Wednesday, 5 March 2014
Sunday, 2 March 2014
Mise en scène of Memory, Aesthetics of Silence
Ten Photographs by Alain Resnais
If a film director couldn’t make the film she or he wants to make, there are some other ways to retain the memory of the unmade film. The unrealized projects are often memorialized by writing detailed scripts, or sketches and drawings scenes, as with some of Eisenstein’s unfulfilled projects which came to life through his paper designs.
But if the art of photography, compared to written words and freehand drawing, is closer to cinema, then for some filmmakers it can more accurately capture moments of their desired projects than any other medium, mostly because of photography’s association with the realist mode of representation.
Alain Resnais belongs to the latter group, but his deep fascination with elements of time and space within a still photograph goes beyond a mere desire to document a project in progress—in his case, it becomes the very project itself.
Alain Resnais and Painting
آلن رنه و نقاشي
كتايون يوسفي
از اواسط دهه چهل
میلادی، ساخت مستندهایی درباره هنر و هنرمندان در فرانسه رواج یافت و ژانری موسوم
به «مستند هنری» (sur l’art) را شکل داد که تا سالهای پایانی دهه شصت رونق داشت. هدف اصلی این فیلمها،
تفسیر آثار هنری با استفاده از تکنیکهای سینما بود و فیلمها روایتهایی تصویری
درباره هنرمند، اثر و مراحل خلق آن ارائه میدادند. آلن رنه نیز در همین چهارچوب
از سال 1947 ساخت مستندهایی درباره هنر را آغاز کرد. ابتدا یک مجموعۀ ده قسمتیِ
صامت، به نام «دیدارها» درباره هنرمندان معاصر فرانسوی ساخت که در آنها با بازدید
از استودیوی هنرمندان به معرفی آثار آنها میپرداخت. بعد از این مجموعه به بهانه
نمایشگاهی از آثار وانگوگ در پاریس در 1948 سفارش ساخت مستندی درباره نقاشیهای وانگوگ
را گرفت. حاصل، فیلم کوتاه 16 میلیمتریای بود که به خاطر استقبال قابلتوجه از
آن، بلافاصله نسخۀ سی و پنج میلیمتری آن نیز ساخته شد. استفاده نوآورانه او از قابلیتهای
سینما آن را تبدیل به یکی از بهترین نمونههای این گونه کرد و تبدیل به نقطه عطفی
در فعالیت حرفهای رنه شد.
Introduction to Alain Resnais (by Jonathan Rosenbaum)
گنجهاي پنهان شاعرِ عواطف و خاطره
جاناتان
رُزنبام
آلن رنه
بیگمان یکی از بزرگترین کارگردانانِ در قیدحیاتِ ماست و در عین حال، به دلایل
مختلف، یکی از دشوارترينها براي بررسي.
او جهانيترين چهرۀ موج نوی فرانسه بود،
حداقل در فيلمهاي اولش (به خصوص هیروشیما عشق من، سال گذشته در مارینباد،
جنگ تمام شده است، دوستت دارم دوستت دارم و پروویدانس) اما
در ادامه به یکی از فرانسویترین کارگردانانِ فرانسوی بدل شد (نه فقط با نمونههای
آشکاری مانند عموی آمریکایی من، استاویسکی، مِلو، همان
ترانۀ آشنا، نه روی دهان و علفهای وحشی بلکه حتی با فیلمهایی
که از دستمایههای انگلیسی یا تا حدودي آمریکایی گرفته شده بودند، مانندِ میخواهم
به خانه بروم، دود کردن، دود نکردن، ترسهای خصوصی در مکانهای
عمومی). حتی قبل از اینکه به سراغ ساخت فیلم بلند برود، بزرگترین فیلمهای
تاریخ سینما را در مورد استعمارگری و نژادپرستی (مجسمهها هم میمیرند)،
اردوگاههاي مرگ (شب و مه)، پلاستیک (ترانه استیرن) و کتابخانه (تمام
خاطرات جهان) را ساخت. یکی از شخصیترین کارگردانان مدرن است اما هرگز پای
فیلمنامههای خودش را امضا نمیکند. همينطور مشهور است براي اين كه يكي از
خجالتيترين سينماگران تاريخ است، تا آن حد كه يكبار کلر دنی به من گفت رنه همیشه
ترجیح میدهد خودش را پشت فیلمنامهنویسهايش پنهان كند. او یکی از بزرگترین
منتقدان و مورخانِ سینماست؛ با اینکه هرگز هیچ اثر چاپ شدهاي در اين زمينه
نداشته است؛ به خصوص وقتي به خاطر بياوريم كه چطور درسهايي درباب هیچکاک و لويي
فویاد در سال گذشته در مارینباد به ما ميدهد؛ يا دربارۀ ارنست لوبیچ در استاویسکی،
و يا دربارۀ موزیکالهای متروگلدوينمير در نه روی دهان و اين مثالها را
ميتوان همينطور ادامه داد. اغلب این شاعرِ عواطف و خاطره را با یک روشنفکر
اشتباه میگیرند (شاید به این خاطر که فرانسوی است) یا از سورئالیست بودن او غافل
ميمانند. اما قطعاً بخشی از پرمایگیِ فیلمهایش از آنجا میآید که جدا از
زیبایی و احساسات نهفته در آنها، بسیاری از گنجینههای ارزشمند آثارش پنهانند و
به آسانی به چشم نمیآیند.
