عكس از ميترا محاسني |
در شمارۀ اردیبهشتِ ماهنامۀ فیلم، احمدامینی مقالهای کوتاه و فراموشنشدنی نوشته دربارۀ دکتر امیرهوشنگ کاوُسی، که در دورۀ
دانشجویی استاد او بوده است. دو سه قسمت از مقاله به طور مشخص تأثیر عجیبی برمن گذاشت
و به احترام عمیقی که برای هوشنگ کاوُسی قائل بودم بیش از پیش افزود:
«پاییز سال ۱۳۵۱ در
نخستین جلسه درس تاریخ سینمای رشته تولید مدرسه عالی تلویزیون و سینما، پس از سالها
آشنایی با نوشتههای دکتر کاوسی، بالاخره او را دیدیم. سرحال و شیک و خوش روحیه و جدی
و متین و آقا. با شور و علاقه خاصی درس میداد. حضور در کلاس، جزوهنویسی و توجه دقیق
به جزییاتی که از فیلمهای بزرگ تاریخ سینما بیان میکرد، اصلیترین خواستهاش از دانشجویان
بود. چنان از گریفیث و مورنا و مکس لندر و اشتروهایم و... با احترام یاد میکرد که
گویی اینها خدایان دنیایش هستند. درسهایش را با خاطراتی شخصی درهم میآمیخت و این
گونه بود که عشق همراه با خضوع و خشوع در معبد سینما را به ما میآموخت. از برخوردهایش
با بزرگان سینما تعریف میکرد و دانش و اعتماد به نفساش این همه را برایمان باورپذیر
میکرد.»
شاید تکاندهندهترین بخش نوشتۀ امینی،
که انعکاسی از صداقت ستودنی خود نویسنده هم هست، بخشی است راجع به تبعیض نژادي:
«حضورش در سینمای ایران همواره مبارزهجویانه
بود. مبارزه با بیدانشی، سرهمبندی و ابتذال. چه با نوشتن و چه با فیلم ساختن. حتی
زمانی که رییس اداره نمایش وزارت فرهنگ و هنر وقت شد، بیشترین تلاشش صرف بهبود وضع
سالنهای سینما و ارتقای روند فیلمسازی در ایران و جلوگیری از نمایش فیلمهای نازل
آن زمان چه ایرانی و چه خارجی شده بود. نقل میکرد که در آییننامه سانسور آن زمان
مادهای بوده که نمایش بالاتنه عریان را ممنوع میکرد. البته ظاهراً زنان رنگینپوست
از این قاعده مستثنی بودند! و دکتر میگفت که مدتها وقت و نیرویش در این پست صرف حذف
این ماده نژادپرستانه شده بود، یعنی مادهای که زنان رنگینپوست را خیلی هم زن یا انسان
به شمار نمیآورده است! در اینجا هم اختلاف نظرهایش با مسئولان اجرایی وزارتخانه
موجب کناره گیریاش شد.»
در مجموعۀ پانزده صفحهايِ ماهنامۀ
فيلم دربارۀ دكتر كاوسي نوشتههاي ديگري از عباس بهارلو، كيومرث وجداني، هوشنگ
گلمكاني و ايرج صابري خاطرۀ منتقد و مورخ درگذشته را زنده ميكنند. من هم نوشتۀ
كوتاهي در آنجا دارم.
No comments:
Post a Comment