كمپ ايكس ري (پيتر ستلِر، آمريكا): مشكل بزرگ سينماي آمريكا اين است كه
تصور ميكند اعتقادش به فردگرايي با شعارهايي كه دربارۀ ارزشهاي جمعي سر ميدهد
ميتوانند به راحتي يك كاسه ميشوند. به عبارت ديگر در سينماي آمريكا رستگاري يك
فرد، رستگاري يك دسته بزرگتر – مثلاً رستگاري يك كشور – تلقي ميشوند. در
اين سينما بيداري يك فرد هميشه با بيداري جمعي اشتباه گرفته ميشود. در سينمايي
آمريكا وقتي نوبت موضوعات حاد روز ميرسد، معمولاً يك شخصيت (در اين جا يك نظامي
زن) در مقابل سؤالي تاريخي/اخلاقي (در اين جا زنداني كردن و شكنجه مضنونين تروريسم) قرار داده
ميشود. اما به محض اين كه آن شخصيت وجود آن سوال را به رسميت شناخت، و قبل از اين
كه به پاسخي برسد، فيلم با عجله و غرق در احساسات به پايان ميرسد. با آنكه كمپ
ايكس ري در دسته فيلمهاي بعد از يازده سپتامبر اثر بهتر و برخوردش با رسواييهاي
اين كشور در گوانتانامو صادقانهتر است اما همچنان با برخورد ملودراماتيك از زير
مسئوليت انساني خودش شانه خالي ميكند.
فيلم دربارۀ يك
سرباز آمريكايي (كريستن استوارت) است كه به يكي از زندانهاي بدنام محل نگهداري
موقت مظنونين تروريسم در گوانتانامو فرستاده ميشود، جايي كه معني «موقت» ممكن
است هشت سال در انفرادي باشد و آدمها در آن «زنداني» خوانده نميشوند بلكه
«بازداشتي» خوانده ميشوند تا تحت قوانين حقوق زندانيان ژنو قرار نگيرند. در حساسترين
بخش زندان كه زندانيان گردنكش نگهداري ميشود اين سرباز متوجه يك زنداني به نام
علي (پيمان معادي) ميشود كه از بقيه باهوشتر است. به مرور و به رغم فشاري كه از
طرف همقطاران هر دو طرف و محيط سبوعانه زندان به آنها وارد ميشود نوعي ارتباط
عاطفي پنهان، يك وابستگي يا شايد كنجكاوي مشترك بين اين دو كه ديواري فولادي
جدايشان كرده شكل ميگيرد. پيمان معادي تصويري درخشان از مردي ميدهد كه هشت سال
در بند بوده، مردي كه ابتدا موجودي ترسناك و غيرقابل كنترل به نظر ميرسد، اما
آرام آن بار سنگين كابوس تمام نشدنياش را به دختر زندانبان منتقل ميكند. او مرد
بيداريساز داستان است، اما اين بيداري نه از طريق كلام (چنان كه در فيلم هاي
زندان و زندانبان رايج است) بلكه از طريق عريان كردن روحاش و نشان دادن شكنجه
دائمي كه از آن رنج ميبرد اتفاق ميافتد. پيمان معادي وقتي آرام حرف ميزند
انگليسياش مثل انگليسي ايرانيهاست (كه حروف صدادار آخر كلمات را ميكشند) و وقتي
ارتفاع صوتياش (منظورم همان pitch فرنگي است) بالا ميرود لهجه عربي پيدا ميكند (كه در تلفظ بعضي حروف تيزي بيشتري
دارد). اما جداي از اين ناهمگوني نامحسوس در لهجهاي كه براي خودش ساخته، او از تكتك
بازيگران فيلم بهتر است.
No comments:
Post a Comment