Sunday, 10 January 2010

My Top 10 List [Film Monthly's Poll]



ده فيلم زندگي من
يادداشت و انتخاب زير كه از قرار ده فيلم زندگي منند در شماره 400 ماهنامه فيلم چاپ شده است.
بزرگ ترین مشکل من با این گونه انتخاب‌ها این است که نمی دانم چه رویکردی مناسب یا لازم است. آیا قرار است این فهرست مؤید «بزرگ‌ترین» فیلم‌های تاریخ سینما از دید انتخاب کننده باشد، یا انتخابی شخصی است که فیلم‌هایی تأثیرگذار (چه از نظر حرفه‌ای به عنوان یک منتقد و چه از نظر شخصی که البته جداکردن این دو به این آسانی‌ها نیست) را در زندگی انتخاب‌کننده برجسته می کند. اگر رویکرد اول برای چنین شماره‌ای مناسب باشد باید این بند را اضافه کرد که لازمۀ آن سال‌ها کار منظم و تماشای فیلم‌هاست و لازمۀ شرکت در این رأی‌گیری همانندی رأی دهندگان یا داشتن امکانات یکسان و علاقۀ یکسان به تاریخ سینماست. در حالت دوم نیز انتخاب ده فیلم، خیانت به زندگی منتقد خواهد بود؛ این تعداد کاملاً ناکافی است. در عین حال فکر می کنم شرکت نکردن در آن نیز نوعی طفره روی از منظم کردن ذهن، مرور فیلم های دیده شده و خانه تکانی اساسی در حافظۀ منتقد است.
اولين فهرستم، متشکل از فیلم های بزرگ، كه كنار گذاشتنش مقاومت زيادي مي‌طلبيد چنين بود: Big Clock (جان فارو)، Big Combo (جوزف اچ لوييس)، Big Sleep (هوارد هاكس)، Big Heat (فريتس لانگ) و در ادامه Out of the Past (ژاك تورنر)، Raw Deal (آنتوني مان)، غرامت مضاعف (بيلي وايلدر)، Criss Cross (رابرت سيودماك)، جنگل آسفالت (جان هيوستن) و در مکانی خلوت (نيكلاس ري).
مانند پسربچه‌ای که حاضر است بدون این که به روی خودش بیاورد، اسباب بازی ارزانش را با اسباب بازی قیمتی پسر همسایه عوض کند، حاضر بودم هر ترکیبی از تاتي+برسون+افولس (هر فیلمی از آنها در هر زمان) را به عنوان ده فیلم زندگی‌ام انتخاب کنم. این‌ها آثاري هستند که بدون این که چیزی از رمز و راز آنها کم شود، می توانند بارها و بارها دیده شوند.
از سوی دیگر مي‌دانم احتمالاً ديگران جاي هميشگي سرگيجه را حفظ خواهند كرد و از اين بابت خيالم راحت است (اما چرا آن‌ها، سال گذشته كوچك‌ترين اشاره‌اي به پنجاهمين سال تولد فيلم مورد علاقه‌شان نكردند؛ آيا فقط هر ده سال يك بار و با تلفن بهزاد رحيميان بايد به ياد آن افتاد؟) و جاي آن را در فهرست با يكي از بزرگ‌ترين كابوس‌هاي تصوير شده در سينما، سايۀ شك عوض مي‌كنم. به جاي دو تا از بزرگ‌ترين كارگرداناني كه مي شناسم "هوارد هاكس + ويليام ولمن" معادل آن‌ها، رائول والش را انتخاب مي كنم.
در انتها و پس از کش و قوس فراوان و همچنان نه چندان جدی، بدون ترتيب يا با هر ترتيبي كه خودتان دوست داشته باشيد:
Playtime ژاك تاتي
كشتي بخار در خم رودخانه جان فورد
F for Fake اورسن ولز
روشنايي هاي شهر چارلز چاپلين
اروپاي 51 روبرتو روسليني
منطقۀ كلرادو رائول والش
گردشی در ییلاق ژان رنوار
سايۀ شك آلفرد هيچكاك
12 O’clock High هنري كينگ
هفت مرد از حالا باد باتيكر
پروژه در حال انجام ديگري در اين وبلاگ دارم كه انتخاب 1000 فيلم زندگي‌ام است كه آن بخشي كه تا به حال مشخص شده در اين جا قابل خواندن است. به اضافه اين كه چندماه پيش فيلم‌هاي مورد علاقه‌ام از دهه 1930 را نيز در پستي ديگر معرفي كردم كه به فارسي يا انگليسي مي توانيد ببينيد.

2 comments:

  1. دوست عزیز کلاسیک دوست. از شما دعوت می کنیم به انجمن سینمای کلاسیک سر بزنید. ( کافه کلاسیک ( -

    ReplyDelete
  2. ژاک تاتی اون بالا بالا هاست.
    راستی داشتم فکر می کردم درباره اینکه می شه فیلم های فورد از نگاه توزیع قدرت هم نگاه کرد یک کتاب برتراند راسل داره به نام قدرت بعدبک جاهاسی که داره درباره مفهوم قدرت و تفاوت هاش بین انسان و حیوان می گه خیلی خداست..قهرمان های فورد هم که کاملا فرد محورند و داشتم فکر می کردم..
    kave breton

    ReplyDelete