گزارش اختصاصي پنجاه و هفتمين فستيوال فيلم لندن
– 17 تا 28 مهر 1392
بايد اينجا اژدها خفته باشد:
فيلمهاي ضروري
فيلمهايي كه بايد ديد. فيلمهايي از داستان آدمهايي
كه ميشناسيم و آنهايي كه نميشناسيم و اثبات سينمايي اين كه هر دو به يك اندازه
جذاب و مهمند:
گيريگيري (محمد صالح هارون، چاد و فرانسه): عنوان فيلم
اسم مستعار رقاصي فلج در آفريقاست است كه با دختر مورد علاقهاش از دنياي فاسد
شهري به روستا بازميگردد. اين پرستوها به لانه بازميگردندِ هوشمندانه، با ريتم
افسونكنندۀ آفريقايي و تصاوير بيايرادش يكي از بهترين فيلم آفريقايي حاضر در
فستيوال است.
ژنده و ويران (احمد عبدالله، مصر): تصوير غير رومانتيك، گزنده
و مضطرب كننده از دگرگونيها در مصر كه با تمركز بر انقلاب دوم يا بركناري مرسي و
در خلال فرار بيحاصلِ يك زنداني سابق در خيابانهاي جنگ زدۀ قاهره روايت شده است.
به شيوۀ گرايش تازه در سينماي عرب، بيشتر فيلم با دوربينهايي فيلمبرداري شده
كه تصاويرشان يادآور كيفيت پايين، لرزان و ناواضح ويدئوهايِ موبايلي از انقلابند،
فيلمهايي كه يك ساعت بعد از وقوع حادثه روي اينترنت منتشر ميشوند. اما عبدالله
محدوديت را به عنوان وسيلهاي براي خلاقيت و ابداع به كار كرفته، درست مثل فيلمسازان
ترسناك استوديوي RKO در
دهۀ 1940 كه نداشتهها را به نقاط قوت فيلمهايشان تبديل ميكردند. با اين وجود، فيلم
كمي بيش از نياز خطي، گزارشگونه و تصادفي است.
بايد اينجا اژدها خفته باشد (مارك
كازينز، بريتانيا): عنوان فيلم از اصطلاحي لاتين ميآيد كه در نقشههاي قديمي روي
جاهايي مينوشتند كه هنوز كاشفان به آنها پا نگذاشته بودند. مارك كازينز در سفر
يك نفرهاي با دوربيني به اندازۀ يك گوشي موبايل به كشف كشوري ميرود كه ورنز
هرتزوگ فقط توانست دورش و در امتداد مرز آن راه برود: آلباني! اين تصويري گيرا و
مهم از يك كشور، مردمش و سينمايش است كه دانش كمي دربارۀ آن داريم و مملو است از
اشاراتي به تاريخ قرن بيستم، ادبيات، شعر و تاريخ فيلم.
پدرانم، مادرم و من (پل جولين رابرت، اتريش): شخصيت اصلي اين فيلم
كه خود فيلمساز است را نميشناسيم. مادر او را همينطور. اما پدر معنوي يا پدر
بيولوژيكيِ او اتو مول، نقاش اكشن اتريشي است كه فرقهاي مشهور در اروپاي مركزي
داشت. اعضاي اين فرقه در محيطي خارج از شهر، محيطي كاملاً طبيعي و هيپيوار زندگي
ميكردند و مانيفستشان طرد مفهوم سنتي خانواده براي رها كردن انسان از تنگناهاي
رواني چنين قراردادهايي بود. اما اين نوع زندگي باعث شده كه هيچ كودكي كه در كمون
متولد شده نتواند پدر واقعي (بيولوژيك) خودش را بشناسند. اين مستند سفري است در
جستجوي پدر كه به چيزي بيش از آن ميرسد و از نقش ديكتاورگونه، آسيبزن و خطرناك
مول پرده برميدارد. فيلم جايزۀ گريرسون براي بهترين مستند را از فستيوال لندن
گرفت.
برتولوچي دربارۀ برتولوچي (لوكا
گادانينو و والتر فاسانو، ايتاليا): مستندي دوستداشتني كه به سادگي كتابهاي
«فلاني دربارۀ فلاني» فصلبندي شده و فيلم به فيلم با برتولوچي پيش ميرود و به
اندازۀ كتابي چهارصد صفحهاي ارزش دارد. بهترين بخش فيلم وقتي است كه برتولوچي به
خاطر ميآورد چطور در زمان ساخت ماه و در مقابل خانۀ جوزپه وردي يكي از اقوام وردي
ميخواست با ماشين اين «كمونيستِ پورنوگرافيساز» را زير بگيرد.
No comments:
Post a Comment