Saturday 29 March 2014

Sophia Loren Chased by a Peykan


سكانسي از Firepower، ساختۀ مايكل وينر كه در آن سوفيا لورن توسط يك پيكان تعقيب مي‌شود!


Wednesday 26 March 2014

Rediscovering Mohammad Ali Talebi


The Cinema of Childhood, a season of 17 films with/about children and childhood from all over the world, curated by Mark Cousins, hit the UK screens in April. I've been commissioned to write about three films in the season by Iranian filmmaker Mohammad Ali Talebi. Most of these films see the light of the UK screens for the first time, especially Talebi's. I'm also glad to announce Talebi is coming to the UK to attend some of the events, including a Q&A at the BFI Southbank with Mark Cousins.

The three short essays with links to the website of the season (which is also my job) are:

Saturday 22 March 2014

If I Die Before I Wake

photo: ehsan khoshbakht

يادداشت‌هايي بر فيلم‌هاي بخش گنجينۀ‌ فستيوال فيلم لندن 2013
مي‌ميرم قبل از اين كه بيدار شوم

مرمت فيلم‌ها، چه قديمي و چه نه چندان قديمي (مثلاً عصر معصوميت مارتين اسكورسيزي كه به تازگي احيا شده)، كاري است پر مشقت كه مي‌تواند يك هنر هم محسوب شود. وقتي هنر مي‌شود كه مثلاً در نمونۀ تعقيب (مقالۀ زير را بخوانيد)، پنج نسخۀ مختلف ناتمام از فيلم، اعم از نيترات، نسخۀ safe و كپي فرانسوي با هم تلفيق شده‌اند يا در ديو و دلبر به يادداشت‌هاي كارگردان و فيلمبردار (به ترتيب ژان كوكتو و هانري آلكان) رجوع شده تا فيلم از نظر نوع ميكس صدا و كنتراست تصوير به آن‌چه خواستۀ حقيقي سازندگانش بوده نزديك بماند.

Friday 21 March 2014

The Chase (1946)

تعقيب (آرتور ريپلي، 1946، آمريكا)
مرمت تازۀ دانشگاه يو سي ال اِي از نوآر مهجورِ مردي كه تنها كار شناخته شدۀ كارنامه‌اش جادۀ رعد (1958) است، يكي از فيلم‌هايي كه در نوجواني جيم جارموش روي او تأثير زيادي گذاشت و آواز عنوان‌بندي فيلم را ستاره‌اش، آن مرد تنومندِ خواب‌زد‌ه، رابرت ميچم خواند. وقتي تعقيب را مي‌بينيد احساس مي‌كنيد با وجود مرمت فيلم چند حلقه آن گم شده و به همين خاطر است كه جهش‌هاي روايي، احساسي و منطقي فراواني در فيلم هست. اما نبايد فراموش كرد كه اين فيلمي است تا مغز استخوان B و سينماي B يعني سينماي حلقه‌هاي گمشده. (نه در اين مفهوم كه آن‌ها واقعاً گم‌ شده‌اند، بلكه بي‌پولي هرگز اجازۀ ساخته شدنشان را نداده.)

Thursday 20 March 2014

Gaslight (1940)

چراغ گاز (تورولد ديكنسٌن، 1940، بريتانيا)
اقتباس ديكنسن از نمايش پاتريك هميلتون كه خانه‌اي خوش‌نام در ميدان پاتني در غرب لندن را به لانۀ ترس و جنون تدريجي براي زني ويكتوريايي تبديل مي‌كند، اقتباسي است خوب. اما بهتر از آن فيلمي است كه به دنبال موفقيت نسخۀ انگليسي در هاليوود و به كارگرداني جرج كيوكر ساخته شد. اگرچه آنتون والبروك و دايانا وينيارد فوق‌العاده‌اند، اما شارل بويه و اينگريد برگمن فوق‌العاده‌ترند، شايد به خاطر اين‌كه تهيه كننده نسخۀ آمريكايي، ديويد سلزنيك، وقتي نسخۀ انگليسي را ديد فقط به برگمن فكر مي‌كرد و اين كه چطور اين داستان براي معصوميت او و شكنندگي روح ضعيف و شفافش نوشته شده. سلزنيك كه يد طولايي در حرام‌زادگي‌هاي از نوع مختلف داشت، دستور داد تمام نگاتيوهاي نسخۀ انگليسي را جمع‌آوري كرده و نابود كنند، اما خوشبختانه ديكنسن يك نسخۀ مخفي براي خودش كپي كرد كه بعدها به انيستتوي فيلم بريتانيا اهدا شد و مبناي اين مرمت تازه قرار گرفت. ديكنسن اين فيلم را تلاشي براي تصوير كردن تاريك‌ترين وجهه شخصيت مردان عصر ويكتوريا، يعني تلقي آن‌ها و رفتارشان با زنان مي‌داند.
فراموش نشدني‌ترين نقش فيلم از آن ويكتور پتينگِلِ كميك، فربه و تيزهوش است كه در نسخۀ آمريكايي با متانت دلرباي جوزف كاتني جايگزين شده كه وجهه‌اي باروك به هر فيلمي كه در آن ظاهر شود مي‌دهد.

