Tuesday, 28 February 2017

Screening of Filmfarsi (work in progress) at The Essay Film Festival


Since late 2015, I have been busy working on a documentary about Iranian pre-revolutionary mainstream cinema called Filmfarsi.

In the last 18 months or so, the film has been shaped up, shortened (from an "epic version" which ran nearly for three hours), but also "tested" during two work in progress screenings at the cinematheque of Copenhagen (played to a full house) and the Stadtkino in Basel, Switzerland.

The third sneak preview of the film will be at the Essay Film Festival in London and can be booked here.

Yusef Sayed on the film:

"Filmfarsi was the cinema of a nation with a split personality”, says filmmaker Ehsan Khoshbakht in this film-critical history of Iran under the Shah.

Khoshbakht’s found-footage essay film Filmfarsi salvages low budget thrillers and melodramas suppressed following the 1979 Islamic revolution. These films defined Iranian cinema in the 1960s and 70s, when the industry shared an equal percentage of the market with the USA. Little more than VHS rips remain.

Khoshbakht here uncovers that which was thought destroyed. A cinema of titillation, action and big emotions, which also presented a troubling mirror for the country, as Iran struggled to reconcile its religious traditions with the turbulence of modernity, and the influences of the West. There are remakes and rip-offs, even a Persian Vertigo. The often cheap, sleazy and derivative films offer an insight into Iran’s psyche.

Saturday, 4 February 2017

Chelsea Girls: The 32mm Experience


فيلمِ مضاعف، صبر و اندی وارهول
آزمون 32 ميلي‌متري

تصور من اين است كه تماشاگر سينما به نسبت گذشته صبورتر شده و مبناي اين قضاوت مقايسه‌اي است بين آن چه اين روزها مي‌بينم با آن‌چه كه به شكل مكتوب از واكنش تماشاگران سينما نسبت به آثار نامعمول (چه از نظر طول فيلم و چه سوژه آن) در دهه‌هاي گذشته ثبت شده است. تماشاگر بي‌تاب در دوره‌هاي مختلف، بسته به سطح اجتماعي و فرهنگي‌اش، بي‌علاقگي به فيلم را با سوت، فرياد، آسيب رساندن به سالن، و گهگاه حمله به پرده سينما نشان داده است. ژان رنوار هميشه بهانۀ خوبي براي تماشاگر بي‌حوصله بوده است. از نمايش رسوايي‌ برانگيز قاعدۀ بازي در شانزه‌ليزه (كه نشان مي‌دهد واكنش تند و خشن نسبت به يك فيلم چندان هم به زمينۀ فرهنگي بيننده مربوط نمي‌شود) كه مردم در سالن سينما روزنامه‌ها را آتش زدند تا نمايش مشهور رودخانۀ او در تهران - به همت دكتر هوشنگ كاووسي - كه زير سايۀ سنگين پاسبان‌ها، آشوبگران و صندلي‌پاره‌كن‌ها به سكوت فرو رفتند و شاهكار رنوار را تا آخر تاب آوردند، تاريخ پرماجرايي داريم از آشوب در سالن سينما. نكته قابل توجه اين است كه اين حوادث معمولاً براي سينماي غيرتجاري رخ مي‌دهد و من هرگز به هيچ خاطرۀ ثبت شده‌اي برنخوردم كه مثلاً تماشاگران در هنگام تماشاي جنگ ستارگان اعتراض كرده باشند كه اين ديگر چه فيلمي است و صندلي‌ها را به اين خاطر درانده باشند.