Monday, 1 August 2011

Vertigology

متن كامل ويژه نامۀ پنجاه سالگي سرگيجه

«روی سخن این متن با کسانی است که سرگیجه را با قلب خود می‌شناسند و نه آن‌ها که هرگز شایستگی آن را نداشته اند».  کریس مارکر


دیگر دلیلی برای تلاش در اثبات اهمیت سرگیجه وجود ندارد. در نیم قرن گذشته همه‌ی کسانی که شانس یا استحقاق ورود به دنیای آن را داشته اند وارد شده و در کنجی از آن جای‌گاهی ابدی برای خود دست‌وپا کرده اند. این مجموعۀ مقاله و مصاحبه كه سه سال پيش منتشر شد و به استقبال 50 سالگی سرگیجه رفته بود تلاشی برای یادآوری بعضی خاطرات و لحظات مشترک میان این خودی‌ها از کریس مارکر و پرویز دوایی تا مارتین اسکورسیزی و پیتر باگدانوویچ بود. بخش‌های مجموعه، كه در پايين صفحه مي‌توانيد آن را دانلود كنيد، از این قرارند:
مقاله‌ی «معماری سرگیجه» که در طول یک سال گذشته نوشته شده و حتی بعضی بخش‌های آن به شش سال پیش بازمی‌گردد. هدف؛ هم بازنگری پاره‌ای جزییات فیلم و هم تکرار روشی است که در این سال‌ها برای خوانش نقش معماری و فضا در فیلم‌ها به کار گرفته ام. در تمام این مدت – با آن‌که از عشق عمیق کریس مارکر به فیلم آگاه بودم - هرگز نوشته‌ی او را درباره‌ی سرگیجه نخوانده بودم. در واقع آخرین بخش این مجموعه ترجمه‌ی مقاله‌ی مارکر بود و یک نتیجه بزرگ: میان عشاق سرگیجه نوعی تله‌پاتی وجود دارد که از دریافت‌های مشابه و یا نزدیک از یک فیلم مشترک فراتر رفته و قرارگرفتن در روی طول موج احساسی یک‌سانی است که حتی از باریک‌ترین جزییات دریافت‌هایی یگانه و مشترک ارائه می‌کند. مقاله‌ی مارکر برای یک مقایسه‌ی آزاد در این جاست. بعضی از بخش‌های نوشته‌ی مارکر در جدیدترین و قابل‌استنادترین مقاله‌ی حاضر در مجموعه از بیل کرون – که چه‌بسا یکی از بزرگ‌ترین پژوهش‌های هیچکاکی نیم سده‌ی اخیر است- نقض می شوند یا پاسخی مناسب و روشن پیدا می‌کنند. کرون در طول سال‌ها با دست‌رسی مستقیم به بعضی از یادداشت‌های شخصی هیچکاک و همکاران فیلم‌نامه‌نویس او و اسناد استودیو ضیافتی کامل از جزییات و دقت‌نظر ترتیب داده است. مقاله‌ی کرون منطقی، علمی و شیفته‌ی تناسخ و جنبه‌ی «روحی» (ghost) فیلم است و درمقابل مارکر بیش‌تر شیفته‌ی «جان» فیلم است تا روح آن. کرون بیش از هر مقاله‌ی دیگری که تا کنون راجع به هیچکاک نوشته شده رابطه‌ی میان فیلم/فیلم‌ساز/فیلم‌نامه را به‌شکلی دقیق و روشن طرح می‌کند. او به‌دقت مسیر تألیف‌ها را در اثر پی می‌گیرد و به نتایجی استثنایی می‌رسد. بخش‌هایی از کتاب مصاحبه باگدانوویچ با هیچکاک که البته مستقیماً به سرگیجه بر نمی‌گردد و نوعی مرور سریع فیلم‌های «هیچ» تا همان حوالی سرگیجه است نیز در انتها آمده است.

