Sunday, 27 April 2014

Soy de Teherán, Lost in La Mancha




دربارۀ فيلم تازۀ پدرو آلمودوار، Los amantes pasajeros
اهل تهران؛ گمشده بر فراز لامانچا

پدرو آلمودوار در دهه ۱۹۸۰ آوازی خواند که بین اسپانیایی‌های دوره گذار به دموکراسی بسیار مشهور شد. ترجیع‌بند اصلی اين آهنگ مسخره، اساساً بی‌معنا و بی‌‌‌نهایت دهه هشتادی هست «اهل تهرانم» و در آن تهرانی بودن خصلتی سوررئالیستی است که آلمودوار برای عجیب و غریب بودن، بی‌اعتنایی به اصول و تأیید روحیۀ «بگذار این دو روز باقی را خوش باشیم» به کار برده است. تماشاگر او در اسپانیای آن سال‌ها مردمی بودند که می‌خواستند مدرن باشند و تشنۀ تغییر بودند. در عین حال حالشان از سال‌ها آشفتگی سیاسی در اسپانیا بد بود. سینمای آلمودوار مثل آواز «اهل تهرانم» دعوتی بودند به شوخی با خود. زیر و رو کردن خود و پیدا کردن راز‌ها با سَبکی مفرح، سبُک، عامیانه، تلویزیونی.

Saturday, 26 April 2014

Notes on Son of Ali Baba


هالیوود دهه ۱۹۵۰ و فانتزی‌هایش از ایران:
علی بابا، تونی کرتیس و شوالیه‌های اهلِ دلِ ایرانی

یکی از ژانرهای محبوب و به فراموشی سپرده شدۀ هالیوودِ عصر طلایی، فیلم‌های swashbuckling بود که در ایران به فیلم‌های «شمشیرزنی» مشهور شد، چرا که به جز لباس‌های پرزرق و برق و زمینۀ تاریخی پرطمطراق، این فیلم‌ها مملو از صحنه‌های پرهیجان مبارزه با شمشیر بودند و ستارگانی مانند ارول فلین و استیوارت گرینجر زیباییِ نفس‌گیر این صحنه‌ها را با ظرافت و کنترل موزون یک صحنه رقص و آواز موزیکال اجراء می‌کردند.

اما هیچ‌کس تصور نمی‌کرد که هالیوود این ژانر را، که معمولاً با داستان‌ها و زمینه‌های جغرافیاییِ اروپای قرن هفدهم پیوند خورده، روزی به ایران، یا به طور دقیق‌تر به «پرشیا» ببرد. عنوان سالاد مخلوطِ هالیوود از تلفيق ایران و‌ این ژانر پسر علی‌بابا بود، فیلمی که در سال ۱۹۵۲ در استودیوی یونیورسال و به کارگردانی کِرت نیومان ساخته شد.

Friday, 25 April 2014

And Before Argo There Was Khayyam



عمر خيام: جيمز باندی با چند رباعی در جيب!


هاليوود يك‌شبه و با وقوع انقلاب در ايران، يا به طور دقيق‌تر با واقعۀ گروگان‌گيري در سفارت آمريكا در تهران، به ايران و داستان‌هاي مربوط به آن علاقه‌مند نشد. اين علاقه ريشه‌اي ديرينه دارد و وجه اشتراكش در دوره‌هاي مختلف از سينماي صامت تا آرگو غلبۀ فانتزي بر واقعيت و بي‌توجهي محض به تاريخ است. اما اگر هاليوود عصر كلاسيك با خوش‌قلبي و به نيت خلق سرگرمي محض به سراغ ايران رفت، رودررو قرار گرفتن دو كشور از سال 1979 به اين سو باعث شد تا تصاوير ايدئولوژي زدۀ ايران در سينماي آمريكا همراه شود با پيش‌فرض‌ها، غرض‌ها و فرم‌‌هاي تثبيت شده‌اي از خصومت (كه مثلاً در دهه چهل متوجه ژاپن و در دهه پنجاه متوجه اتحاد جماهير شوروي بود).