Wednesday 19 March 2014

Ni Liv (1957)

نٌه جان (آرنه اسكوئن، 1957، نروژ)

اين احتمالاً غيرمنتظره‌ترين فيلم فستيوال بود، كشفي مطبوع از سينماي مهجورماندۀ نروژ كه تم محوري‌اش مبارزات مردم نروژ بر عليه نازي‌ها در زمان اشغال اين كشور در جنگ جهاني دوم است. اما به جاي سيري تاريخي، فيلم ترجيح مي‌دهد داستان يك فرار از شمال نروژ به جزاير شِت‌لند در شمال بريتانيا را دنبال كند و داستان مردي را كه مثل گربه نه جان دارد، هر بار تا دم مرگ مي‌رود، اما زنده بازمي‌گردد.

Monday 17 March 2014

Victim (1961)

قرباني (بازيل ديردِن، 1961، بريتانيا)

اين كلاسيك انگليسي كه بين سينماي نوآر و كوئير با ذكاوت گام برمي‌دارد مدتي است كه توسط كمپاني آمريكايي كرايتريون در مجموعه‌اي به نام «لندن زيرزميني» كه آثار استاد كهنه‌كار ديردن را گردآورده‌ منتشر شده است، اما به هر حال تماشاي مرمت ITV از فيلم مثل اين بود كه يكي از بشقاب‌هاي چيني قرن پانزدهمي را زير آب بگيري (اگر اين كار را قبلاً نكرده‌ايد بگذاريد بگوييم تأثيرش مثل چيست: انگار كه بشقاب را دوباره از نو رنگ كني، همه چيز زنده مي‌شود و برق مي‌زند) و تازه متوجه عمق حضور سايه‌هاي تاريك در صحنه‌هاي داخلي اين فيلم به شدت كلاستروفوبيك شوي.

Sunday 16 March 2014

Vaghe stelle dell'Orsa (1965)


ساندرا [عنوان اصلي: Vaghe stelle dell'Orsa] (لوكينو ويسكونتي، 1965، ايتاليا)

دو فرزند خانواده‌اي اشرافي به زادگاهشان برمي‌گردند، جايي كه قصري خالي منتظرشان است و مادري نيمه مجنون كه تحت نظارت پزشك محلي در يك آسايشگاه نگهداري مي‌شود. همۀ داستان دربارۀ يك گور است كه در آن پدر خانواده كه دانشمندي يهودي بوده و در آشوييتز كشته شده دفن شده است. سفر بچه‌ها به خانه و وابستگي عميق و غيرعادي بين خواهر و برادر بهانه‌اي مي‌شود براي نقب زدن به گذشته‌اي بيمار، دردناك و تصويري از آينده‌اي نوميدانه كه با تم محبوبِ ويسكونتي، سقوط اشرافيت، انطباقي درخور پيدا كرده است. فيلم‌برداري فيلم از قصرهاي توسكاني و كلوديا كاردينالۀ دست نيافتني به شكوه و زيبايي سوژه‌هاي فيلم‌برداري است و ريتم آرام و فضايي كه بوي تراژدي‌هاي يوناني مي‌دهد را به دقت يك مرقع‌كار خلق كرده است.