Resnais: A Life
مطلب زیر بیوگرافی آلن رنه از شمارۀ ویژۀ رنه در ماهنامۀ فیلم است که توسط من گردآوری شد. این بیوگرافی را کتایون یوسفی گردآوری کرده است.
رنه:
يك زندگي
آلن رنه کارگردان فرانسوی و یکی از چهرههای مهم
سینمای مدرن به حساب میآید. نام او با فرمالیسم و مدرنیسم گره خورده است و زمان و
خاطره، کلمات کلیدیای هستند که همواره در نقدها و توصیف فیلمهایش به کار میروند.
او با بهرهگیری از ادبیات، استفاده از ساختارهای روایی نو، فیلمبرداری زنده و
دلپذیر و تدوینهای شاعرانه، خالق برخی از بحثانگیزترین و جنجالیترین آثار در
چند دهه اخیر بوده است.
Saturday, 22 February 2014
Laura Mulvey on Rakhshan Bani Etemad
مقدمه
دورۀ فشردۀ دو هفتهاي كه
با نامِ «نظريۀ انتقادي» در دانشگاه بِركْبِك در انگلستان از دهم تيرماه آغاز به
كار كرد يكي از جالب توجهترين تركيبهاي ممكن را براي به واكنش واداشتنِ ذهنِ يك
پژوهندۀ امروزي داشت. در كارگاههاي مختلف كه توسط بعضي از مهمترين آكادميكها و
فيلسوفان معاصر گردانده ميشد موضوعاتي از «فلسفۀ راديكال راست» گرفته تا
روانكاوي، ملودرام و سرمايهداري مورد بررسي قرار ميگرفت. در اين برنامهها اگرچه
بزرگترين «سوپراستار» اسلاوي ژيژك محسوب ميشد، اما يكي از متفاوتترين رويكردها
متعلق به تئوريسين برجستۀ انگليسي لورا مالوي بود كه موضوع گفتارش «ملودرامِ
مادرانگي»، به موضوعاتي مثل نظام طبقاتي، احساسات و زندگي خانوادگي ميپرداخت.
سوژۀ مطالعۀ موردي و خاصِ مالوي، رخشان بنياعتماد، يا به طور دقيقتر ملودرام و
رئاليزم در يكي از ساختههاي رخشان، زیر پوست شهر (1379) بود.
Friday, 21 February 2014
The Humphrey Bogart Book
همفري بوگارت
ديويد تامسُن
ترجمۀ رعنا طاهرزاده
احسان خوشبخت -
لورن باكال كه بعدها همسرش شد و تا دم مرگ با او ماند دربارۀ آن ديدار اول ميگويد:
«تحفهای نبود. لاغرتر از آنی بود که تصور میکردم. شلواری گشاد و بیقواره، و
پیراهنی نخی به تن داشت و شالگردن انداخته بود اما به نظر مرد مهربانی میآمد.» خيلي
از ما هم وقتي او را روي پرده سينما يا صفحه تلويزيون ديديم احساسي مشابه داشتيم
از عادي بودنِ غيرعادي و صميميتي گزنده. نام او همفري بوگارت است و دوستدارانش «بوگيِ»
ميخوانندش. او ستارهاي است در حد كمال (كازابلانكا، شاهين مالت و داشتن
و نداشتن را ببينيد)، اما بهترين فيلمهايش دربارۀ عدمِ امكان دست يافتن به كمال
در انسان قرن بيستمي است.
The Gary Cooper Book
گری کوپر
ديويد تامسن
ترجمۀ عقیل
قیومی
احسان خوشبخت - گري كوپر يكي
از بزرگترين ستارگان تاريخ سينما و شمايلي اساساً آمريكايي است. در ايران او را
براي آقاي ديدز به شهر ميرود و عشق در بعدظهر ميشناسند، به اضافۀ نيمروز
و انبوهي وسترن ديگر كه اين تصور را به وجود مي آورد كه كوپر يكي از كابويهاي
مشهور سينمايي بوده. اين فرض درست است، اما او خيلي چيزهاي ديگر هم بوده كه در اين
كتاب، ديويد تامسن، با شيطنت و طنزي كه يادآور خود فيلمهاي كوپر است، آنها را به
شيوۀ خودش بررسي كرده. تامسون حتي به كنكاشي شبه پليسي دست ميزند براي دريافتن اينكه
آيا اين اعتماد به نفس محض بود كه كوپر را كوپر كرد يا هجوي آگاهانه از شمايل خود.
چطور مردي بلندپروازي نداشت، اما چنين بلند و بالا پريد؟ مردي كه نقشهاي سخت و
خاص را نپذيرفت، و اگر پذيرفت آنها را سهل و آسان نشان داد. كوپر پدر سادهنمايي
در بازيگري بود؛ بازيگر نامريي؛ حرفهايترين نابازيگر تاريخ سينما و تنها ستارۀ
نابازيگر. مردِ مِنمِنكني كه هر جلمهاش را جوري ميگفت كه انگار براي به خاطر
آوردنش زور ميزند. مرد بلند و بالايي كه هم ميتوانست روستاييزادۀ از همه چيز بيخبر
باشد و هم مجسمهاي يوناني از سنگ مرمر كه بهترين خياطهاي اروپايي جامه بر تنش
كردهاند. تامسن هم دربارۀ پوشش روي مجسمه با شور و شوق حرف ميزند و هم دربارۀ آنچه
زير آن پنهان است.
Subscribe to:
Posts (Atom)