میکند.
نفتخواران [Ropáci]
(یان سوارک، 1988)
جواهری کوچک و کوتاه از سینمای چکسلواکی سابق که در واقع یک
فیلم دانشجویی مفرح و مستندنما دربارۀ موجوداتی به نام نفتخوار است که در محیط
کارخانهها و مناطق صنعتی ظاهر میشوند و اکسیژن زیاد باعث مرگشان میشود. فیلم اینقدر
در بسط داستانش تبحر دارد که بسیاری از تماشاگران در موقع نمایش اول در چکسلواکی،
داستان فیلم و موجودات خیالیاش را به عنوان مستند باور کردند. نفتخواران را میشود
در روزهای ریزگردهای خوزستان برای تعطیلات به این منطقه فرستاد.
No comments:
Post a Comment