خسوس فرانكو، روباتِ
فيلمسازِي اسپانياييتبار و سلطانِ سينماي مدرن ردۀ B، سينماي «آشغال» اروپايي، سينماي «اكسپلويتيشن»، سينماي
اروتيك و هر عنوان ديگري مبني بر سوءاستفاده، اغراق و زيادهروي در سينماي فراملي
اروپا، امروز در 82 سالگي در مالاگاي اسپانيا درگذشت.
او نزديك به 200
فيلم در ژانرهاي مختلف و با نامهاي متفاوت و مستعار كارگرداني كرده است. بين آنها
جِس فرانك، جِس فرانكو، كليفورد براون، جي پي جانسن، لني هِيدِن، كندي كاستر،
ديويد كون، ديو تاف، دن سايمن، فرانك هولمن، فرانكو مانرا در فيلمهاي بيشتري
تكرار شدهاند. اگرچه براي كارگرداني با وسوسهاي ابدي براي سكس و شكنجه، داشتن
نامي مثل خسوس فرانكو به خودي خود به يك شوخي شبيه است (خسوس همان مسيح است و
فرانكو، كه البته اسم رايجي در اسپانياست، نام ديكتاتور سفاك اسپانيايي است كه مهمترين
فيلمهاي خسوس همزمان با حاكميت او ساخته شد. من به تازگي فهميدم كه تلويزيون
اسپانيا در دهههاي 1970 و 1980 از نظر نمايش برهنگي در سطحي بالاتر از بقيه
كشورهاي اروپايي بوده كه براي كشوري كاتوليك بسيار عجيب به نظر ميرسد. به نظر من
بين اين پديده، ديكتاتوري فرانكو و فيلمهاي خسوس فرانكو رابطهاي مهم و قابل
مطالعه وجود دارد.)
همينطور توجه
داشته باشيد كه بين اسامي مستعار او، تاف، جانسن و براون اشاره به نام سه نوازندۀ
افسانهاي موسيقي جاز دارند كه عشق دوم زندگي فرانكو بود. او حتي با حضور كلارك
تري، ترومپتنواز بزرگ اركستر دوك الينگتن، آلبومي براي موسيقي يكي از فيلمهايش
ضبط كرد كه تلفيق كودكانه و مضحكي از موسيقي الكترونيك و چند ساز رايج در موسيقي
جاز است.
در اين دويست
فيلم به جا مانده از او به سختي ميتوان ردي از استعداد ديد، به خصوص وقتي افول محسوس
او از دهه 1970 به اين سو را در نظر بگيريم. از جايي به بعد، فيلمهايش سال به سال
مغشوشتر و غيرقابل تماشاتر ميشوند، اما ميراثش روز به روز اهميت بيشتري پيدا ميكند
كه شاهدش انتشار دائمي فيلمهايش روي ديويدي است. منهاي برهنگي، خشونت و اكشن
آبكي، اين موفقيت را بايد مديون ايمان صادقانه حلقۀ كوچكي از سينمادوستان دانست كه
فرانكو را به عنوان يكي از خدايان سينماي كالت اروپا ميپرستند.
دكتر اورلاف مخوف |
فرانكو همچنين دستيار
اورسن ولز در فالستاف و دن كيشوت بود و نماهاي باقيمانده فيلم
ناتمام دن كيشوت را بعد از مرگ ولز سرهم كرد كه نويسندگاني نزديك به ولز،
مثل جاناتان رزنبام، آن را كاري شارلاتانمآبانه خواندهاند. فرانكو گهگاه تمام
وظايف فيلمسازي را يكتنه بر دوش ميكشيد، تا جايي كه در كنتس سياهپوش
(1973) فيلم را با نام پي بلر نوشت كه در بعضي نسخهها با اسم ديويد كون ثبت شده؛
كارگرداني را با نام جيمز پي جانسن انجام داد؛ فيلمبرداري را با نام جون وينسنت و
تدوين را با نام پير كوئرو؛ بلاخره با نام جس فرانك هم در فيلم بازي كرد. (حسن
حسيني، 1390)
آشنايي من با فيلمهاي
تمام نشدنيِ فرانكو – كه معمولاً ملالآور و پيش و پا افتاده بودند - از طريق
شبكۀ فرانسويِ Cine FX اتفاق افتاد كه براي
مدتي طولاني در آسمان ايران در دسترس بود و هميشه فيلم يا فيلمهايي از فرانكو در
برنامۀ ماهانهاش داشت. بين انبوهي فيلم بياهميت، يكي دو فيلم او هرگز از ذهنم
پاك نشد و به خصوص يكي از آنها به عنوان يكي از بهترين فرزندان خلفِ دكتر
كاليگاري وارد فهرست آثار محبوب سينماييام شدهاند: دكتر اورلاف مخوف (1962)
با شركت هاوارد ورنون و تلفيق تأثيرگذاري از اكسپرسيونيزم و سينماي ژرژ فرانژو.
در اينجا ميتوانيد
مستندي كوتاه را در دو قسمت دربارۀ خسوس فرانكو ببينيد.
No comments:
Post a Comment