Wednesday, 13 July 2011

25 Best Jazz Film Scores Of All Times


25 موسيقي متن جاز برگزيدۀ تاريخ سينما

توضيح درباره فهرست: در اين فهرست فقط به موسيقي اریژینال تصنیف شده (و بعضاً تنظیم شده) برای فيلم مي‌پردازيم و مثلاً حضور موزيسين‌هاي جاز روي پرده براي اجراي يك يا چند قطعه – هر چقدر هم نام‌ها قابل اعتنا باشند – باعث نمي‌شود تا آن را در فهرست «موسيقي‌هاي تصنيفي» بياوريم. فيلم‌هاي كوتاه و مستند هم از اين فهرست كنار گذاشته شده‌اند، به خصوص مستندها كه تعداد زيادي از بهترين‌هاي موسيقي جاز روي پرده در آن‌ها شنيده مي‌شود و در هر رقابتی می‌توانند به راحتي از فيلم‌هاي داستاني سبقت بگیرند. رأی گیری‌هایی که تاکنون برای انتخاب بهترین موسیقی‌های تصنیفی تاریخ سینما برگزار شده‌اند، به شکلی غیرمنصفانه نسبت به موسیقی جاز بی‌اعتنا مانده اند. در فهرست 25 موسيقي فيلم برگزيده انييستتوي فيلم آمريكا فقط اتوبوسي به نام هوس وجود دارد، يعني سهم موسيقي جاز در تاريخ سينماي آمريكا، از نگاه ميراث‌داران بي‌سليقه آن، فقط چهار درصد است! در انتخاب صدتايي مجله تايم كه توسط ريچارد شيكل و ريچارد كورليس انجام شده اين سهم بيشتر مي‌شود، اما هم‌چنان گرايش بيشتري به موسيقي‌هاي استاندارد هاليوودي دارد كه رنگ و بويي از موسيقي جاز در سازبندي آن‌ها ديده شود. و حالا این 25 موسیقی متن جاز برگزیده تاریخ سینما، به انتخاب من و به ترتيب سال نمايش:

 

آوازي متولد مي‌شود (هوارد هاكس، 1947) اميل نیومن، هوگو فريدهوفر
مرد بازوطلايي (اتو پره‌مينجر، 1955)  المر برنستين
بلوز پيت كِلي (جك وب، 1955) ري هيندورف
داستان بني گودمن (ولنتاين ديويس، 1955) بني گودمن و هنري منچيني
بوي خوش موفقيت (الکساندر مکندریک، 1957)  المر برنستاین
نشاني از شر (اورسن ولز، 1958)  هنري منچيني
مي‌خواهم زنده بمانم (رابرت وايز، 1958)  جاني مندل
آسانسور به سوي سكوي اعدام (لويي مال، 1958) مايلز ديويس
سایه‌ها (جان کاساوتیس، 1958)  چارلز مینگوس، شفیع هادی
پنج پني (ملويل شِيو‌ِل‌سون، 1959) ليت استيونس
تشريح يك جنايت (اتو پره‌مينجر، 1959)  دوك الينگتون
روابط خطرناكِ 1960 (رژه واديم، 1959)  جك ماري، تلانيوس مانك، آرت بليكي
عليه فردا (رابرت وايز، 1959)  جان لوييس
از نفس افتاده (ژان لوک گدار، 1959)  مارسیال سولال
تمام طول شب (بازيل ديردن، 1962)  فيليپ گرين
چاقو در آب (رومن پولانسكي، 1962)  كريستف كومِدا
ميكي وان (آرتور پن، 1965)  ادي ساوتِر، استن گِتز
آلفي (لوييس گيلبرت، 1965)  ساني راولينز
در كمال خونسردي (ريچارد بروكس، 1967)  كوئينسي جونز
دایره سرخ (ژان پیر ملویل، 1970)  اریک دمارسان
آخرين تانگو در پاريس (برناردو برتولوچي، 1972)  گاتو باربيري
Farewell, My Lovely (ديك ريچاردز، 1975)  ديويد شايـِر
راننده تاكسي (مارتين اسكورسيزي، 1976)  برنارد هِرمان
حوالي نيمه شب (برتران تاورنيه، 1986)  هربي هنكاك
بـِرد (كلينت ايستوود، 1988)  لني نيهاوس


Best Film Jazz Scores#25

بهترين موسيقي هاي متن جاز تاريخ سينما، بخش بيست و پنجم و آخر


آسانسور به سوي سكوي اعدام (لويي مال، 1958) مايلز ديويس
كاري رمزآميز و محزون، شاعرانه و دست نيافتني. كوئينتت مايلز ديويس بدون يك خط نت يا هيچ طرح از پيش آماده‌اي مقابل پرده‌اي كه فيلم را براي آن‌ها در استوديو به نمايش مي‌گذاشت، فقط در طول يك روز (4 دسامبر 1957) موسيقي فيلم را بداهه اجرا كردند، درست مثل اجراهاي شبانه در كافه، كه هيچ دو شبي مثل هم از كار در نمي‌آيد. اين شاهكار مايلز امروز به طور كامل روي سي‌دي منتشر شده و مي‌توان هر 26 قطعه تصنيف شده مايلز را در آن شنيد. وقتي قطعۀ «شب در شانزه‌ليزه» سرمي‌رسد، تقريباً انگار زمان متوقف شده است، مثل مردي كه صبح آسانسور او را مستقيماً به سوي سكوي اعدام خواهد برد. دو نوازنده بي‌نظير ديگر در اين جا بارني ويلن (ساكسفون) و رنه ارتروژه (پيانو) هستند كه هركدامشان براي فيلم‌هاي فرانسوي مهمي موسيقي تصنيف كرده‌اند. آسانسور نشان مي‌دهد كه فيلم سياه و سفيد شهري و موسيقي جاز تا چه حد به هم نزديكند و در انتها فقط افسوس باقي مي‌ماند كه دوئِت سينما و جاز بيشتر از اين ادامه پيدا نكرد.

