جادوگري در اعصار
اخيراً سه فيلم دربارۀ دنياي جادوگران (دو تاي آنها در انگلستان قرن هفدهم مي گذشت و يكي پس از مقدمه اي كوتاه به زمان حال مي آمد) ديدم. بگذاريد اين گفته (و اين ديد نادرست به فيلم هايي دربارۀ جادوگري در قرون گذشته) را به اين شكل تصحيح كنم كه بيشتر اين فيلم ها دربارۀ شكارچيان جادوگرهايند تا خود موجودات بينوايي كه به خاطر غذا دادن به يك گربۀ سياه يا حرف زدن با خودشان به محكمه هاي سيار كشانده شده و هنوز آفتاب روز بعدي زندگي شان بالا نيامده كه بوي كنده هاي خشك هيزم را در زير پايشان استشمام كرده يا سرماي طناب دار را بر دور گردن رنجورشان خواهند ديد.
اين سه فيلم ژنرال جادوگركش (مايكل ريوز،1968)، فرياد ارواح (گوردون هسلر،1970) و شهر مردگان (جان ليولين ماكسي،1960) بودند كه فيلم آخر را حدود 15 سال پيش و دوبله شده به فارسي نيز ديده بودم. هر سه فيلم به دلايل متعددي فيلم هايي مهم و فراموش نشدني اند اما بين آن ها ژنرال يكي از مضرطب كننده ترين و واقعي ترين آثار "ترسناك" دورۀ خودش محسوب مي شود، فيلمي كه اگر تحمل بعضي صحنه هاي آن را داشته باشيد، حتماً بايد ديده شود.
جادوگري، لااقل در فيلم هاي داستاني سينمايي، اصطلاحي است كه به پرستش نيروهاي اهريمني و از همه مهم تر پرستش شيطان، طلسم كردن ديگران و هر نوع عمل غيرعادي خارج از اصول عبادي مسيحيان در قرون وسطي اطلاق مي شود. تب جادوگري در اروپاي قرون شانزدهم و هفدهم چنان بالا گرفت كه در هر گوشه و كناري دادگاهي براي محاكمه جادوگران راه افتاده بود. تخمين زده مي شود در اين دوران بين چهل تا يكصد هزار نفر بدون هيچ دليل خاصي شكنجه شده و در نهايت زنده زنده در آتش سوزانده شده اند. بيشتر متهمان به جادوگري، زنان بودند و مهم ترين كانون محاكمۀ جادوگران انگلستان بود كه به خاطر جنگ هاي داخلي دروازه هايش به طور كامل به روي خرافات باز مانده بود.
در سينما مسألۀ جادوگران آن قدر كانون توجه نبوده كه شكارچيان آن ها و محاكماتشان. براي همين فيلمي مانند ژنرال جادوگركش، به خصوص در نيمۀ اول و با فيلم برداري عالي جان كوكيان بيشتر به مستندي از قرن هفدهم و تصويري امين از درنده خويي حاصل از خرافه پرستي نزديك است تا فيلمي ترسناك براي مشتريان هميشگي وينسنت پرايس.
در شهر مردگان (جان ليولين ماكسي،1960) از زبان كريستوفر لي مي شنويم كه دلايل اصلي اين محاكمات دروغين «ترس، حسد و خرافات» بوده است، بنابراين هر دورۀ تاريخي كه با محاكمات غيرقانوني حاصل از وحشت و پارانوياي سازمان يافته همراه شده، مانند افتضاحي كه سناتور مك كارتي در شنودهاي ضد سرخ دهۀ 1950 به بار آورد، اصطلاح "شكار جادوگران" (witch hunt) دوباره وارد زبان شده است. عده اي دورۀ مك كارتي را مترادف با عصر جادوگر سوزان، دورۀ red hunt ناميده اند و پل شريدر با همين مضمون فيلمي ساخته كه عنوان آن دقيقاً witch hunt است.
وقتي در ژنرال جادوگركش وينسنت پرايس (در نقش متيو هاپكينز) به دهكده ها سركشي كرده و هر كس خرده حسابي با ديگري دارد در ازاي چند سكه پرايس را تشويق به محاكمۀ متهم به جادوگر و سوزاندن غريب الوقوعش مي كند، وحشت سروپاي وجود آدم را مي گيرد: قربانيان پرايس را از روي پلهاي سنگي به طناب آويزان كرده و به رودخانه مي اندازند، اگر روي آب بمانند جادوگرند و بايد كشته شوند و اگر خفه شوند يعني شيطان به كمك آنها نيامده و آنها بيگناه بوده اند!