Sunday, 2 March 2014
Saturday, 22 February 2014
Laura Mulvey on Rakhshan Bani Etemad
مقدمه
دورۀ فشردۀ دو هفتهاي كه
با نامِ «نظريۀ انتقادي» در دانشگاه بِركْبِك در انگلستان از دهم تيرماه آغاز به
كار كرد يكي از جالب توجهترين تركيبهاي ممكن را براي به واكنش واداشتنِ ذهنِ يك
پژوهندۀ امروزي داشت. در كارگاههاي مختلف كه توسط بعضي از مهمترين آكادميكها و
فيلسوفان معاصر گردانده ميشد موضوعاتي از «فلسفۀ راديكال راست» گرفته تا
روانكاوي، ملودرام و سرمايهداري مورد بررسي قرار ميگرفت. در اين برنامهها اگرچه
بزرگترين «سوپراستار» اسلاوي ژيژك محسوب ميشد، اما يكي از متفاوتترين رويكردها
متعلق به تئوريسين برجستۀ انگليسي لورا مالوي بود كه موضوع گفتارش «ملودرامِ
مادرانگي»، به موضوعاتي مثل نظام طبقاتي، احساسات و زندگي خانوادگي ميپرداخت.
سوژۀ مطالعۀ موردي و خاصِ مالوي، رخشان بنياعتماد، يا به طور دقيقتر ملودرام و
رئاليزم در يكي از ساختههاي رخشان، زیر پوست شهر (1379) بود.
Friday, 21 February 2014
The Humphrey Bogart Book
همفري بوگارت
ديويد تامسُن
ترجمۀ رعنا طاهرزاده
احسان خوشبخت -
لورن باكال كه بعدها همسرش شد و تا دم مرگ با او ماند دربارۀ آن ديدار اول ميگويد:
«تحفهای نبود. لاغرتر از آنی بود که تصور میکردم. شلواری گشاد و بیقواره، و
پیراهنی نخی به تن داشت و شالگردن انداخته بود اما به نظر مرد مهربانی میآمد.» خيلي
از ما هم وقتي او را روي پرده سينما يا صفحه تلويزيون ديديم احساسي مشابه داشتيم
از عادي بودنِ غيرعادي و صميميتي گزنده. نام او همفري بوگارت است و دوستدارانش «بوگيِ»
ميخوانندش. او ستارهاي است در حد كمال (كازابلانكا، شاهين مالت و داشتن
و نداشتن را ببينيد)، اما بهترين فيلمهايش دربارۀ عدمِ امكان دست يافتن به كمال
در انسان قرن بيستمي است.
The Gary Cooper Book
گری کوپر
ديويد تامسن
ترجمۀ عقیل
قیومی
احسان خوشبخت - گري كوپر يكي
از بزرگترين ستارگان تاريخ سينما و شمايلي اساساً آمريكايي است. در ايران او را
براي آقاي ديدز به شهر ميرود و عشق در بعدظهر ميشناسند، به اضافۀ نيمروز
و انبوهي وسترن ديگر كه اين تصور را به وجود مي آورد كه كوپر يكي از كابويهاي
مشهور سينمايي بوده. اين فرض درست است، اما او خيلي چيزهاي ديگر هم بوده كه در اين
كتاب، ديويد تامسن، با شيطنت و طنزي كه يادآور خود فيلمهاي كوپر است، آنها را به
شيوۀ خودش بررسي كرده. تامسون حتي به كنكاشي شبه پليسي دست ميزند براي دريافتن اينكه
آيا اين اعتماد به نفس محض بود كه كوپر را كوپر كرد يا هجوي آگاهانه از شمايل خود.
