Tuesday, 16 September 2014

Cities Light and Dark: 2013

افزودۀ موزۀ «رينا سوفيا» از ژان نوول - عكس از احسان خوش‌بخت
از يكي از شماره‌هاي ماهنامه سينمايي «24». نسخه انگليسي پيش‌تر در Keyframe منتشر شده است.

شهرها و فيلم‌هاي برگزيدۀ سال 2013

با آن كه يكي از محبوب‌ترين فيلم‌هاي سال، Gravity، در فضاي لايتناهي مي‌گذرد، بيش‌تر فيلم‌هاي سال با تصوير يك شهر سروكار دارند. بهترين‌هايشان، شهر را يكي از منابع الهام عمده‌شان قرار داده‌اند، شهري كه روياها و كابوس‌ها را تقويت مي‌كند، شخصيت‌ها را پس مي‌زند و وادار به كشف شهرهاي تازه‌ مي‌كند، يا اين‌كه آن‌ها را كاملاً در خود غرق مي‌كند. نگاه توريستي وودي آلن به رم در تقديم به رم (كه در مجموعه آثار اخيرش بعضي از پيش و پا افتاده‌ترين بازنمايي‌هاي اروپا در سينماي آمريكا را عرضه كرده) با تصوير تقريباً علمي-تخيلي و تاريك  Sacro GRAخنثي مي‌شود. تهرانِ هيستريك، زندان‌گونه و قلابيِ آرگو (با مساجدي با معماري تركي!) با تهران شلوغ، زنده و صحنۀ كشمكش نزاع طبقاتي در پرويز رو درروي همديگر قرار مي‌گيرند. حتي فيلمساز جواني مثل وكيلي‌فر تهراني تقريباً خالي از سكنه و علمي‌تخيلي را در تابور تصوير مي‌كند و سفر اگزيستانساليتي قهرمان طعم گيلاس كيارستمي در تپه‌هاي شمال تهران را در دنياي فانتزي تصوير مي‌كند كه در آن متافيزيك با زوال پيوند خورده. زوال شهري در پس‌زمينۀ بخش‌هاي ديترويتِ مستند در جستجوي شوگرمن همان‌قدر حضور دارد كه در رانندگي‌هاي شبانۀ تنها عشاق زنده ماندند. هر دوي اين فيلم‌ها جايي در روايتشان شهرِ رو به مرگ را به مقصد شهرهاي كهن (طنجه) يا شهرهاي جواني اميدوار به آينده (ژوهانسوبرگ) ترك مي‌كنند. ژوا پدرو رودريگز و ژول رويي گرا دِماتا در آخرين باري كه ماكائو را ديدم به جستجوي ماكائوي گم شدۀ جين راسل و رابرت ميچم و ميراث مستعمره‌داران پرتغالي‌اش مي‌روند و اروتيسيزم نئون‌ها، كوچه‌هاي پشتي باريك و هتل‌هاي ارزان دلگير را كشف مي‌كنند. حتي جايي كه محل زندگي فعلي من است، شرق لندن، در مستند سرراستِ Late At Night: Voices Of Ordinary Madness، در مقابل دوربين يك expat ديگر شبيه به شهري از سياره‌اي ديگر به نظر مي‌رسد كه ساكنان‌اش در بداهه‌نوازيِ شبانه‌روزي‌اي از تك‌افتادگي و جنون زندگي مي‌كنند. بلاخره شهر مي‌تواند صحنۀ وداع با زندگي باشد، وقتي در آواز قوي رائول روئِس، Night Across the Street، او به زير آفتاب سانتياگو برمي‌گردد تا وصيت‌نامه‌ سينمايي‌اش را با پرسه در كوچه‌هاي خلوت شهر به نگارش درآورد. 

ده فيلم زير شهرهاي سينمايي محبوب من از سال 2013 بودند:


10 Cairo
Rags & Tatters (Ahmad Abdalla, 2013)

قاهرۀ جنگ‌زده، مضطرب و آشفته در روزهاي انقلاب دوم يا بركناري مرسي كه از دريچۀ چشم يك زنداني فراري روايت مي‌شود. اين فيلم يك Odd Man Out است كه با دوربين تلفن موبايل فيلم‌برداري شده، از آن نوع فيلم‌هايي كه يك ساعت بعد از وقوع حادثه روي اينترنت منتشر مي‌شوند، بنابراين همواره حسي از اضطرار در آن وجود دارد.

9 New York
Inside Llewyn Davis (Cohens, 2013)

نيويورك يخ‌بسته خيابان مك‌دوگال. نيويورك Freewheelin Bob Dylan. نيويورك خراب شدن روي كاناپه اتاق نشيمن. براي برادران كوئن، جزييات نيويورك، كليت آن را مي‌سازند.

8 Tehran
Seconds of Lead (Seyed Reza Razavi, 2012)

يكي از هيجان‌انگيزترين و دوچهره‌ترين شهرهاي جهان كه هم مي‌تواند متروپوليسي بي‌ترحم باشد و هم شهري براي آفرينش و حركت. با آن‌كه The Act of Killing دربارۀ كشتار كومونيست‌ها در اندونزي دهۀ 1960 فيلم برگزيدۀ خيلي‌ها در سال 2013 بود، اما اين فيلم كوچك درخشان، كه توسط كريس فوجي‌وارا سفارش شده، داستان مشابهي را (احضار گذشته و بازسازي ضايعه‌ دردناك كشتار مردم در ميدان ژالۀ تهران توسط سربازان شاه كه با هوشمندي به اثري دربارۀ خود سينما تبديل شده) را با سماجت كلود لانزمان و طنز مارسل افولس تصوير مي‌كند. فيلم داستان زني است كه در ترافيك سنگين تهران هر روز خودش را به دفتر آپارتچي سابق سينمايي در همان ميداني كه كشتار در آن رخ داده مي‌رساند تا آپارتچي كه مايل به صحبت در مقابل دوربين نيست را وادار به يادآوري خاطرۀ كشتار كند. كمي بعد كشتار فراموش مي‌شود و اين سينه‌فيليا است كه روايت خودش را از تاريخ ارائه مي‌كند، روايتي به مراتب هوشمندانه‌تر از The Act of Killing.

