آسانسور، جاز و
شبي زمستاني
يك آمريكايي (با
يك ترومپت) در پاريس
احسان خوشبخت
قبل از هرچيز،
قبل از لويي مال و حتي قبل از ژن مورو، مايلز ديويس است كه آسانسور به سوي سكوي
اعدام را راه مياندازد، يا در واقع آن را، و زمان را، براي موريس رونه و ما
متوقف ميكند. اولين نُت مايلز روي تاريكي پرده سينما شنيده ميشود و بعد نماي
آيريسي مثل فيلمهاي صامت از چشمهاي ژان مورو به كلوزآپي از او در كيوسك تلفن باز
ميشود. اما حتي بازترين نماي اين عنوانبندي هم نشاني از حصر و تنهايي دارد. دريغ
از ديده شدنِ حتي گوشي تلفن؛ همه چيز در جهت خيرهشدن و ستودن مورو سامان يافته.
تكرارِ je t'aime كه از هر دو
سو گفته ميشود مثل نتهاي مكمل موسيقي فيلم، سازي مضاعف، عمل ميكند. اين آغاز
نسخۀ اسپانياييِ آسانسور است كه از نسخۀ اصلي زودتر موسيقي را آغاز ميكند
(در نسخۀ اصلي، موسيقي بعد از باز شدن نما و كات به موريس رنه ميآيد). موسيقي
ترومپتنواز، آهنگساز و رهبر اركستر سياهپوست آمريكايي، مايلز ديويس (1991-1926)
، براي اين فيلم اثري است رمزآميز، محزون، شاعرانه و تكرار نشده در تاريخِ سينما.