چطور مردي بلندپروازي نداشت، اما چنين بلند و بالا پريد؟ مردي كه نقشهاي سخت و
خاص را نپذيرفت، و اگر پذيرفت آنها را سهل و آسان نشان داد. كوپر پدر سادهنمايي
در بازيگري بود؛ بازيگر نامريي؛ حرفهايترين نابازيگر تاريخ سينما و تنها ستارۀ
نابازيگر. مردِ مِنمِنكني كه هر جلمهاش را جوري ميگفت كه انگار براي به خاطر
آوردنش زور ميزند. مرد بلند و بالايي كه هم ميتوانست روستاييزادۀ از همه چيز بيخبر
باشد و هم مجسمهاي يوناني از سنگ مرمر كه بهترين خياطهاي اروپايي جامه بر تنش
كردهاند. تامسن هم دربارۀ پوشش روي مجسمه با شور و شوق حرف ميزند و هم دربارۀ آنچه
زير آن پنهان است.
Jean-Luc Godard Interviews
گفتگوهاي گدار
با
با
تام مِلْن، اندرو ساريس، پالين كِيل، پنهلوپي گيليات، جاناتان رُزنبام،
گيدئون باخمن، گاوين اسميت
گردآوريِ ديويد استِريت
ترجمۀ سوفيا مسافر
احسان خوشبخت - اين مهمترين مجموعه گفتگوهاي انگليسيِ فيلمساز، منتقد و
مورخ برجسته و ساختارشكن موج نوي فرانسه و فراسوي آن، ژان لوگ گدار، سندي از سير
دگرگوني و به يك معنا تكامل هنر، شخصيت و از همه مهمتر فلسفۀ سينمايي اوست. نوعي
تاريخ(هاي) مكتوب گدار، كه در آن از منتقدِ فيلمساز شدۀ درگير با زبان سينما، كه
قطعات سازندۀ يك فيلم را جسورانه از هم جدا كرده و به شكل تازهاي سوارشان ميكند،
به فيلمسازي انقلابي مدافع چين، فلسطين و ويتنام ميرسيم. از جايي در سالهاي
1980 مورخي شاعرمسلك و نقاشي ويدئويي در او متولد ميشود. فيلمهاي اخير گدار به
نوعي تلفيق سه دورۀ او محسوب مي شوند، براي همين به ترجمۀ نسخۀ اصل كتاب مصاحبهاي
تازهتر (2010) اضافه شده تا انعكاسي از تازهترين دورۀ گدار باشد.
Monday, 17 February 2014
The Cine Comic Strip Exhibition
The following pictures are from me and Naiel Ibarrola's exhibition of cinema, jazz and comic strip melting pot at Tehran's Aun Gallery, something we have casually named Cine Comic Strip. To my surprise, the website of Spanish Ministry of Foreign Affairs has taken note of our rather odd effort. On the day that I'm writing this, only two more days is left from the event which was received relatively well. Pop in if you are in Tehran!
Sunday, 9 February 2014
Berlinale 2014
روز اول: هفدهم بهمن
هیچ چیزی بیمعناتر نیست از دفترچهی راهنمای جشنواره در روزهای اول یک جشنواره. اسم دویست و چند فیلم با دویست و چند کارگردان و هزاران بازیگر و نویسنده و عوامل فنی فهرست شدهاند که بیشترشان را نمیشناسید و بالطبع نمیتوانید حدس بزنید کدامیک میتواند انتخاب مناسبی برای تماشا باشد. همیشه وقتی جشنواره تمام میشود، فیلمی پرآوازه میشود که در همان جشنوارهای بوده که شما هم در آن حضور داشتهاید، اما هرگز انتظارش را نداشتهاید که فیلم خوب یا مهمی از کار دربیایند و از روی جهل یا تراکم برنامه نادیدهاش گرفتهاید. مثلاً در جشنوارهی لندن فیلم غریبهی کنار دریا اصلاً به فهرست برنامهای که برای تماشا در جشنواره ریخته بودم راه پیدا نکرد، غافل از این که دو ماه بعد «کایه دو سینما» آن را به عنوان یکی از فیلم های سال انتخاب خواهد کرد.
