Monday 9 July 2012

Notes on The Innocents (1961)

به‌مناسبت انتشارِ نسخۀ «بلو رِي» بي‌گناهان
وحشتي كه با خود همراه مي‌كنيم

در گذر عمر مفهوم وحشت تغيير مي‌كند. آن‌چه تا ديروز مايه هراس بوده، امروز مضحك به نظر مي‌رسد و چيزهايي كه ديروز كاملاً معمولي به نظر مي‌رسيده‌اند امروز آدم را مي‌ترسانند. در واقع وحشت‌هاي آدم با بالا رفتن سنش بيش‌تر و بيش‌تر مي‌شود. يكي از معدود فيلم‌هايي كه هر دو صورت وحشت را يك‌جا به ما عرضه مي‌كند، يكي از زيباترين و ناچاراً ترسناك‌ترين فيلم‌هايي كه در اين سال‌ها ديده‌ام، بي‌گناهان (1961) جك كليتون بوده است. اين فيلم ريشۀ وحشت را در خود ما جستجو مي‌كند. از يك طرف،درست مثل اوهام دوران كودكي وحشت در اين فيلم از رقص آرام يك پرده در نسيم نيمه شب يا بازيگوشي سايه‌ها و ترس از محيطي ظاهراً عادي كه در دامنۀ نامحدود تخيل كودك به جهاني سراسر اسرار و راز بدل مي شوند، باز مي گردد و از طرف ديگر زني را در چارچوب‌هاي خشك عصر ويكتورين مي‌بينيم، بدون همراه، بدون مرد و در ظاهر وقف آموزش دو كودك خانواده‌اي اعياني در قصري قديمي. اما چه كسي مي‌داند در دورن اين بانوي خوش سيماي با وقار – با بازي وراي تصور دبورا كر – چه مي‌گذرد؟ وحشت‌هاي بزرگ‌سالان از اين جا مي‌آيند.

دو نكته در اين فيلم سحرانگيز وجود دارد كه بي‌گناهان را وراي هر فيلم ديگري در ژانر وحشت قرار مي‌دهد:
اول، ايجاد احساس عدم قطعيت در بيننده. در بسياري از فيلم هاي وحشت، راوي، ناظر – يا بهتر است بگوييم، ما – از سلامت عقلاني و سلامت ديد خود اطمينان داريم. در فرمول كلي اين فيلم‌ها وحشت زاييده نگاه آدمي عادي، متوسط و سالم به غرايب جهان است. حالا چه مي شود اگر سلامت رواني خود راوي يا نگاه فيلم – و در نتيجه ما – گرفتاري‌هاي اساسي داشته باشد؟ چه مي‌شود اگر سلامت رواني خود راوي زير سؤال باشد و البته ما آن را در ابتدا نفهميم و مانند يك تجربۀ روايي عادي خود را به سيلان روايت مخدوش يك ديوانه بسپاريم؟ چه مي‌شود اگر فيلمي با تمام وحشت و هراسش زاييدۀ توهمات زن پاكدامني باشد كه گرفتار عذاب آورترين تناقض‌هاي دروني شده؟ از آن جا كه هيچ ديوانه‌اي فكر نمي‌كند ديوانه است ما و دبورا كر نيز تا پايان غرق در كابوس‌هايمان باقي مي‌مانيم. تنها فيلم است كه مي‌تواند چنين دقيق به دنياي تاريك ذهن اين معلمۀ صبور و ما وارد شود.
دوم، نشان دادن وحشت نهفته در زيبايي كه مي‌توان آن را به ترس از نابودي زيبايي نيز تعبير كرد. درست مثل گل‌هاي سفيدي كه در فيلم با كوچك‌ترين اشارۀ دبورا كر فرو مي‌ريزند، يا زيبايي و وقاري كه كر همواره در هراس از دست دادن آن به سر مي‌برد و تنها در انتهاست كه مي‌فهميم او مدت‌هاست آن را از دست داده است، يعني از عنوان‌بندي فيلم و نمايي كه در آن دست‌هايش را براي دعا در مقابل كورسوي شمعي بالا گرفته است.


بي‌گناهان بر اساس رمان The Turn of the Screw (1898) نوشتۀ هنري جيمز ساخته شده. اين رمان از آغاز قرن بيستم موضوع تحقيق و بحث‌هاي آكادميك براي تشخيص ماهيت «اهريمن» در داستان بوده است و البته تا امروز خوانش‌هاي فرويدي بر بقيه ارجحيت داشته‌اند. سناريو را نويسنده بزرگ آمريكايي ترومن كاپوتي نوشته است (اين فيلم و شيطان را بران جان هيوستن تنها فيلم‌نامه‌هاي او براي سينمايند، اما از رمان‌ها و آثار ديگرش انبوهي فيلم ساخته شده). فيلم‌برداري سياه و سفيد و اسكوپ كار فردي فرانسيس است كه در نسخه «بلورِي» انيستتوي فيلم بريتانيا، مثل مجموعه‌اي از تابلوهاي نقاشي از يك نقاش هلندي قرن هجدهم به نظر مي‌رسد. اگر جك كليتون زنده بود مي‌توانست كارگردان‌هايي مانند نايت شيامالان را به خاطر سرقت هنري به دادگاه ببرد و قاضي دادگاه نه تنها شيامالان را مقصر اعلام مي‌كرد بلكه به خاطر بي‌سليقگي‌اش در اين سرقت مجازات اضافه‌اي هم برايش در نظر مي‌گرفت.

1 comment:

  1. عالی
    عالی
    دو نکته کفاف انگیزه داد

    ReplyDelete