کلمات [دربارۀ دوازده مرد خشمگین]
دوازده مرد خشمگين * کارگردان: سیدنی لومت. فيلمنامه: رجينالد رُز. فيلمبرداري: بوريس كافمن. تدوين: كارل لِرنِر. موسيقي: كينون هاپكينز. بازيگران: هنري فاندا، لي جي. كاب، مارتين بالزام، جك واردن، اِد بگلي،اي جي. مارشال، جك كلاگمن،ادوارد بينز، حوزف سوئيني، رابرت وِبِر، جورج وسكوويچ، جان فيلدر. محصول 1957 آمريكا، سياهوسفيد، 95 دقيقه.
نوجواني پورتوريكويي كه در دارالتأديب بزرگ شده در نيويورك به اتهام قتل پدرش با چاقو، محاكمه ميشود و هيأت منصفه ــ متشكل از دوازده مرد از طبقات اجتماعي مختلف شهر ــ به اتاق دربستهاي ميروند تا تصميمشان را درباره گناهكار بودن يا بيگناهي پسرك بگيرند. به نظر مي رسد همه براي برگشتن به كارهاي روزمره خود عجله دارند يا شواهد پرونده را «وراي شك معقول» ميدانند، چون بدون استثنا رأي به محكوميت پسر ميدهند بجز يك نفر. از اين لحظه تنشها آغاز ميشود و او سعي در اثبات بيگناهي پسر بر مبناي اصول عقلاني و منطقي ميكند تا يازده مرد ديگر را متقاعد كند. پس از روشن شدن بعضي واقعيتها و بيدار شدن دوباره نگره اخلاقي اعضا به مسأله، همه رأي به بيگناهي او ميدهند و در اين فاصله حسرت واقعي و متزلزل بسياري از خودشان هم آشكار ميشود.
***
اين نخستين اثر سيدني لومت بود. هنري فاندا كه فيلمنامه را در دست داشت و خود تهيهكننده فيلم بود، شخصاً به دنبال لومت بود تا دوازده مرد خشمگين را كارگرداني كند. فيلم در نوزده روز و زير بودجه پيشبينيشده تمام شد. بازيهاي فوقالعاده دوازده مرد ــ بهخصوص فاندا، كاب، واردن، وبر و بگلي ــ مديون توانايي لومت در هدايت بازيگران در نماهاي نزديك و فضاهاي بسته بود و ناشي از تجربههاي تلويزيونياش بود. فيلم با آنكه در گيشه شكست خورد هميشه به عنوان يكي از فيلمهاي مورد علاقه خود هنري فاندا (در كنار خوشههاي خشم) از آن یاد شد. نامزد سه اسكار بهترين فيلم، فيلمنامه و كارگرداني بود، اروپاييها از فيلم استقبال كردند و شير طلايي جشنواره برلين را به آن دادند. در 1997 براي تلويزيون بازسازي شده است.
***
تقريباً بجز بخش بسيار كوچكي از ابتدا و انتها، كه بهسختي پنج دقيقه طول ميكشد، تمام فيلم در اتاق دربسته هيأت منصفه ميگذرد و با اين وجود ذرهاي احساس ملال نخواهید کرد. لومت با ايجاد فضايي خفه و احساس پوسيدگي در اين اتاق، با رطوبت زياد، عرقهاي روي چهره آدمها، پنكه و دستگاه تهويهاي كه كار نميكند، پنجرههايي كه بهسختي باز ميشوند و صداي مداوم كف چوبي اتاق كه زير پاي اين مردان ناله ميكند، ما را به مدتي يكسان در فضاي كلاستروفوبيك آن اسير ميكند. به همين جهت مقدمه و مؤخره بسيار كوتاه فيلم معنايي مضاعف پيدا ميكند. در آغاز دوربين از پلههاي دادگستري بالا ميرود و با كنجكاوي صورتهاي بازنده و برنده مردم را در راهروها نظاره ميكند و پس از مدتي به سمت يك اتاق از صدها اتاق ساختمان ميرود كه محكمه در آن برپاست. در پايان كه باران تمام خيابانها و ساختمان دادگستري را شسته، اولين تنفس واقعي فيلم و ما پس از خروج از فضاي بسته اتاق صورت ميگيرد و احساس دگرگوني نهتنها در فضا بلكه در طرز انديشيدن و نگاه اجتماعي و اخلاقي دوازده مرد ــ و یا ما ــ به وجود ميآيد. اين دوازده مرد كه نامي ندارند بهسادگي ميتوانند گردهمايي طبقهها و نگرشهاي مختلف اجتماعي آمريكا در مهمترين و پرتنشترين سالهاي جنگ سرد باشند. دوازده مرد خشمگين ناقوس بيداري كوچكي است كه در محدوده يك اتاق به صدا درميآيد اما طنين آن را تا سالها بعد در سرتاسر آن ديار ميتوان شنيد.
مكانيسم فيلم براي اين بيداري اخلاقي مشابه روشي است كه خودِ هنري فاندا برميگزيند. در رأيگيري يازده مرد ميگويند، گناهكار. فاندا به علامت بيگناه دستش را بالا ميبرد. اد بگلي پوزخندي ميزند و ميگويد «هميشه يكي هست!». جك واردن نگران ميپرسد «حالا بايد چهكار كنيم؟» و فاندا با لبخندي پاسخ ميدهد:«بياييد حرف بزنيم.» كلام مكانيسم اصلي فيلم و مبناي ارزيابي شخصيتها، تقسيم نماها،جابهجايي دوربين و جوهره كل فيلم است. در پايان دگرگوني شخصيتها را نه از روي كارهايي كه انجام ميدهند، بلكه از روي كلام و حرفهايي كه ميزنند ميتوانيم تشخيص بدهيم. فاندا ثابت ميكند كه هيچ ارتباط و همبستگي واقعي و زبان مشتركي بين يازده مرد ظاهراً متفقالقول وجود ندارد، چرا كه حرفي ميان آنها ردوبدل نشده كه داراي وزن كافي براي انتقال اين احساسات و عقايد باشد. او با گفتن اينكه «همه ما به اين پسر چند كلمهاي بدهكاريم.»، بهترین بخش فيلمنامه فيلم لومت را آشكار كرده است: وقتي اجتماعي ميميرد كه گفتوگوي ميان اعضاي آن قطع شود و كلمات ارزش خود را از دست بدهند. كلماتي كه فاندا براي برانگيختن نيروي تفكر منطقي افراد و بيدار كردن وجدان نيمهجان آنها به كار ميگيرد نه از نوع كلمات مخصوص محكمهها و وكلا يا حتي روشنفكرها بلكه سادهترين كلمات مكالمه روزمره يك انسان است. او با روي برگرداندن از كلماتي كه از فرط تكرار فاقد معني شده، بهسادگي يك كودك بازميگردد. در گفتوگوها آنها بارها مجبور به تغيير موضع خود نسبت به كلمات ميشوند... در اين اتاق تنها دوازده رأيدهنده و نگاه وجود ندارد. فيلم تماشاگر را عضو سيزدهم اين ميدان نبرد اخلاقي قرار داده و شايد اين خوشايندترين سيزدهي باشد كه در آن شريكيم.
احسان خوش بخت
تریلر فیلم را در این جا ببینید.