Monday, 3 February 2014
Notes on Philip Seymour Hoffman (RIP)
فيليپ سيمور هافمن
وقتي خودم نيستم حالم بهتر است
بازيگراني هستند كه هميشه زمان لازم است تا شناخته شوند. آنها شانسِ گرگوري پك يا مارلون براندو را ندارند كه از فيلم اول تيتر «ورايتي» بشوند. از آدمهاي اين دسته، معمولاً بدون اينكه خودمان بدانيم فيلمهاي زيادي ديدهايم، اما هميشه بعد از سپري شدنِ زماني نسبتاً طولاني متوجه حضورشان ميشويم. از اين بازيگران با استعداد نقشهاي فرعي در اين چند سال دستهاي كوچك، اما قابل اطمينان درست شده است كه فيليپ سيمور هافمن در صدر آن قرار دارد. ظاهراً دلايل چنداني براي به خاطر نگه داشتنِ مردي با موهاي زرد و قهوهاي، پلكها و ابروهاي روشن، لكههاي قهوهاي روي پوستي رنگ پريده، شكم جلو آمده، دستهاي كلفت و سفيد و لبخندي مأيوس با نگاه غمگين وجود نداشت، اما سيمور هافمن به دلايلي كه اثبات آن يك دهه زمان برد ميخواست در خاطرمان بماند. اولين باري كه نظرها را واقعاً جلب ميكرد براي تماشاگران مختلف بين آقاي ريپلي با استعداد (1999) و كاپوتي (2005) در نوسان بود. در آن سالهاي نخست و فيلمهاي اول، طوري لباس ميپوشيد كه هميشه يادآور دانشجوهاي شلخته، اما با استعداد بود: اسنيكرز، جينهاي گشاد رنگ و رفته، كوله پشتي ولنگ و باز و كلاه كپي. تا امروز هم چيزي از آن بازيگوشي و بيتوجهي پسري دبيرستاني در بيشتر نقشهايي كه بازي ميكند به جا مانده است
Friday, 31 January 2014
Cine Comic-Strip in Exhibition
From February 7 until 19 of February, the Aun Gallery of Tehran is holding an exhibition of Cine Comic Strip works by me and Naiel Ibarrola.
اولين نمايشگاه «سينه
كميك استريپ» من و دوست و همكارم نايِل ايبارولا از 18 تا
30 بهمن امسال در بنیان نگارستان آن تهران برگزار ميشود. برگزار كنندۀ اين
نمايشگاه، كتايون يوسفي، در يادداشت معرفي اين پروژه مينويسد:
Saturday, 25 January 2014
Reports From London Film Festival: Intro
گزارش اختصاصي پنجاه و هفتمين فستيوال فيلم لندن
– 17 تا 28 مهر 1392
بايد اينجا اژدها خفته باشد
اين گزارش فرمي روايي ندارد، براي اين كه
فستيوال فيلم لندن روايتي از خودش ندارد. فستيوال بسيار طولاني است (حدود يك ماه
براي سينمايينويسها و 12 روز به طور رسمي)، طاقتفرساست (باران ميآيد و روز مثل
شب تاريك ميشود و در برنامهريزياش فاصله سينماها روز به روز بيشتر ميشود)،
بهترينهاي ديگران را دستچين ميكند و با مديريت تازۀ كلر استيوارت، آدمهايش بيشتر
به فكر سه بار در روز لباس عوض كردن هستند تا دميدن اكسيژن فيلم به فضاي آن. اگر
چه فستيوال آنقدر فهميده و دموكراتيك هست كه مونوكسيد كربن فرش قرمز و فيلمهاي
بد را به زور وارد حلق كسي نكند. در واقع دويست و چند فيلم نشان از احترام به
گستردگي سلايق و عقايد ميدهد، چيزي كه فقط از بابِلِ نو، لندن، برميآيد.
بنابراين اگر روايت يا قصهاي بر حسب سير وقوع
حوادث و كرونولوژي فيلمها وجود ندارد، به جايش يادداشتهاي پراكنده از پنجاه و
چند فيلمي كه ديدم خواهد آمد كه آنها را دستهبنديهاي سادهاي، بر اساس علاقه و
كشش شخصي، شكل داده است:
Subscribe to:
Posts (Atom)