چند پیشنهاد از کتابهای
سینمایی تازه منتشر شده (2016)
بعضی از چیزهایی که
نمیدانیم
احسان خوشبخت
این فقط فیلمها
نیستند که دنیای سینما را میسازند؛ بدون کتابهای سینمایی دنیای سینما ژرفا و
شگفتیای که امروز دارد را هرگز به دست نمیآورد. بنابراین هر مروری بر یک سال
سینمایی بدون مرور کتابهایش کاری از اساس ناتمام است. اما امیدوارم همه در این
مورد یکزبان باشیم که عنوان «بهترینها» یا «برگزیده» که این روزها مشتری زیادی
جلب میکند در صادقانهترین شکل ممکن و تازه اگر دانشی پشتاش باشد فقط حاصل
برخوردهای گذرای همان انتخاب کننده است. این فهرست کتابهای محبوب یا مهم از سال
گذشته از این قاعده مستثنی نیست و به هیچ وجه نباید با «بهترین» یا حتی «مهمترین»
اشتباه گرفته شود، اگرچه بیشترشان در فهرست آثار محبوب دیگران هم ظاهر شدهاند.
فیلم آخر اورسن ولز:
ساخت آنسوی باد (جاش کارپ، نشر سن مارتینز پرس، 2015)
Orson Welles's Last Movie: The Making of the
Other Side of the Wind
این که فیلم ناتمام
اورسن ولز، آن سوی باد، بلاخره چه زمانی به نمایش درخواهد آمد به یک شوخی
تبدیل شده چرا که در طی این سالها بسیاری از برنامهریزیها به بنبست خورده،
تاریخهای نمایش قطعی لغو شده و مذاکرات موفق، کمی بعداز به وقوع پیوستنشان با
تهدید و دعوای بین طرفهای از نظر حقوقی درگیر به پایانی زودهنگام انجامیده است. در
حالی که نمیدانیم این فیلم تجربی و به قول جاناتان رزنبام «انتحاری»، دربارۀ
کارگردانی پا به سن گذاشته در هالیوود (با بازی جان هیوستن) که در آن دوستان و
همکاران و آخرین شریک زندگی ولز بازی میکنند کی به نمایش درخواهد آمد، این کتاب
بخشی از عطش ما دربارۀ فیلم را سیراب میکند. بر اساس شرحهای کتاب، فیلم
خودارجاعیهایی تکاندهنده دارد؛ فیلمی است دربارۀ فیلمی که دارد ساخته میشود (یا
نمیشود) و به خاطر این که تولیدش در سه دهه پخش شده شاید یک تاریخنگاری از مرگ
سینما هم باشد. چیزی که کتاب را جذابتر میکند ارتباط کل این داستان که در سال
1969 کلید خورد با ایران است. فیلم مثل ساختۀ متأخر دیگر ولز، ت مثل تقلب، با
سرمایهگذاری کمپانی آسترفور پاریس که متعلق به مهدی بوشهری، شوهر اشرف پهلوی، بود
ساخته شد، اگر چه او تنها تهیهکننده فیلم نبود و یک تهیهکننده اسپانیایی – که بعدها متقلب از کار درآمد – هم در ساخت فیلم یا در واقع در ساخته نشدنش نقش
داشت. خود ساخته نشدن فیلم میتواند داستان فیلمی جذاب شود.
جاز به عنوان زبان بصری – سینما، تلویزیون و تصویر ناساز (نیکلاس پیلای، نشر آی بی تاریس، 2017)
Jazz as Visual Language: Film, Television and
the Dissonant Image
در سالهای رواج نسبی دوباره موسیقی جاز در سینما (به شکل تحریف شده در سینمای
داستانی و به شکلی قراردادی، اگرچه همچنان با ارزش، در سینمای مستند) از انتشار
این کتاب باید استقبال کرد. پیلای تحقیقاش را با تردید در مفاهیم تثبیت شده
سینمای جاز آغاز میکند. او میپرسد تعریف موسیقی جاز در فیلم جاز چیست و از آنجا
ما را به پرسشی دیگر (و تردید کلیتر) که اصلاً سینمای جاز چیست میبرد؟ آیا قرار
است این فیلمها دربارۀ موسیقی جاز باشند یا فقط همراه با موسیقی جاز؟ در طی سه
فصل، پیلای سه شکل از موسیقی جاز را به عنوان سه احتمال قابل مطالعه، انتخاب و
تحلیل متنی کرده است: فیلم کوتاه آوانگارد و آبستره با موسیقی شبهجاز (یک جعبه
رنگی، لین لای، 1935)، فیلم کوتاه نیمه تجربی/مستند با حضور موزیسینهای جاز
واقعی (همبداههنوازی بلوز، جان میلی، 1944، شماره 40 همین مجله را برای
توضیح بیشتر دربارۀ فیلم ببینید) و یک مجموعه تلویزیونی بیبیسی از اواسط دهه
1960 به نام جاز 625 که بهترین فصل کتاب را شکل میدهد، به خصوص وقتی
بدانیم که موضوع تلویزیون و موسیقی جاز چقدر همیشه مورد غفلت قرار گرفته است.
