Monday, 13 April 2015

The Boot [Chakmeh] (1993)

From my programme notes, written in 2014, for theatrical release of the film in the UK. -- E.K.
Seven years before the release of Mohammad Ali Talebi’s The Boot, the film which first brought him to international attention, he directed a puppet road movie, in which a gang of young mice unite against a vicious cat, whom their parents have given up hope of defeating. In The Boot it is real children who are fighting against the odds – and rather than a vicious cat, it is the crowded capital of Iran, Tehran, which threatens to overwhelm them.

Most of Talebi’s films about children feature an absent parent or two. In this case, young Samaneh’s father has died. In a shoe store, where the girl’s mother stares longingly at a happy couple shopping together, the gaze not only underlines the absence of her husband, but also the absence of a father figure in Samaneh’s life. Talebi’s interest lies in showing how children manage to fill that void.
 
Samaneh is a war child. The film was produced by Shahed TV (which translates as Martyr’s TV) whose remit was to depict the lives of those who lost family members during the eight-year war with Iraq. The heavy burden on children born during the war is subtly manifested throughout the film; particularly in one scene which takes place on a public bus, when a young boy is seen guiding an elderly blind man. These children, through pure curiosity, resilience and stubbornness are unconsciously reconstructing a damaged country.

Saturday, 11 April 2015

The London Film Festival 2014 Diary#2: Women Films


مامان (زاويه دولان، كانادا): دولان اميد تازه سينماي فرانسه زبان است و صورت‌اش كه براي مجله‌هاي مد هم كارآيي دارد تازه روي جلد شماره اكتبر كايه دوسينما جا خوش كرده. اما مامان كه مي‌توان آن را امتداد مضامين اولين فيلم بلند دولان، مادرم را كشتم (2009)، دانست، يك عقب‌گرد براي فيلمساز 25 ساله محسوب مي‌شود و دنياي هيستريك دولان با زنان قوي و جذابش و قاب سينمايي مضحك ( با نسبت يك به يك) به اپيزودي از سريالي آبكي شبيه است. اما اگر از آن طرف فرانسوا ازن اساساً بي‌استعداد با دوست دختر تازه يكي از نمايندگان سينماي فرانسه زبان شده باشد، عجيب نيست كه ببينيم فرانسوي‌ها تا اين اندازه از بال و پر گرفتن دولان سر ذوق آمده‌اند. 

Thursday, 9 April 2015

Hockney (Randall Wright, 2014)



هاكني (رندال رايت، بريتانيا): ديويد هاكني نقاش استخرهاي كاليفرنيايي، مَرغزارهاي يوركشاير و پرترۀ آدم‌هاي نشسته روي صندلي است. او كه از خانواده‌اي فقير از برادفورد در شمال انگليس آمده، يكي از مهم‌ترين آرتيست‌هاي بريتانيايي نيم قرن اخير محسوب مي‌شود. اين مستند كه كيفيت بصري خوبي دارد و دسترسي‌اش به تصاوير آرشيوي و فيلم‌هاي خصوصي هاكني محدود نبوده فرصتي است براي درك و دريافت نقاش هفتاد و هفت ساله. با آن‌كه فيلم مسائلي كه خودش طرح مي‌كند را بي‌جواب مي‌گذارد (مثلاً از اهميت پيكاسو براي هاكني مي‌گويد، اما هرگز نمي‌گويد چرا، چطور و تا كجا)، اما به جايش تصويري از دنياي آشيائي كه يك هنرمند را احاطه كرده‌اند مي‌دهد: قوري و فنجان‌هاي چيني روي ميز، هارپسيكورد كنار ديوار، عروسك خرسي غول‌پيكر، دوربين پولارويد، گلدان‌هاي ساده و بي‌طرح. 

Monday, 6 April 2015

The London Film Festival 2014 Diary#1

خاوخا [Jauja] (ليساندرو آلونسو، آرژانتين/هلند/آمريكا): اين فيلم كه از قاب‌هايي با نسبت آكادمي و نماهاي ثابت از چشم‌اندازهاي آرژانتين تشكيل شده مهندسي دانماركي با بازي ويگو مورتنستن را نشان مي‌دهد كه بعد از فرار دخترش با سربازي آرژانتيني به جستجوي او مي‌رود و مثل جويندگان، جستجوي دختر به سيري در تقابل بين مهاجمان و ساكنان بومي آن سرزمين بدل مي‌شود.

