همفري بوگارت
ديويد تامسُن
ترجمۀ رعنا طاهرزاده
احسان خوشبخت -
لورن باكال كه بعدها همسرش شد و تا دم مرگ با او ماند دربارۀ آن ديدار اول ميگويد:
«تحفهای نبود. لاغرتر از آنی بود که تصور میکردم. شلواری گشاد و بیقواره، و
پیراهنی نخی به تن داشت و شالگردن انداخته بود اما به نظر مرد مهربانی میآمد.» خيلي
از ما هم وقتي او را روي پرده سينما يا صفحه تلويزيون ديديم احساسي مشابه داشتيم
از عادي بودنِ غيرعادي و صميميتي گزنده. نام او همفري بوگارت است و دوستدارانش «بوگيِ»
ميخوانندش. او ستارهاي است در حد كمال (كازابلانكا، شاهين مالت و داشتن
و نداشتن را ببينيد)، اما بهترين فيلمهايش دربارۀ عدمِ امكان دست يافتن به كمال
در انسان قرن بيستمي است.