-->
قاعدۀ بازی كه قاعدۀ بازی را به ما آموخت*
قاعده بازي پايان عصر طلايي سينماي فرانسه بود؛ نتيجه منطقي شكست جبهه چپ خلق و اغتشاش فرانسه در آستانه جنگ. روزهايي كه طومار رئاليزم شاعرانه را درهم پيچيد و جا را براي آثاري دوپهلو باز كرد كه بنيان سينماي مدرن قرار گرفتند.
در زماني که از شرق فرانسه صدای ترسناك چکمۀ نازیها به وضوح به گوش ميرسید، رنوار و دوستانش برای ساخت قاعدۀ بازی به حومۀ پاریس شتافتند. برای مدتي کوتاه در دنيا هيچ مسألهاي مهمتر از ساخت اين فيلم، كه پس از گذر از سالهاي گمنامي به مشهورترين شاهكار رنوار بدل شد، وجود نداشت.
فيلم به بيشتر اصول كليدي عصرطلايي سينماي فرانسه بي اعتنا ميماند و در ظاهر بازي بيقاعدهاي است كه تنها خود رنوار چرخاندن آن را ميداند. بخش مهمي از شكست تجاري و انتقادي فيلم در نمايش اول، به همين خاطر بود. رنوار با انتخاب بازيگراني مهجور – با گذشتن از خير نيت اوليهاش براي دادن نقشي به ميشل سيمون - به سنت رايج ستاره محوري در سينماي فرانسه بياعتنايي كرد. او مثلاً نورا گرگور اتریشی را فقط به این دلیل انتخاب کرد که او و شوهر شازدهاش از دست نازی ها فراری و آوارۀ فرانسه شده بودند. و خود رنوار كه همیشه آرزو داشت تا در یکی از فیلمهایش بازی كند فرصت را مغتنم شمرد و نقش اكتاو را به عهده گرفت. اگر چه عدهاي بازي او را به مسخره گرفتند، اما حضور رنوار روی پرده مثل حضور نمایشگردانی است که این بزم دیوانهوار را تا به انتها با مهارتی بینظیر هدایت میکند.
نمایش فیلم در شیکترین سینماهای پاریس آغاز شد اما ناگهان مشتریان خوش پوش همان سالنها شروع به داد و فریاد و آتش زدن روزنامه و پرتاب كاغذ مشتعل به سوی پرده کردند، آنها نمیتوانستند تصویری چنین استهزاء آمیز از خود و طبقهاي كه به آن تعلق داشتند را تحمل کنند. منتقدان نیز هر احساسي كه داشتند، شرايط را چندان براي پشتيباني از فيلم مساعد نميديدند و بدوبیراه گفتنها چنان بالا گرفت که قاعده بازي پس از سه هفته از پرده پایین کشیده شد، در حالی که فیلم قبلی رنوار، la bête humaine حدود چهار ماه در سینماهاي پاريس باقی مانده بود.
کمی بعد رنوار را مجبور کردند که 33 دقیقه از فیلم (شامل بخشهای زيادي از شخصیت خودش، اکتاو) را کوتاه کند. با اشغال پاریس و وارد شدن نام فیلم به فهرست فیلمهای ممنوعه حکومت ویشی، قاعدۀ بازی ديگر فیلم به آخر خط رسيدهاي به نظر میرسید. اندكي بعد، در هنگام آزادسازی پاریس توسط متفقین، یکی از هواپیماها اشتباهاً بمب خلاصي را به روی استودیوهای بولون انداخت و نسخۀ اصل فیلم را طعمۀ آتش کرد. قاعدۀ بازی قربانی انواع شقاوتهایی میشد که خود آن ها را به تمسخر گرفته بود و از سوی دیگر آن ایمان غايي به نهاد پاک بشر كه در آثار رنوار وجود داشت در انتها باعث نجات فیلم شد.
چنین بود که دو خورۀ فیلم و مدیر سینماکلوبهای موج نویی در پاریس با جمع کردن تمام نسخههای فیلم از سینماهای پاریس و مرمت آن به شکلی که مورد نظر رنوار بود نسخهای نود دقیقهای از فیلم درست کردند. كمي بعد كشف معجزهآساي تعداد زيادي از حلقههاي استفاده نشده فيلم مصالح اصلي نسخه طولاني و كامل فيلم – به شكلي كه ما امروز ميبينيم – را فراهم كرد. يكي از اولین بینندههاي این نسخۀ تازه خود رنوار بود که در حین تماشاي آن اشک میریخت.
به شهادت قاعده بازي هنرمند تنها كسي است كه بر مفهوم نهايي پديدهها آگاهي دارد. بسياري از صحنههاي فيلم كه در زمان خودش فانتزيهايي خطرناك خوانده ميشد در روزهاي اشغال فرانسه به واقعيت پيوست. كافي است در مستند غم و ترحم مارسل افولس نگاهي به بارون جوان فرانسوي كه با افتخار به اس اس پيوسته كنيم و بسياري از اعيان خوش پوش و غرق در عشرت قاعده بازي را در صورت او به خاطر آوريم.
* از جمله رابرت آلتمن درباره فيلم، نوشته شده روي پوستر تبليغاتي آن
u write well about films.
ReplyDeleteIt is nice to see what you think about films and what u write about them.
like many years ago(13 years)when u were an intelligent student in Shahid Beheshti high school.
Oh, tell me who you are! I miss all you Beheshti guys. It was a prison to me, but you were beautiful people. Come quick, tell me how you are man!
ReplyDeleteIt's gonna be a little more mysterious boy!
ReplyDeleteby the way very nice to meet you again.a great deal of those guys are waiting you in Facebook.
allez vite sur Facebook!