آوارۀ بندر [نام اصلي در خيابان] (لئو ميتلر، 1929، آلمان)
اين صامت مرمت شده توسط
برلين بوندسآركيو در نوع خودش فيلم كمنظيري است كه سينماي موسوم به سينماي «خياباني»
صامت آلمان را با مونتاژ روسي و گزارههايي از سينماي شاعرانه امپرسيونيست فرانسه
تلفيق ميكند و داستاني زولاوار دارد دربارۀ مصيبتي كه يك گردنبند مرواريد براي
مشتي آدم فقير بندرنشين به ارمغان ميرود. در انتهاي اين داستان طمع، خيانت و قتل
معلوم ميشود كه گردنبند هيچ ارزش مادياي ندارد و بدل است؛ نوعي مكس افولس براي پرولتاريا
با تدويني سحرانگيز كه ضعفهاي داستانش را پنهان ميكند.
بروبچههاي خوششانس [Glückskinder]
(پل مارتين، 1936، آلمان)
مرمت شده توسط بنياد
مورنائو و نمونهاي از كمدي موزيكالِ نازي!
اين واقعيتي تاريخي است كه سينماي نازي، بر خلاف انتظاري كه از سينمايي به
شدت كنترل شده و وابسته به يك ايدئولوژي مشخص (و منحط) ميرود سينمايي سرگرميساز
بود كه قصد داشت هاليوود را در مرزهاي آلمان بازآفريند و در اين كار تا آنجا پيش
رفت كه فيلمهاي آمريكايي را بازسازي كند – در اين جا در يك شب اتفاق افتاد فرانك كاپرا – و حتي محل وقوع حوادث هم
نيويورك است و صحنههاي خارجي آن در دوراني كه هنوز بين آلمان و آمريكا روابط
سياسي وجود داشت در لوكيشن و در خود نيويورك فيلمبرداري شدهاند.
اما اين كه چرا هر بازسازي
مو به مويي از سينماي كلاسيك آمريكا چه در گذشته و چه امروز محكوم به شكست است،
مگر اينكه فيلمساز از بازسازي فراتر برود و نكاتي از فرهنگ بومي به فيلم اضافه
كند، خود يكي از نشانههاي جادوي سينماي آمريكا در دهۀ 1930 است.
No comments:
Post a Comment