Saturday, 25 April 2015

The London Film Festival 2014 Diary Introduction

يادداشت‌هايي از فستيوال فيلم لندن
پردۀ سفيد، سينماي نازك
احسان خوش‌بخت

هر دورۀ فشرده‌اي از تماشاي سينماي معاصر به خاطر غلبۀ ميان‌مايگي و يا ابتذال بر نوآوري و نبوغ مي‌تواند به يأس بينجامد. اما در يأس معمولاً درس‌هايي سازنده‌تر از اميد وجود دارد. بيش‌تر يادداشت‌هايي كه بر فيلم‌هاي فسيتوال فيلم لندن خواهيد خواند با يأسي سازنده نوشته شده‌اند. به عبارت ديگر، دورۀ طولاني فستيوال فيلم لندن (دو هفته نمايش‌هاي مخصوص مطبوعات به اضافۀ دو هفته خود جشنواره) نوعي سيستم تفكر منطقي دربارۀ سينما را در بيننده بيدار مي‌كند كه در آن مخاطب از تحقير بي‌اساس، يا شيدايي بي‌اساس‌تر، نسبت به سينماي هنري، لااقل آن نوعي كه در جشنواره‌ها معرفي مي‌شود، فاصله مي‌گيرد. مخاطب جشنواره، هنر و بي‌هنري سينماي معاصر را در يك مجموعه فشرده مي‌بيند. چون فستيوال نزديك به آخر سال است، اين جمع‌بندي، جمع‌بندي خود سال مي‌شود كه براي من از خلال تماشاي حدود شصت فيلم حاصل شد. اين يادداشت‌ها كه نظم خاصي ندارند، الا نظم/بي‌نظمي خود فيلم‌ها و سينما، بيش‌تر دربارۀ فيلم اول، دوم يا نهايتاً سوم كارگرداناني جوان‌اند. خوشبختانه بعضي‌هايشان آثاري‌اند از كشورهايي كه سينمايي فعال ندارند (پاكستان، كنگو، موريتاني) و نشان مي‌دهند كه چطور نقطۀ كانوني سينما از اروپا و ايالات متحدۀ آمريكايي به سوي مناطق ديگر (آمريكاي لاتين، آفريقاي شمالي، آسياي ميانه) جابجا شده كه تا دو دهه پيش سهم چنداني از بازارهاي بين‌المللي نداشتند. همه فيلم‌ها ساخته شده در سال 2014 (يا بعضاً اواخر 2013) هستند، در غيراين‌صورت تاريخ توليد ذكر شده است.

چشم‌انداز بعد از جنگ: هيچ سالي در سينما بدون ساخت و نمايش فيلم‌هايي دربارۀ جنگ جهاني دوم كامل نمي‌شود. از اين نظر جنگ دوم شايد تنها موضوعي باشد كه دربارۀ آن به طور پيوسته از سال 1939 تا امروز در كشورهاي درگير فيلم ساخته شده است. همين‌طور امسال به خاطر صدمين سالگرد آغاز جنگ جهاني اول، بازگشت مضمون «جنگ بزرگ» - آن‌گونه كه غربي‌ها اين جنگ را نامگذاري كرده‌اند - ابعاد گسترده‌تري به مضمون جنگ و سينما داد و نه تنها به ساخت فيلم‌هايي تازه منجر شد، بلكه بعضي از فيلم‌هاي ديده نشده و فراموش شدۀ اين دوران را احياء كرد و به پرده سينماها بازگرداند. از اين دسته، فيلم لعنت به جنگ (آلفرد ماچين، 1914، بلژيك)، يكي از اولين فيلم‌هاي ضدجنگ سينما كه توسط آرشيو سلطنتي بلژيك مرمت شده، در فستيوال حضور داشت كه تصويرپردازي‌هاي خيره كننده و با دست رنگ شده - از پوچي جنگ دارد. به جز فيلم اختتاميه فستيوال، خشم (ديويد آير)، دربارۀ نبرد تانك‌ها در جنگ دوم، فيلم افتتاحيه فستيوال، بازي تقليد (مورتِن تيلدام، بريتانيا/آمريكا)، دربارۀ آلن تورينگ بود، رياضي‌دان نابغه‌اي كه كد رمز آلماني‌ها را با نوعي كامپيوتر اوليه كه خودش اختراع كرده بود شكست. اما اگر بازي تقليد به چشم‌انداز تراژيك پس از جنگ و سرنوشت تلخ تورينگ ( با بازي بنديكت كامبربچ) كه به خاطر جزئياتي از زندگي خصوصي‌اش به زندان فرستاده شد و بعداً خودكشي كرد فقط به صورت گذرا اشاره مي‌كند، در عوض فيلم آلماني فينكيس (كريستين پتزولد) تمام توجه‌اش را معطوف ضايعات جنگ مي‌كند و داستان زني خواننده و عضو نيروي مقاومت را مي‌گويد كه بعد از رهايي از اردوگاه‌هاي كار اجباري با جراحي پلاستيك چهره‌اش را عوض مي‌كند و به جستجوي شوهر خيانتكارش مي‌رود كه او را به گشتاپو لو داده است. فيلم هيجان و تعليق و يا داستان انتقام را كنار مي‌گذارد و خودش را وقف نمايش تلاش زن (با بازي خوب نينا هاس) براي خلاص شدن از بار سنگين گذشته مي‌كند. تصاوير تكان دهنده و تقريباً غيرقابل تماشاي آزادسازي اردوگاه‌هاي نازي موضوع مستند بررسي عيني اردوگاه‌هاي كار اجباري آلمان هم هستند كه از آرشيوهاي روس، آمريكايي و انگليسي مي‌آيد. فيلم كه ساختش مدت كوتاهي بعد از جنگ آغاز و سپس با تغيير سياست‌هاي غرب نسبت به آلمان شكست خورده، توليدش رها شد، امسال بعد از هفتاد سال تكميل شده است و براي اولين بار در برليناله به نمايش درآمد. اما بعد از ديدن فيلم چيزي جز نااميدي محض در بيننده باقي نمي‌ماند. شايد بهتر باشد بعضي از تصاوير هرگز ديده نشوند.

No comments:

Post a Comment