بازنشر به یاد جاناتان دمی (2017-1944)
سفرهاي نيل يانگ (2011)
سفرهاي نيل يانگ (2011)
كارگردان:
جاناتان دمي؛ فيلمبردار: دِكلان كويين؛ تدوين: گِلن آلن؛ با حضور: نيل يانگ.
87 دقيقه، رنگي.
آنقدر تعداد
فيلمهاي ساخته شده دربارۀ نيل يانگ، ظرف دو سه سال اخير زياد بوده كه حسابشان از
دست در رفته: Don't Be Denied (2009) مستندي بود
معمولي براي همان مجموعهاي كه اسكورسيزي مستند باب ديلن را ساخت، با اين تفاوت كه
فيلم يانگ به سرعت فراموش شد؛ در همان سال جاناتان دمي تور الكتريك نيل يانگ را
موضوع فيلمِ طولاني و طوفانيِ Trunk
Show
قرار داد؛ سال بعد، آلبومِ عاليِ سولو و الكتريكِ Le Noise به فيلمي چهل دقيقهاي كه در ويلايي قديمي و فاخر در
لوسآنجلس فيلمبرداري شده بود تبديل شد و حالا چهارمين همكاري جاناتان دمي و يانگ
(پس از نشستهاي پيچيده، 1994؛ هارت آف گولد، 2006؛ Trunk Show) در فيلمي كه از همۀ مستندهاي يادشده بهتر از كار
درآمده.
عمداً گفتم
«درآمده» چون رابطۀ دِمي و يانگ (به عنوان فيلمساز و سوژه) بيشتر تصادفي و موكول
به لحظه به نظر ميرسد تا رابطهاي حسابشده و داراي ساختاري از قبلْ معلوم، مثلِ
كاري كه دِمي براي گروه «تاكينگ هِدز» در Stop Making Sense
(1984) كرد. دِمي در اين سالها بيشتر به نوعي ويدئوگرافِر يانگ تبديل شده و اين
فيلمها درست مثل اينند كه دوستي، دوستِ ديگر را با دوربين كوچكي همراهي ميكند و
شنوندۀ خوبي است براي قصههايش و ترانههايش. اما همه جا كار محدود به همراهي و
ثبت لحظه نميشود، جاهايي هست كه دمي گناه ميداند اگر شور غريبِ نيل يانگِ 66
ساله را در هنگامِ اجراي آهنگِ «اوهايو» محدود به گرفتن دوربين جلوي مرد و گيتارش
كند. دِمي، همانطور كه انگار يانگ دارد دوباره آهنگ را روي صحنه از نو مينويسد،
دوربينها را براي كنكاش در صورت يانگ و كاويدن احساساتش مثل ميكروسكوپ به كار ميبرد.
واقعيت اين است كه يانگ در بخشهاي كيارستميوارِ پشت فرمانِ كاديلاكِ قديمياش – كه با سوخت بيوديزل، نوعي
روغن گياهي، كار ميكند– وقتي از كودكياش حرف ميزند پيرمردي است شوخ و ساده كه از
كلمههاي محدودي براي ابراز علاقهاش به چيزهايي كه دوست دارد استفاده ميكند، اما
همين مرد، يا دقيقترْ صورت او، روي صحنه تغييري ميكند از زمين تا آسمان. جدي و
تلخ ميشود. چشمهايش بسته ميماند. سرش را به ندرت بالا ميگيرد. حركاتش به رقصي
مثل رقص سرخپوستان در مراسمي مقدس ميماند. به محض اينكه گيتارش به برق زده ميشود،
سيم ارتباطش با دنياي بيرون قطع ميشود. بيراه نيست كه نمايي از تماشاگران در فيلم
وجود ندارد.