شاعرانِ دشتها، غريبهها و باد: راهنماي كارگردانانِ وسترن
بخش دوم: غولها
ويليام ولمن
كارگردان 5 وسترن صامت و ده وسترن ناطق كه ژانر، بدون حداقل چهار فيلم او معنايي نخواهد داشت: يكي از دقيقترين تحليلهاي سينما از جنون جمعي و مجازات لينچ در حادثه آكس بو (1943)، استعارههاي انجيلي در يلواسكاي (1948)، وسترن فمينيستي زنان رهسپار غرب (1951) و آواز قوي او، رد گربه (1954) كه شايد تمثيليترين وسترن تاريخ سينماست. ولمن خشونت را به عنوان ذات غرب و جزيي جداييناپذير از ژانر قرار ميدهد. خشونت براي او نه بهانهاي براي انباشتن پرده از آكسيون، بلكه مسألهاي انتزاعي است كه به موضوع اصلي خود فيلم بدل شده است.
آنتوني مان
وسترنهاي آنتوني مان «گزارشهاي عشق و نفرت از شرور جذاب و قهرمان روانپريش» نام گرفتهاند. از وينچستر 73 (1950) (نخستين همكاري او با جيمز استوارت) تا سيمارون (1960)، تجديدنظر در قهرمان سنتي وسترن، حضور عناصر فرويدي در ژانر، بهرهوري از چشماندازهاي طبيعي و عمودي غرب (به جاي تصاوير معمولاً افقي سينماي وسترن)، نمايش ترديد و ارتباط آن با عكسالعملهاي قهرمان بهشكلي كه در ادبيات كلاسيك ديدهايم و حذف گذشته از زندگي قهرمانان و تبديل آن به نقطهاي تاريك كه در سير روانكاوانة فيلم آشكار ميشود، مشخصه اصلي يازده وسترني است كه مان ساخته. اين فيلمها اوديسههايي هستند كه با سير از سبزي به شورهزار، از دشت به كوهستان و از خشكي به آب تحولي دردناك را در قهرمانان رقم ميزنند. اوديسههايي كه به خانه ختم نميشوند و طبيعت قهرمانان مطرود مان را در خود فروميبلعد. از ميان وسترنهاي مان تماشاي اين فيلمها ضروريتر از هر كاري است: وينچستر 73، فيوريها (1950)، مردي از لارامي (1955)، آخرين مرز (1955) و بلاخره مردي از غرب (1958) كه برآيند گرايشهاي متنوع او در ژانر و كاملترين و پيچيدهترين وسترنش است.
هاوارد هاكس
يكي از اساتيد كم فيلم ژانر كه دستاوردش براي دنياي وسترن فقط يك تريلوژي، دو تك فيلم و نصف دو فيلم (زنده باد ويلا! و ياغي) بوده است، با اين وجود تأثير او بر دنياي وسترن تا آن حد گسترده است كه به موازات وسترن فوردي و والشي، ميتوان وسترن هاكسي را به رسميت شناخت. نخستين وسترن هاكسي رود سرخ (1948) است كه در تصوير كردن تقابل نسلها و رابطة مراد و مريدي و صحنههاي آييني همچون تشييع جنازه اداي ديني به فورد محسوب ميشود. به علاوه حضور پررنگ بوردون چيس (فيلمنامهنويس آنتوني مان) با تمهاي روانكاوانة او در قالب داستانهاي اساطيري و يكي از بهترين بازيهاي جان وين شروع درخشاني بعد از دو دورخيز ناموفق بود. يازده سال بعد، وقتي اينبار موهاي جان وين بدون كمك واحد گريم خود به خود سفيد شده، هاكس با ريوبراوو بازميگردد. اين بزم سینمایی كه رابین وود آن را گرامر فیلمبرداری و تدوین میخواند، به شكلي باشكوه به بزم انسانی اعادۀ حیثیت، غلبه بر تنهایی و ايمان به حرفهایگری گره میخورد و کمدی/درام تمام عیاری مي سازد که عاری از لحظات شاعرانه و یا تکان دهنده نیست.
ريوبراوو (و شايد هر اثر هاكس در ژانرهاي ديگر) نمونهاي است از استفاده از قابليتهاي ژانر بهعنوان دستمايه اصلي روايت و سپس كشاندن آن به سمت سينمايي بسيار شخصي، در دل سيستمي كه با هر چيزي «خصوصي» خصومتي ذاتي دارد. هاكس در ريوبراوو كليشه پشت سر كليشه رديف كرده و در عين حال فيلم او همچنان يكي از شخصي ترين آثاري است كه در هاليوود قرن گذشته ساخته شده است. او با تردستي از ميان آنها گذشته، درست همانطور كه شعبه بازي ماهر با گذر سريع از آتش بيآنكه بسوزد، نمايش را به پايان ميبرد.
باد باتيكر
يكي از بزرگترين وسترنسازان پس از جنگ كه با هزينة توليد، ستارگان و مصالح وسترنهاي B باارزشترين وسترنهاي كوچك و پيچيدة دهة پنجاه را خلق كرد. او با تكدرختهاي خشكيدة هرزآبادهايش، قهرمانان نادر از نظر اخلاقي، بازنگري در مضمون قهرماني و محدود كردن وسترن به شخصيتها و مناطق جغرافيايي اندك شناخته ميشود. در فیلمهای باتیکر همیشه استعاره گاوباز برقرار است: یک گاوباز در میدان با یک گاو و انتخاب آگاهانه برای پا گذاشتن به میدان. در اين فيلمها گروه در مقابل فرد قرار میگیرد، اما بر خلاف ذات گروهپرستانه (و آشكارا اجتماعي) ژانر وسترن، در فيلمهاي باتيكر قهرمان تكرو با رخنه در گروه و به هم ریختن آن، سیرت درونی هر فرد را آشكار ميكند، اعضاي گروه را رو در روی همدیگر قرار میدهد و در پايان، آخرين بازماندههاي اين نبرد داخلي شخصاً به مواجهه فرا خوانده ميشوند. اين گروهها با نسبتهاي خوني، عضويت در نهادهاي مدني اوليه غرب و يا ازدواج تشكيل شدهاند. از اين نظر مواجهه قهرمان باتيكر با آنها فيلمهاي او را به وسترنهاي ساختارشكنانه بدل ميكند (بهترين نمونه بوکانان تنها میتازد است و Tall T نيز فيلمي است كه شبيه هيچ وسترن ديگري در سينما نيست) در فیلمهای او تاریخ به طور مطلق غایب است. بنابراین صحنه حوادث شبیه به محل اجرای تراژدی یونانی میشود که در آن روانکاوی شخصیتها بر همه چیز پیشی میگیرد. كداميك از 15 وسترن او را بايد ديد؟ ميتوانيد هفت وسترن او را با بزرگترين وسترنر ژانر، راندولف اسكات ببينيد، يا ميتوانيد يكي از آنها، هفت مرد از حالا (1956) – يك معجزۀ سينمايي محض – را هفت بار تماشا كنيد.
No comments:
Post a Comment