يكي از مشهورترين فيلم‌هايي كه هاليوود دربارۀ ايران ساخته، يا به طور مشخص فيلمي دربارۀ شخصيتي ايراني و بر اثر آن شهرهاي ايران و زندگي روزمرۀ مردم در ايران، عمر خيام است، فيلمي كه كمپاني پارامونت در 1957 از زندگي اين شاعر و دانشمند بزرگ تهيه كرد و چگونگي ساخته شدن‌اش ريشه‌هاي غفلت تاريخي هاليوود را به بهترين شكل نشان مي‌دهد:

Wednesday, 23 April 2014

The Sound of Jazz (1957)

انتخابی شخصی از «عصرطلایی تلویزیون»: صداي جاز
جک اسمایت کارگردانی را از تلویزیون شروع کرد و در سینما با وجود یکی دو فیلم قابل توجه مثل هارپر (1966) باشركت پل نيومن - موفقیتی کسب نکرد. برای همین از آغاز دهه 1970 دوباره به خانه قدیمی‌اش در جعبه جادویی برگشت. او در 1957 شاهكاری را برای تلویزیون کارگردانی کرده که تا زمانی که تصویر باقی بماند باقي ماندن نام او را بیمه خواهد کرد. عنوان برنامه صدای جاز است، برنامه‌ای یك ساعته برای شبکه CBS با حضور غول‌های جاز مانند كنت بیسی، لستر یانگ، بن وبستر، بیلی هالیدی، جری مولیگان، تلانيوس مانك، جیمی جیوفری، پی وی راسل، هنری ردآلن و ویك دیكنسون، همه در زیر یك سقف، كه باعث شده به اثر اسمایت لقب «بزرگ‌ترین فیلم جاز جهان» را بدهند.

Saturday, 29 March 2014

Sophia Loren Chased by a Peykan


سكانسي از Firepower، ساختۀ مايكل وينر كه در آن سوفيا لورن توسط يك پيكان تعقيب مي‌شود!


Wednesday, 26 March 2014

Rediscovering Mohammad Ali Talebi


The Cinema of Childhood, a season of 17 films with/about children and childhood from all over the world, curated by Mark Cousins, hit the UK screens in April. I've been commissioned to write about three films in the season by Iranian filmmaker Mohammad Ali Talebi. Most of these films see the light of the UK screens for the first time, especially Talebi's. I'm also glad to announce Talebi is coming to the UK to attend some of the events, including a Q&A at the BFI Southbank with Mark Cousins.

The three short essays with links to the website of the season (which is also my job) are:

Saturday, 22 March 2014

If I Die Before I Wake

photo: ehsan khoshbakht

يادداشت‌هايي بر فيلم‌هاي بخش گنجينۀ‌ فستيوال فيلم لندن 2013
مي‌ميرم قبل از اين كه بيدار شوم

مرمت فيلم‌ها، چه قديمي و چه نه چندان قديمي (مثلاً عصر معصوميت مارتين اسكورسيزي كه به تازگي احيا شده)، كاري است پر مشقت كه مي‌تواند يك هنر هم محسوب شود. وقتي هنر مي‌شود كه مثلاً در نمونۀ تعقيب (مقالۀ زير را بخوانيد)، پنج نسخۀ مختلف ناتمام از فيلم، اعم از نيترات، نسخۀ safe و كپي فرانسوي با هم تلفيق شده‌اند يا در ديو و دلبر به يادداشت‌هاي كارگردان و فيلمبردار (به ترتيب ژان كوكتو و هانري آلكان) رجوع شده تا فيلم از نظر نوع ميكس صدا و كنتراست تصوير به آن‌چه خواستۀ حقيقي سازندگانش بوده نزديك بماند.

Friday, 21 March 2014

The Chase (1946)

تعقيب (آرتور ريپلي، 1946، آمريكا)
مرمت تازۀ دانشگاه يو سي ال اِي از نوآر مهجورِ مردي كه تنها كار شناخته شدۀ كارنامه‌اش جادۀ رعد (1958) است، يكي از فيلم‌هايي كه در نوجواني جيم جارموش روي او تأثير زيادي گذاشت و آواز عنوان‌بندي فيلم را ستاره‌اش، آن مرد تنومندِ خواب‌زد‌ه، رابرت ميچم خواند. وقتي تعقيب را مي‌بينيد احساس مي‌كنيد با وجود مرمت فيلم چند حلقه آن گم شده و به همين خاطر است كه جهش‌هاي روايي، احساسي و منطقي فراواني در فيلم هست. اما نبايد فراموش كرد كه اين فيلمي است تا مغز استخوان B و سينماي B يعني سينماي حلقه‌هاي گمشده. (نه در اين مفهوم كه آن‌ها واقعاً گم‌ شده‌اند، بلكه بي‌پولي هرگز اجازۀ ساخته شدنشان را نداده.)