پیلای نشان میدهد که چقدر «فیلم جاز» وابسته به خلاقیتهای تکنیکی عوامل پشت
دوربین است، به عبارتی دیگر نوعی همبداههنوازی بین موضوع (موسیقی، ساز، موزیسین)
و رسانه (سینما، دوربین، کارگردان) در جریان است که نه به طور مشخص به سینما تعلق
دارد و نه به موسیقی جاز، بلکه در جایی بینابین باید آن را به رسمیت شناخت.
ویلیام کامرون منزیس:
شکل فیلمهایی که خواهند آمد (جیمز کرتیس، نشر آلفرد ناپ، 2015)
William Cameron Menzies: The Shape of Films to
Come
نابغۀ بزرگ طراحی
صحنه فیلم و مردی که production design را به سینما آورد و حتی چند فیلم
از نظر بصری درخشان کارگردانی کرد موضوع این کتاب جذاب است که با جزییات همکاری
منزیس با کارگردانانی مثل سام وود را بررسی میکند و یا نشان میدهد که مثلاً چطور
برباردفته به خاطر حضور او توانست با وجود چندباره عوض شدن کارگردانهایش
صاحب چنین وحدت بصری خیرهکنندهای باشد. بین چند کارکرد متعدد کتاب میتوان به
متقاعد کردن ما برای ضرورت از نو تعریف کردن فرضیۀ مولف اشاره کرد: منزیس، به
عنوان یک مولف تمام عیار – آنهم نه الزاماً در فیلمهای به کارگردانی خودش بلکه بیشتر در فیلمهای
دیگران – جلوهای ویژه و به خاطر آن نگاهی قابل ردیابی در تکتک فیلمهایی که کار کرد به
جا گذاشته است، در حالی که گفتمان فلسفی و زیباییشناختی منزیس را باید در فرمهای
معماری، نور، سایه، رنگ و بافت جست.
فرضیۀ سینما – آموزش سینما در کلاس درس و دیگرجاها (آلن برگالا، انتشارات دانشگاه کلمبیا، 2016)
The Cinema Hypothesis - Teaching Cinema in the
Classroom and Beyond
از نظر موضوع، بین
کتابهای انگلیسی زبان منتشر شده در یک سال گذشته هیچ کتابی به اندازۀ این ترجمه
از فرانسه کار منتقد سابق کایهدوسینما ضرورت و اهمیت ندارد، حتی با این که متن
اصل حدود 14 سال پیش نوشته شده. کتاب حاصل همکاری برگالا با یکی از پروژههای جک
لانگ، وزیر فرهنگ فرانسه، در سالهای 1990 است، پروژهای که هدفش این بود تا در
روشهایی تازه یک خانهتکانی فرهنگی در نهادهای آموزشی ایجاد کند و برای جا
انداختن هنرها در مدارس راهحل ارائه بدهد. برگالا با وجود شک و تردید اولیه به
این گروه پیوست و در انتهای دورهای پنج ساله از آزمون و خطا، حاصل این دورخیز
سازمانی و دولتی و تجربههای قبلی خودش به عنوان یک مدرس را به کتاب حاضر تبدیل
کرد که در آن روش استدلالی و عملی از صافی نگاه یک سینمادوست و منتقد گذشته است.
برگالا هدف نهایی آموزش در مدارس را ایجاد فرصتی برای تولد حافظۀ بصری در بچهها
میداند، حافظهای که بر مبنای زبالههای بصری شکل نگرفته و با تصویر به عنوان هنر
برخورد میکند. البته از آن موقع که جا افتادن و محبوبیت پیدا کردن دیویدی برای
برگالا به معنای دسترسی به ابزاری انقلابی برای آموزش سینما در مدارس بود تا امروز
که تولید و فروش دیویدی و بلوری به خاطر رواج پخش آنلاین فیلمها افت شدیدی
کرده، باید دید کتاب را چطور میشود بازنگری کرد. شاید مصاحبه آخر کتاب که به متن
انگلیسی افزوده شده به همین هدف تدارک دیده شده باشد، جایی که برگالا میگوید این
روزها تمام وقتش را روی پیدا کردن راههایی برای استفاده یوتیوب در آموزش میگذارد.