به قطعه «شب درشانزليزه» از موسيقي فيلم گوش كنيد




مايلز ديويس در مقابل پرده نمايش فيلم و در حال بداهه نوازي + مصاحبه با لويي مال

Best Film Jazz Scores#24

بهترين موسيقي هاي متن جاز تاريخ سينما، بخش بيست و چهارم


عليه فردا (رابرت وايز، 1959)  جان لوييس

داستان سرقت بانک توسط عده‌ای آدم ناجور و به آخرخط رسیده که مطالعه‌ای در تعصب نژادی و تنهایی سفید و سیاه در سیستمی است که هر دو را برده‌وار به کار می‌گیرد. با دیدن این فیلم‌نوآر روانکاوانۀ رابرت وایز، تجدیدنظر در احوال او، که صرفاً با برچسب «صنعتگر توانا»، و نه «هنرمند»، شناخته شده ضروری می‌شود و او نشان مي‌دهد كه شایستگی هر دو عنوان را دارد. ناجورها نمونه‌ای زیبا از تمرکز موسیقی بر پیانو و ویبرافون، به جای سازهای بادی، است. لوییس برای معرفی شخصیت هری بلافونته از ویبرافون و برای رابرت رایان از پیانو استفاده می‌کند. البته سازهای بادی نیز با تنوع تمام در فیلم به کار رفته‌اند و با نت‌های زیر و صدای جیغ مانندشان به خلق فضای تهدیدآمیز شهر کمک کرده‌اند. حتي فرنچ هورن (نوعی ساز بادی بسیار نادر در ترکیب بندی موسیقی جاز) با صدای بم و خفه‌اش صورت دیگری از شهر را به نمایش می‌گذارد. پیانویی که در فیلم می‌شنوید، به جز بخشی که اجرای خود جان لوییس است، باقی توسط بیل اِوَنز نواخته شده. نوازندگان سازهای دیگر مربوط به گروه مدرن جَز کوارتت‌اند که یکی از گروه‌های پیشگام ترکیب جاز با موسیقی مجلسی محسوب مي‌شد و تم اصلي اين فيلم را به عنوان بخشي ثابت از رپرتوآرشان بارها در كنسرت‌ها اجرا كرده‌اند. موسيقي اين فيلم جايي در بالاي فهرست بهترين‌هاي تاريخ سينما قرار دارد، هم به خاطر ارزش‌هاي خودش و هم به خاطر تأثير ژرفي كه بر موسيقي فيلم‌هاي جنايي در تمام جهان، به‌خصوص فرانسه و فيلم‌هاي ژان پير ملويل، گذاشت. لوييس با اين فيلم ويبرافون را به عنوان ساز رسمي سينماي جنايي مدرن تثبيت كرد.

به قطعۀ «عليه فردا»، يكي از چند تصنيف جان لوييس براي فيلم گوش كنيد



Monday, 11 July 2011

Best Film Jazz Scores#23

بهترين موسيقي هاي متن جاز تاريخ سينما، بخش بيست و سوم


آلفي (لوييس گيلبرت، 1965)  ساني راولينز

آلفی فیلم فوق‌العاده‌ای نیست، اما با نوآوری‌های متعدد در روایت (بیشتر فیلم مایکل کین رو به دوربین حرف می‌زند)، بازی‌ها و فیلم‌برداری درجه یک و مهم‌تر از همه موسيقي يكي از غول‌هاي ساكسفون تنور، ساني راولينز، حتی روی بیننده امروزی هم تأثیر خواهد گذاشت. موسيقي راولينز، كه با همراهي بعضي از بهترين موزيسن‌هاي جاز بريتانيايي، تابي هِيز و رانی اسکات ضبط شده، بعدي تازه به فيلم داده است. با آن که فیلم در استفاده از موسیقی خسّت به خرج داده و هیچ قطعه‌ای را کامل استفاده نکرده، اما راولینز این فیلم را مثل پیاده روی زیر باران، با کسی که دوستش داری، به تجربه‌ای فراموش نشدنی بدل کرده است. در فیلم چند سولوی پیانوی زیبا از استن تریسی خواهید شنید و اوست که در سه روز ضبط موسیقی این فیلم در انگلستان، براي تصنیف تم‌های اصلی به راولینز کمک کرده است. ما «تم آلفي» را در فيلم مجموعاً بيشتر از دو سه دقيقه نمي‌شنويم، اما اجراي اصلي و كامل راولينز (پايين) در آلبوم موسيقي متن فيلم نزديك به ده دقيقه طول مي‌كشد و نمي‌توان نام ديگري جز شاهكار روي آن گذاشت.
به تم «آلفي» با اجراي ساني راولينز گوش كنيد