کار، فراوان اما باطری به طرز مهیبی رو به اتمام است. دورخیزهای متعددم در این دو هفته برای تجدیدقوا و ادامه کار و بستن پرونده های ناتمام هر بار به خستگی و بی میلی بیشتری منجر شده است. عصاره موقعیت فعلی به بهترین شکل در شاهکار فلسفی جک آرنولد که این هفته همدم محبوب من بود دیده می شود: مرد کوچک شدۀ باور نکردنی. مردی که ناگهان در ابعاد و اندازه به طرزی باورنکردنی تقلیل رفته و در آستانه محو شدن است. گربۀ خانگی او که تا دیروز موقع تماشای فیلم نوازشش می کرد، حالا بزرگ ترین خطر برای اوست. از خانه بزرگش به خانه عروسک ها نقل مکان می کند؛ زیرزمین نموری که تا دیروز کوچ ترین معنایی در جهان نداشت در این ابعاد تازه به واحه ای بزرگ تبدیل می شود که آن سویش ناپیدا و خطرهایش همان "هستی" مینیاتوری رو به افول را تهدید می کند. یک قوطی کبریت خانه او می شود و سوزن های ته گرد در بساط خیاطی زن سابقش به سلاح او برای مبارزه با عنکبوت غول آسا مبدل می شود که در واقع فقط به تأخیر انداختن نابودی قریب الوقوع اوست. او این به تأخیر انداختن های مکرر را با نام تلاش برای بقاء توجیه می کند. در انتها آن قدر کوچک می شود که هیچ چیز در کره خاکی نمی تواند ثابت کند که او "وجود" دارد.
این هفته سعی کردم تا یک مهمانی کوچک از فیلم های برادران وارنر ترتیب دهم. زنان قوی در فیلم محشری از لوید بیکن به نام زن نشان دار (1937) – که بانوی قدرتمند آن بت دیویس بود – و زنان ضعیف در شهرت من (کرتیس برنهارد، 1946) – که بانوی ضعیفش در یک انتخاب نقش مسلماً اشتباه باربارا استنویک بود – که نتیجه آن می شود: «فیلمی خوب است که زنانش قوی باشند (مثل ملودرام های وارنر) یا این که مردانش ضعیف باشند (مثل هر فیلم-نواری که اسم ببرید).»
اگر بگویم یکی دیگر از بهترین فیلم های هفته یک پرونده مختصر قتل (1938) باز هم ساخته لوید بیکن بود می توانید نتیجه بگیرید که مشغول کار به روی سینمای بیکن هستم. پرونده مختصر قتل یکی از بهترین هجویه های سینمای گنگستری و شخصیت زمخت ادوارد جی رابینسون در استودیوی وارنر است. نمی دانم تا به حال چند فیلم از روی این اثر بی نظیر بیکن کپی کرده اند، اما با نگاهی گذرا هجویه های رابرت دنیرو بالای لیست احتمالی قرار می گیرد.
در روی کف ساخته تاد ویلیامز یکی از فیلم های جامانده سال 2004 بود که ارزش دیدن داشت؛ نوعی تابستان 42 با نوستالژی کمتر و نمایش "پوست" بیشتر. بعد هم به هیچ قیمتی حاضر نیستم از هیچ فیلمی از جف بریجز بگذرم، حتی با این وجود که بیشتر فیلم هایش واقعاً مزخرفند.