7 Berlin
Oh Boy (Jan Ole Gerster, 2012)

شهرهايي بودند كه بيش‌تر از اين‌كه از روي نقشه‌ شهري و تاريخ يك مكان ساخته شده باشند از تصوير آن شهر در سينما شكل گرفته بودند، فيلم‌هايي كه موزاييكي از صدها تكه از فيلم‌هاي مختلف بودند كه در طول تاريخ سينما هويت شهر سلولويدي را تعريف كرده بود. اگر نيويورك Frances Ha از دريچۀ سينماي فرانسه و فرانسوا تروفو ديده شده بود، برلين سياه و سفيدِ Jan Ole Gerster، برلين سينماي خياباني دهه 1920 و مردم در روز يكشنبه بود كه در سفرهاي نافرجام در S-Bahn و توقف‌هاي كوتاه در بارهاي قديمي و تماشاخانه‌ها يك روز از زندگي يك برليني را روايت مي‌كند.

6 Tirana
Here Be Dragons (Mark Cousins, 2013) 

عنوان فيلم مارك كازينز كه در پايتخت آلباني مي‌گذرد از اصطلاحي لاتين مي‌آيد كه در نقشه‌هاي قديمي روي جاهايي مي‌نوشتند كه هنوز كاشفان به آن‌ها پا نگذاشته بودند. كازينز به كشف كشوري مي‌رود كه ورنز هرتزوگ فقط توانست دورش و در امتداد مرز آن راه برود و سندي مهم از يك كشور، مردمش و سينمايش خلق مي‌كند كه دانش اندكي دربارۀ آن داريم.

5 Berkley
At Berkeley (Frederick Wiseman, 2013)

با آن كه دوربين به ندرت از محدودۀ كمپ دانشگاه به خود شهر پا مي‌گذارد اما برخورد وايزمن با سوژه‌اش مثل مستندي شهري است كه از شهردار تا رفتگارها را در يك تصوير به هم مرتبط و پويا از محيط دانشگاهي قرار مي‌دهد.

4 Nablus
Omar (Hany Abu-Assad, 2013)

شهري دو هزار ساله كه كوچه‌هاي پيچ‌در پيچ و درهم تنيدگي خانه‌هايش داستاني pepe le moko وار از عشق و خيانت را تصوير مي‌كند. شهر فلسطيني بيش‌تر از اين كه به ويرانه‌هاي و ديوارهاي آبكش شده با گلوله توجه نشان دهد، فضايي خلق مي‌كند كه ملهم از سينماي آمريكاست و مثل Scarface بليوردهاي تبليغاتي‌اش نويد زندگي‌اي بهتر را مي‌دهند. در عين حال هنر عمر اين است كه اداي دين ژانري را در سطحي عميق‌تر به موقعيت امروز فلسطين پيوند بزند.

3 Terezín/Theresienstadt
The Last of the Unjust (Claude Lanzmann, 2013)

يكي از موحش‌ترين شهرهاي سينمايي، گتوي ورشو در shoah شهري است كه هرگز نمايش داده نشده، اما به دقت توسط دو سه شاهد بازمانده از آن شهر توصيف شده است. اين فيلم نمونه ديگري است از شهري نمايشي است كه بيش تر از آن كه ديده شود توصيف مي‌شود. وقتي مهم‌ترين كاركرد يك شهر توليد مرگ است و نه زندگي، تصوير كردن آن اگرنه غيرممكن، لااقل بسيار دشوار است و براي لانزمان، كلام بيش‌تر از هر چيز مي‌تواند خاطرۀ شهرهايي كه كابوس‌هاي اروپاي قرن بيستم بودند را منعكس كند.

1-2 Roma
Sacro GRA (Gianfranco Rosi, Italy, 2013)
La grande bellezza (The Great Beauty, Paolo Sorrentino, 2013)

دو فيلم رُمي كه كمابيش مكمل يكديگرند. رمِ شاهكار سورنتينو رمِ ميادين، مجسمه‌هاي مرمر و خانه‌هاي اعيانِ شبه‌روشنفكر حراف است و ابتذال زندگي روميان در مقابل «زيبايي بزرگ» و كهن رم قرار مي‌گيرد. رم رُسي قرينه اين دنياست. در مستند برندۀ شيرطلايي ونيزِ او، كمربندي رم موضوع فيلم است، جايي كه فقراي شهر را دور دورازه‌هاي رم مي‌چرخاند و انگار هرگز به آن‌ها اجازۀ ورود به شهر را نمي‌هد. ترافيك شاهراه ساكرو مثل پارتي‌هاي زيبايي بزرگ تمام نشدني است و جاي آدم‌ها عجيب در لباس‌هاي خياط‌دوزشان را آدم‌هاي مطرود حاشيه‌اي گرفته‌اند. هر دو دسته بازيگراني گروتسك هستند كه در صحنه عظيمي به نام رم دارند شب و روز نمايشي از لوئيجي پيراندلو را روي صحنه مي‌برند.

No comments:

Post a Comment