غار [La Cueva] (آلفردو مونترو، اسپانيا): نمونه‌اي قابل پيش‌بيني از سينماي «موبايلي» كه مثل يك «سلفيِ» نود دقيقه‌اي است و در آن تمام كليشه‌هاي ساب‌ژانر Found footage، مثل پروژۀ جادوگر بلر، در يك غار تكرار مي‌شوند.

Sunday, 5 April 2015

Métamorphoses (Christophe Honoré, 2014)

دگرديسي [Métamorphoses] (كريستف اونوره، فرانسه): فيلم‌هايي كه در آن دنياي افسانه‌اي يا اسطوره‌اي در دل دنياي روزمرگي‌ها جا گرفته و فانتزي و وحشت جزيي از اتاق نشيمن شده نه تنها در سينماي تجاري به يك جريان بدل شده، بلكه در سينماي جشنواره‌اي هم احياء شده است. مثلاً در همين فستيوال، بهار (جاستين بِنسُن، آمريكا/ايتاليا)، دختري ايتاليايي را در لباس آدمي عادي به نيروي ويرانگر و يك هيولا مبدل كرده. در فيلمي ديگر، Musarañas (خوانفر آندرِس و استبان روئِل، اسپانيا)، تهيه شده توسط الكس دلا ايگلسياس، زني خياط و خانه‌نشين از هر اهريمني مخرب‌تر است. در هر دو نمونه، تاريخ و مذهب به شدت‌هاي مختلف نقش دارند. هر دو فيلم در هر جايي به كاريكاتور نزديك مي‌شوند، يكي آگاهانه (Musarañas) و يكي از سر ندانم‌كاري (بهار). اما نمونه بهتر چنين سينمايي دگرديسي است كه اين ايده را طرح مي‌كند كه شخصيت‌‌هاي اسطوره‌اي مي‌توانند پشت سوپرماركت غول‌آساي منطقه‌تان پنهان شده باشند. منطق اين فيلم كه شخصيت‌هاي اساطيري را به دنياي معاصر آورده و در فضايي اروتيك به مواجهه و تعامل واداشته چنين است. مثل يك فيلم ژان كوكتوست كه براي جوانان امروزي ساخته شده باشد و قصدش آشتي دادن دنياي اسطوره‌اي با دنياي شهرت‌هاي مجازيِ قرن بيست و يكم است. در فيلم چند سكانس خارق‌العاده وجود دارد كه رنگ و بويي موزيكال دارند و تصويرسازي‌هاي بعضي جاها نفس‌گير است، اما در مجموع تأثير اين لحظات پراكنده آن‌قدر نيست كه فيلم را از حد متوسط فراتر ببرد. دنيايي جادويي اسطوره‌هاي چه در شكل ظريف كوكتويي و چه در شكل حماسي/اكشن سينماي ماسيستي ايتاليا اين جا چندان جادويي ندارد.

Thursday, 2 April 2015

Bag of Rice (1998)

From my programme notes for the Cinema of Childhood season in the UK, April 2014.

Bag of Rice [Kiseye Berendj] Director: Mohammad Ali Talebi.
Iran, 1998. With Jairan Abadzade. 80 mins. Cert. U.

The moment that Jeyran, the unflagging young protagonist of Bag of Rice, sets out on her urban odyssey across south Tehran with her partially-sighted neighbour Masoumeh Khanoom, two children – one of whom is lugging a gas cylinder with difficulty– are seen walking towards the camera. The scene takes place in a narrow, brick-walled alley; it is representative of director Mohammad Ali Talebi’s film style and contains the essence of his view of the lives of children in his home city. It expresses the responsibilities, or rather the burdens, that their circumstances demand they bear, and which force them to mature early in their lives. Children in Talebi’s films, especially in Bag of Rice, are not guided by adults, but rather they are the guiding force through the unexpected surprises of everyday life, on journeys of self-determination.

This perspective on youth in Tehran is found not only in the cinema of Talebi, but also in other films produced by the Institute for Intellectual Education of Children and Young Adults – where Talebi and numerous contemporaries, including Abbas Kiarostami, started out as working directors. It is an outlook that owes much to the second “author” of the film, screenwriter Houshang Moradi-Kermani, the leading proponent of literature focusing on children and teenagers in Iran.

Thursday, 26 March 2015

Kamran Shirdel Meets Michelangelo Antonioni

Kamran Shirdel interviews Michelangelo Antonioni during The Tehran International Film Festival, 1975.