شـاعـرانِ ظـلـمت: راهـنـماي كـارگـردانـانِ نـوآر، بخش چهارم
سبك استوديويي
مايكل كِرتيز
كارگردان شش نوآر براي استوديوي وارنر كه تلفيقي از جاذبه انكارناپذير ستارگان بزرگ وارنر و سبك واقعگرا و بيپيرايه استوديو بود. تاريكي فضاهاي داخلي و سايه سنگين گذشتهاي دردناك چنان در فيلمهاي پس از جنگ وارنر فراگير شده بود كه حتي در رومانس افسانهاي مثل كازابلانكا نيز رگههايي از فيلم نوآر وارد ميشد. شاهكار وارنري كرتيز ميلدرد پيرس (1945)، با شركت ملكه وارنر، جون كرافورد، بود، يكي از اولين نمونههاي فمينيسم در قلب سيستم استوديويي، با روايتي تقريباً بينقص و تماماً در فلاشبك.
هنري هاتاوي
وقتي استوديوي فاكس دست به تهيه مجموعهاي از نوآرهاي شبه مستند در دهه 1940 زد كه صحنههايي از آنها در مكانهاي واقعي فيلمبرداري ميشد و ريتم تند و گزارشگونهاي داشت، كسي جز هاتاوي مسئول موفقيت همهسويه آنها نبود. اما هاتاوي خود را به اين دسته از نوآرها محدود نكرد و در دهه 1950 ستاره تازه فاكس، مريلين مونرو، را در نياگارا (1953) – يكي از بهترين نمونهاي كاربرد رنگ در نوآر – در مقابل جوزف كاتن عصبي و خسته قرار داد. شايد هيچكدام از پنج نوآر هاتاوي شاهكار نباشند، اما مجموعه آنها يكي از حساسترين نگاهها به مسأله سرنوشت را در ژانر نشان ميدهد. كنج تاريك (1946) و به 777 نورثسايد زنگ بزنيد (1948) بهترينهاي اويند.
فکر کنم آدمایی مثل فیل کارلسن و ریچارد فلیشر یه کمی مهجور موندند
ReplyDelete