من هم مثل خیلی از فرزندان عصر سینما و تلویزیون، بخش عمدهای
از تاریخ موسیقی را از طریق تصاویر متحرک و با دیدن نوازندگان و موسیقیدانان و
خوانندگان در فیلمهای داستانی و مستند کشف کردهام. بین آواز و ساززدن لویی
آرمسترانگ بهعنوان قطعات ضبطشدۀ موسیقی با تصویر ثبتشدۀ او در فیلمها، با آن عرق
روی پیشانی و چشمان درشتشده و زخم روی لبش که حاصل دههها دمیدن در ترومپت بود، ارتباطی
حیاتی وجود داشت. این نهفقط برای دیدن کشمکش فیزیکی یک موزیسین با خودش و بدنش و
سازش در حین اجرا، بلکه برای دیدن روابط او با بقیۀ موزیسینها بود و اینکه
آرمسترانگ چطور فضای پیراموش را میبلعد، چطور به طبّال گروه با شوق نگاه میکند و
نخ میدهد یا چه شوخیهایی در گوش جک تیگاردن زمزمه میکند که ما هرگز نمیشنویم.
شنیدن کی بود مانند دیدن؟
شاهکارهای مستند دربارۀ موسیقی، مانند جاز در ظهری تابستانی، پشتسر را نگاه نکن و مونتری پاپ، هم به درک من از انواع مختلف موسیقی که در آنها شنیده میشد
(جاز، راکاندرول، گاسپل، فولک، راک، موسیقی سنتی هندی) کمک کردهاند و هم اطلاعات
بیاندازه مهمی در خود داشتهاند دربارۀ ارتباط موسیقی با جوامع و دورههای فرهنگی
که این آثار موسیقی از آنها برآمدند. هدف این کتاب مطالعۀ هر دو جریان و نقش
سینما در ترجمۀ آن به تصویر و چگونگی بازنمایی موسیقی است.
این کتاب حاصل دو دهه نوشتن دربارۀ سینمای موسیقی است و رویکردی تجدیدنظرطلبانه دارد، هم تجدیدنظر در موضوع در مقایسه با آثار مکتوب دیگر و هم تجدیدنظرِ خود این نویسنده در دریافتش از موسیقی که این آخری باعث شد بخش عمدهای از نوشتهها و دیدگاههایی را که در اوایل کار دربارۀ موسیقی داشتم، دور بریزم و آنها را در طرحی تازه بیان کنم.
این کتاب چند حالت ممکن برخورد موسیقی و سینما را بررسی میکند:
کمی دربارۀ موسیقیای است که در فیلمها میشنویم و خیلی بیشتر دربارۀ موسیقیای سخن
میگوید که میبینیم. از نظر گونههای موسیقی محل بحث، چون هنوز هم فیلمهای
دربارۀ موسیقی کلاسیک و جاز و راک از نظر تعداد و عمق و محبوبیت بر بقیۀ انواع
موسیقی برتری دارد، تمرکز من نیز بر همین گونههاست؛ اما باید اعتراف کنم که سلیقۀ
موسیقاییام نیز در همین محدودهها باقی میماند و حوصلۀ آن دسته از الحان و
صداهایی را ندارم که بیشتر به «موسیخی» نزدیک است.
یکی دیگر از عناصر شکلدهندۀ این کتاب، فعالیتهای من است:
نوشتن، معرفیِ پیش از نمایش و سخنرانی برای نمایش فیلمهای موسیقی، بهخصوص فیلمهای
جاز، در جشنوارههای جهانی و در یک نمونه در سینماتک موزۀ هنرهای معاصر تهران.
اولین مجموعه از آثار سینمایی دربارۀ موسیقی جاز را با همکاری منتقد آمریکایی، جاناتان
رُزنبام، در فستیوال فیلم Il Cinema Ritrovato
در بولونیای ایتالیا در سال ۲۰۱۵ نمایش دادم. این برنامه
کمی بعد در شهرها و کشورهای دیگر تکرار شد: ترکیه، فنلاند، سوئیس. برای همین، فصلی
از این کتاب به گفتوگوی من و رُزنبام دربارۀ موسیقی جاز و سینما اختصاص داده شده
است.
در همان فستیوال در بولونیا بود که در یکی از برخوردهای
فراموشنشدنی زندگیام، با دی ای پنیبیکر، بزرگترین کارگردان مستندهای موسیقی و
پدرخواندۀ مستند راک یا «راکیومنتری»، آشنا شدم. پنیبیکر ۹۲ساله پر از شور زندگی
و سرزندگی و شوخطبعی بود. حافظهاش دستنخورده بود و همیشه داستانهایی تازه از
نیم قرن کارگردانی فیلمهایی دربارۀ موسیقی داشت. وقتی از او دربارۀ موزیسین محبوبش
پرسیدم و در حالی که منتظر شنیدن اسم باب دیلن یا جیمی هندریکس بودم که بهترین
فیلمهای هر دو موزیسین را پنیبیکر کارگردانی کرده است، او با کمال تعجب از دوک
الینگتن اسم برد که نهفقط موزیسین محبوب من، بلکه آدم محبوب من نیز هست. این من
را حتی بیشتر از قبل به پنیبیکر که دو سال بعد از این دیدار درگذشت، نزدیک کرد.
این کتاب به خاطرۀ او تقدیم میشود.
شهرام مکری دربارۀ این کتاب |
برای خریدن کتاب روی این تصویر کلیک کنید |
No comments:
Post a Comment