شرلي تمپل، "هاي" مي شود!
چه تركيبي عجيب تر از راندولف اسكات و شرلي تمپل نازنين در يك فيلم وسترن! اسم فيلم سوزان مانتي ها [مانتي: سواره نظام كانادا، كه وجه مشخصۀ شان اين است كه احمقانه ترين كلاه هاي دنيا را سرشان مي كنند] است و توسط ويليام سايتر كارگرداني شده و البته بخش هايي از آن را بدون ذكر نام، والتر لنگ كارگرداني كرده است. اين فيلم آخرين موفقيت تجاري تمپل بود و مثل همۀ كودكان نابغۀ سينما به محض رسيدن به سن رشد و بلوغ تمام آن جذابيت و شيريني فراموش نشدني اش محو و نابود شد.
فيلم داستان انگوس مونتاگ (راندولف اسكات)، افسر سواره نظام كانادا ، است كه از كارواني كه توسط سرخپوستان قتل عام شده، يك نفر كه زنده مانده را پيدا مي كند. تصادفاً اين موجود، شرلي تمپل طلايي است كه نه تنها دل مونتاگ، بلكه دل يك پادگان را مي برد.
اگر به يادداشته باشيد در يادداشتي كه به تازگي دربارۀ بربادرفته نوشتم به جنبه هاي نژادپرستانۀ آن اشاره كردم و حالا در همان سال (1939 كه سال دليجان فورد و سرخپوست هاي آن نيز هست) فيلم كوچكي از استوديوي فاكس را مي بينيد كه در آن بين شرلي تمپل و يك پسربچۀ سرخپوست نه تنها دوستي و تفاهم برقرار مي شود بلكه اين كودكان عزيز چپق دوستي نيز مي كشند.
اين بخش از ماجرا (يعني تدخين!) با مقالۀ چاپ شده در سايت جاناتان روزنبام با نام "نشئه جات با فيلم ها چي مي كنند؟" بي ارتباط نيست.
براي اين كه ببينيد اين بزرگ ترين ستارۀ خردسال سينما چگونه پيشاپيش جا پاي كاپيتان آمريكاي ايزي رايدر مي گذارد كافي است اين سكانس را در همين جا ببينيد.
No comments:
Post a Comment