photo: ehsan khoshbakht |
يادداشتهايي بر فيلمهاي
بخش گنجينۀ فستيوال فيلم لندن 2013
ميميرم قبل از اين كه
بيدار شوم
مرمت فيلمها، چه قديمي و
چه نه چندان قديمي (مثلاً عصر معصوميت مارتين اسكورسيزي كه به تازگي احيا
شده)، كاري است پر مشقت كه ميتواند يك هنر هم محسوب شود. وقتي هنر ميشود كه
مثلاً در نمونۀ تعقيب (مقالۀ زير را بخوانيد)، پنج نسخۀ مختلف ناتمام از
فيلم، اعم از نيترات، نسخۀ safe و
كپي فرانسوي با هم تلفيق شدهاند يا در ديو و دلبر به يادداشتهاي كارگردان
و فيلمبردار (به ترتيب ژان كوكتو و هانري آلكان) رجوع شده تا فيلم از نظر نوع ميكس
صدا و كنتراست تصوير به آنچه خواستۀ حقيقي سازندگانش بوده نزديك بماند.
مرمت فيلم، اين هنر دستيِ
پر از ظرافت و خلاقيت، نه تنها باعث زنده شدن فيلمها و فيلمسازان مرده و زنده ميشود،
بلكه تاريخ فرهنگ را زنده نگه ميدارد. حتي اگر كسي چندان نگران تاريخ فرهنگ نباشد
- مثل كمپانيهاي آمريكايي – اهميت اقتصادي چنين كاري اگر چه در مقايسه با فيلمهاي
تازه ساخته شده اندك است، اما هرگز ناچيز نيست و فروختن فيلمها به فستيوالها،
تلويزيونها و پخش آن روي DVD و Blu-ray ميتواند سودي داشته باشد كه نه تنها
هزينههاي مرمت را جبران كند، بلكه چيزي هم عايد كمپاني كند. به همين خاطر است كه
نقش بخش گنجينهها در فستيوالهاي سينمايي روز به روز پررنگتر ميشود و فستيوالهايي
هم در نقاط مختلف جهان مخصوص نمايش فيلمهاي غير معاصر راه ميافتد. اخيراً بازار
فيلم فستيوال ليون نشان داد كه حتي ميتوان يك بازار خاص براي اين آثار درست كرد. مرمت
فيلم اهميتي به اندازۀ پيوند اعضاء دارد و جاي مرگ را به زندگي و جاي خاموشي را به
تلاطم حيات ميدهد و تاريخ سينما را به جاي مشتي اسم، به ارگانيزمي زنده بدل ميكند
كه دلايل اهميت، زيبايي و شكوهش به طور فيزيكي و ملموس در جلوي مخاطب قرار ميگيرد.
يادداشتهاي زير حاصل
مشاهدۀ تعدادي از فيلمهاي بخش گنجينۀ فستيوال فيلم لندن 2013 هستند كه خودشان از
آرشيوهاي مختلف از چهارگوشه دنيا آمدهاند.
ديو و دلبر (ژان كوكتو، 1946، فرانسه)
نسخۀ مرمت شدۀ ديو و
دلبر اولين نمونه از مرمت 5K است كه ميبينم (تا به حال همه مرمت
ها يا 2K بودهاند و يا 4K. اين عدد و حروف مويد تعداد پيكسلهاي
افقي فيلم است كه مثلاً در 4K برابر است با 4096) و ميشود در آن
غبار نشسته روي صورت بازيگران را از فرطِ وضوح ديد. در عين وضوح چشمگير، فيلم به
هر حال يك خواب طولاني است، افسانهاي كه به جاي فرم افسانه در فرم رؤيا روايت
شده، بنابراين واقعي و فرٌار و ميرا به نظر ميرسد. سينما از اين خالصتر به سختي قابل تصور است.
فهرست بقيه يادداشتها:
حماسۀاِوِرست
(كاپيتان جان نوئل، 1924، بريتانيا)
آوارۀبندر [نام
اصلي در خيابان] (لئو ميتلر، 1929، آلمان)
چراغ گاز (تورولد ديكنسٌن، 1940، بريتانيا)
تعقيب (آرتور ريپلي، 1946، آمريكا)
نٌه جان (آرنه اسكوئن، 1957، نروژ)
قرباني (بازيل ديردِن، 1961، بريتانيا)
جادوگران (سيريل فرانكل، 1966، بريتانيا)
No comments:
Post a Comment