انقلابی که برگالا امید دارد با آوردن سینما به مدارس رخ دهد هنوز انفاق نیافتاده،
اما از آنجا که بچهها بیشتر از خواندن و نوشتن به دیدن و شنیدن گرایش پیدا کردهاند
(آتش گرفتن محراب بالزاک آنتوان دوآنل در چهارصد ضربه پایان کار ادبیات و
آغاز عشق به سینما بود)، شاید به جای «انقلاب» در آیندهای نزدیک یک «ضرورت» همه
را وادار به استفاده از تصویر و زبان آن در آموزش بکند.
زنان خاموش: پیشگامان
سینما (ویرایش ملودی بریجز و چریل رابسن، نشر سوپرنوا، 2016)
Silent Women: Pioneers of Cinema
یک موضع ضروری و کمتر
مطالعه شده و به طرز ظالمانهای مورد بیاعتنایی قرارگرفته که شاید مهمترین فصل
کتاب غفلتهای ما در تاریخ سینما باشد، به خصوص این که در این سالها فیلمهایی از
دههای نخست سینما کشف شده که کارگردانان زن ساختهاند و نوآوریهای تکنیکی و فنی
و خلاقیت هنریشان هیچ چیزی از آثار مردان همعصرشان کم ندارد. با این که بخش
عمدهای از کتاب در سالهای صامت میگذرد، عنوان اصلی کتاب اشاره به سینمای صامت
ندارد، بلکه به نیرو، استعداد و سهم مهم زنان در سالهای اولیه سینما نگاه میکند
و این که چطور صدایشان «خاموش» و سهمشان نادیده گرفته شد. اوج کتاب فصلی است که به
مصاحبه قبلاً منتشر نشدۀ کوین برانلو با دوروتی آرزنر، اولین کارگردان زن هالیوود
عصر طلایی، اختصاص دارد.
اریک رومر: یک
زندگینامه (آنتوان دوبِک و نوئل هرپ، انتشارات دانشگاه کلمبیا، 2016)
Éric Rohmer: A Biography
روایتی نفسگیر و
سرتاسر جزییات از زندگی مرموزترین، گوشهگیرترین، دست راستیترین، مذهبیترین،
کتابخواندهترین، متواضعترین و نفوذناپذیرترین چهرۀ موج نوی سینمای فرانسه که از
دفتر تنگ و آغشته به بوی کاغذ کاهی و سیگار گلوآز کایه دو سینما به تلویزیون
آموزشی فرانسه میرود و بلاخره ورود دیرهنگام و با احتیاط رومر به صنعت سینما را
در طی 600 صفحه ترسیم میکند. این ترجمه انگلیسی زندگی یکی از متمایزترین و باهویتترین
کارنامههای سینمایی تاریخ این هنر عاری از غلط نیست و بعضی وقتها گیجی مترجم
ممکن است با گیجی نویسندهها یا گیجی موقعیت اشتباه گرفته شود. اما کتاب که مثل
موضوعش وسواسی جدی نسبت به تحقیق را نشان میدهد، در واقع کلید ورود به چند دنیای
متفاوت (کایه، همکاران رومر، فرهنگ سینما در فرانسه) است و خواندنش لذتی کمنظیر
میآورد، جوری که هر پنج صفحه باید کتاب را ببندید تا داستانهای رومر را هضم کنید
یا آن را برای بغلدستیتان تعریف کنید.
***
کتابهای دیگری که
از پایان سال 2015 تا آخر سال 2016 منتشر شدهاند و بیصبرانه منتظر خواندشان هستم
اینها هستند: اورسن ولز – ارکستر یک نفره (سایمون کلو)، یک شخصیت آمریکایی واقعی – زندگی والتر برنان (کارل ای رالیسن)، مووی
جورنال – ظهور سینمای نوین آمریکا 71-1959 (جوناس میکاس یا مکاس با
تلفظ لیتوانیایی)، دو کتاب مربوط به زوج ژان ماری استراب و دنیل اویییه، مردی
از ردیف سوم – هاسه اکمان، سینمای سوئد، و سایه سنگین اینگمار برگمان (فردریک گوستافسون، کتاب بر خلاف عنوانش چندان عریض و طویل نیست)، ستاره
مستقل – زنان خوداشتغال در سیستم استودیویی هالیوود (امیلی کارمن) و
بلاخره راپسودیها – چگونه منتقدان دهه 1940 فرهنگ سینما را در آمریکا تغییر دادند (دیوید بوردول).
No comments:
Post a Comment