Monday, 17 October 2011

Film Ads in Iran#23: Oddities from '62

For Whom the Bell Tolls (Sam Wood, 1943)
The ad says "it's a Super Panaromic film." Super Panaroma from 1943? It was a re-release and at that time the widescreen, stereophonic craze was the new fad in the country, and since there is no tax for lying to people (AKA advertisement) you'll see many of standard aspect ratio films presented as Widescreen, etc. in the ads of that period.


دروغ: زنگ ها براي كه به صدا در مي آيند به عنوان فيلم سوپر پاناروما معرفي شده كه دروغ است و اصلاً در 1943 سوپر پانارومايي در كار نبوده، اما در نمايش مجدد فيلم در سال 1962 ميلادي در ايران، چون همه تب وايداسكرين و صداي استريوفونيك برشان داشته بود تبليغات چي ها فيلم را «سوپرپاناروميك» معرفي كرده اند. اگر براي دروغ ماليات وضع مي شد ايران يكي از ثروتمندترين كشورهاي جهان بود.

Le soleil dans l'oeil, a forgotten film directed by Jacques Bourdon, and starring Anna Karina & Jacques Perrin. 1962
In Iran the grass is always greener, especially if that grass belongs to the west. In this ridiculous ad, they've compared the "understanding" and "sensibility" of Iranian moviegoers to those of western audience, and the innovative advertise agent has reached this very complex conclusion by pointing at the commercial success of Fanny, Parrish, Splendor in the Grass, and Phaedra!

عقدۀ حقارت: از سيزدهم خرداد هزار و سيصد و چهل و چهار شمسي، تبليغ فيلمي مهجور كه تبليغاتچي با اشاره به موفقيت چند فيلم ديگر در همان «نوع»، تماشاگر ايراني را داراي حساسيت و دركي برابر با تماشاگران غربي مي داند و اين افتخار را مي دهد تا به ارجاع به مغز و قلب غربي اعتباري به سينمادوست ايراني بدهد.
 
Samar (1962) directed (and starring) by George Montgomery
The interesting thing about this late run, from early 1965, is the inclusion of full color coverage of Winston Churchill's funeral in the program, exactly 10 days after PM's death.

فيلم خبري: اين فيلم در پانزدهم بهمن سال چهل و سه روي پرده رفته كه به فرنگي مي شود 4 فوريه 1965. وينستن چرچيل در 24 ژانويه از دنيا رفته و بسيار جالب توجه است كه حدود ده روز بعد مرگش فيلم كامل و رنگي تشيع جنازۀ او را در سينما كنار فيلمي حادثه اي نمايش داده اند.
Lawrence of Arabia (David Lean, 1962)

In Iran, everybody tries to overwhelm everybody, even in the film ads. Here they claim that for a re-run of Lean's film they've done "many correspondences with Columbia office", to get a permission for re-release.

منت: يكي از خاطرات فراموش نشدني من از تلويزيون ايران و پخش فيلم هاي سينمايي عصرجمعه، و زماني كه تلويزيون مجري داشت (من نه سال است كه پيچ اين قارقارك را باز نكرده ام) اين بود كه او قبل هر فيلم مي گفت «فيلم سينمايي كه براي امروز در نطر گرفته ايم...». كسي در آن موقع نمي توانست به او بگويد تو چه كاري كه براي من چيزي در نظر بگيري. فيلمي كه نه پدرت ساخته و نه مادرت در آن بازي كرده و تلويزيوني كه با پول ما، مردم، مي چرخد، غلط مي كند كه براي ما چيز در نظر بگيرد. اين سنت منت گذاشتن قديمي است و مثلاً اين جا ادعا مي شود كه براي نمايش دوباره لورنس عربستان خيلي نامه نگاري كرده اند.

No comments:

Post a Comment