شـاعـرانِ ظـلـمت: راهـنـماي كـارگـردانـانِ نـوآر، بخش ششم
...و آنگاه لانگ
فريتس لانگ
ميگويند قرن بيستم تحت تأثير دو قطب ماركس و نيچه بوده است. فيلمهاي اين بازيگردان بزرگ آلماني جايي بين آن دو قرار دارد. پدر معنوي نوآر در آلمان، با ام (1931). در آمريكا با درامهاي اجتماعي سياهي چون خشم و شما فقط يك بار زندگي ميكنيد پايههاي نوآر را ريخت. در شكار انسان، جلادها نیز میمیرند ، وزارت ترس و خنجر و غلاف نوآر را با وحشت جنگ و فاشيزم تلفيق كرد. بهتر از تمام همكارانش سوار بر موج روانشناسي در هاليوود شد و با ادوارد جي رابينسون و جون بنت زني در پنجره (1944) و اسكارلت استريت (1945) را ساخت. از همان دوره، شايد هيچ نمونهاي بهتر از خانه كنار رودخانه براي ورود به دنياي تاريك لانگ وجود نداشته باشد. نوآرهاي متأخرش برآيندي از تمام ديدگاههاي روانشناسانه و جامعه شناسانه او و برآيندي از آمريكاي دهه 1930 تا 1950 اند. در دنياي تعقيب بزرگ (1953)، وراي شك معقول و وقتي شهر ميخوابد (هر دو 1956) تمامی نهادهای اجتماعی به پرسش گرفته شدهاند و پس از میان رفتن آخرین نشانههای زیبایی چیزی نمیماند جز فردگرایی مطلق در دنیایی که هیچگاه از شب بیرون نمیآید.
No comments:
Post a Comment