Wednesday, 16 March 2016

10 Best Documentaries of 2015


 ده مستند برگزيدۀ سال 2015
احسان خوش‌بخت

سال ميلادي گذشته سال مهمي براي سينماي مستند بود، چون تقريباً بيش‌تر فستيوال‌هاي ردۀ الف اروپايي حداقل يك مستند در بخش مسابقه داشتند. اما مهم‌تر اين كه اين مستندها آثاري‌اند كه بر خلاف بسياري از فيلم‌هاي داستاني نمايش داده شده در طي سال بار سياسي مستقيمي دارند كه در تقابل با سينماي عقيم تجاري قرار مي‌گيرد. اين ده انتخاب، از بين آن آثاري‌اند كه در فستيوال‌ها يا در اكران‌هاي عمومي در اروپا به نمايش درآمده‌اند:

10
نشنال گالري (فردريك وايزمن؛ فرانسه/آمريكا/بريتانيا)
اين مطالعه درخشانِ موزۀ نشنال گالري در لندن در ردۀ فيلم‌هاي «هنرهاي اروپايي» وايزمن جا مي‌گيرد (كه آثار پيشين آن فيلم‌هاي مثل رقص و كريزي هورس هستند) و در آن از خود كلكسيون عظيم موزه تا نحوۀ قاب گرفتن و مرمت كردنشان با چنان جزيياتي نمايش داده مي‌شود كه از تماشاي بتمن عليه سوپرمن غافل‌گيركننده‌تر است. صبر و دقت وايزمن مثل يكي از آن نقاش‌هاي منظر قرن هجدهمي است كه ماه‌ها را به مطالعه يك منظر و سپس ثبت آن روي بوم مي‌گذراند.

Wednesday, 2 March 2016

Mise en Scène and Film Style: From Classical Hollywood to New Media Art


Mise en Scène and Film Style: From Classical Hollywood to New Media Art
ميزانسن و سبك فيلم: از هاليوود عصر كلاسيك تا هنر رسانه‌هاي نو
نويسنده: اِدريان مارتين؛ انتشارات Palgrave

در پاسخ به يك ابهام تاريخي
يوسف سعيد

از هم جدا كردن عناصر سازندۀ اصطلاحي مثل ميزانسن كه اين‌قدر ابهام درباره‌اش وجود دارد كار چندان ساده‌اي نيست. همان‌طور كه يكي از فصل‌هاي كتاب تازۀ ادريان مارتين عنوان مي‌كند، اين اصطلاح در طي سال‌ها تبديل شده به چيزي كه مي‌تواند هر معنايي داشته باشد و در عين حال مويد هيچ معنايي نباشد. در حيني كه مارتين تعريف پيچيده خودش را از ميزانسن بسط مي‌دهد، به روش‌هايي اشاره مي‌كند كه در آن آثار صوتي/بصري (فيلم يا غير فيلم) مي‌توانند با نگاهي تازه بررسي شوند و در آن چرايي ارزش‌هاي يك اثر و همين‌طور دريافت‌ها و احساساتي كه اين آثار در ما برانگيخته‌اند بيش‌تر آشكار شود. اين‌ها احساسات و جزيياتي هستند كه زبان قراردادي نقد فيلم عموماً از تحليلشان عاجز است. مارتين در راه رسيدن به اين هدف به كاربردهاي مختلف ميزانسن در ادبيات سينمايي در دهه‌هاي گذشته اشاره مي‌كند و روي واكنش‌هاي متعدد منتقدان و فيلمسازان به دگرگوني‌هاي سبك سينما و امكانات فني تازه در توليد آثار صوتي/بصري انگشت مي‌گذارد.

Monday, 29 February 2016

Best Film Books of 2015


منتشر شده در ماهنامه 24، شمارۀ اسفند 1394.

كتاب‌هاي سينمايي برگزيدۀ سال 2015
احسان خوش‌بخت

سيل كتاب‌هاي سينمايي انگليسي سرازير شده از سوي ناشران دانشگاهي و عمومي مي‌تواند هر خواننده‌اي را در خود غرق كند. اما كمي دقت و تأمل واقعيتي نه چندان اميدبخش را برجسته مي‌كند: بخش عمده‌اي از كتاب‌هاي دانشگاهي تزهاي دكتراي بي‌روحِ نويسندگاني هستند كه فيلم‌ها برايشان چيزي است در حد نوار ميكروفيلم روزنامه‌هاي قديمي و نه يك هنر كامل. از آن سو ناشران عمومي هم هنوز علاقه دارند روي پروژه‌هاي بي‌خطر مثل كتاب‌هايي دربارۀ مريلين مونرو، ديويد لينچ و جيمز باند سرمايه‌گذاري كنند.
من سعي كرده‌ام انتخاب‌هاي محدودم را متوجه جريان سومي بكنم كه در آن سينماها و كارگردان‌هايي مورد توجه قرار گرفته‌اند كه هميشه مستحق بررسي جدي بوده‌اند، اما تا به حال به دلايل متعدد (عمدتاً جهل و تنبلي) ناديده گرفته شده بودند. به جز اين چند عنوان، كتاب سينمايي محبوب من در سال گذشته ميلادي، كار تازۀ آدريان مارتين، ميزانسن و سبكِ فيلم، بود، پيوندي بين عشق به سينما با بررسي موشكافانه آكادميك كه در بخشي جداگانه و با يادداشت مفصل‌تر همكارم يوسف سعيد معرفي شده است. اميدوارم در آينده نزديك بتوانم بررسي جامع‌تري از اين كتاب ارائه كنم.

Sunday, 21 February 2016

Gallery: The Departed, 2015

A visual homage to some of the key figures in film who passed away in 2015, to accompany the roll-call in our March 2016 issue. Story by Ehsan Khoshbakht, art by Naiel Ibarrola.

VIEW AND READ HERE

Saturday, 9 January 2016

Tales from Iranian New Wave in Helsinki

Downpour (Bahram Beizai, 1972)
A Simple Event: Tales from Iranian New Wave Cinema will be running at Helsinki's Cinematheque from February 2 to 20, featuring films by Farrokh Ghaffari, Kamran Shirdel, Dariush Mehrjui, Sohrab Shahid Saless and Bahram Beizai.

This a slightly revised, expanded version of the mini retrospective I had curated for Il Cinema Ritrovato in Bologna. This edition will feature Bologna's own restoration work, Downpour [Ragbaar] as well as all the once banned documentaries by Kamran Shirdel which are among the most compelling examples of the 60s militant cinema.

For the full line up, as well as my introductory essay (in Finnish and English) please visit the official website of the Orion Cinema, here. The films will be playing with English subtitles which means non-Finish or Farsi speakers can attend.

Thursday, 31 December 2015

Fantasy Double Feature of 2015 (for Notebook's 8th Writers Poll)


NEW: Ella Maillart: Double Journey (Antonio Bigini, Mariann Lewinsky, 2015)
SLIGHTLY OLD: Jag stannar tiden (Gunilla Bresky, 2014)
VERY OLD: Casting Ella Maillart (Jean Grémillon, 1926) [short]

Though the terms “double journey” appears only in the title of one of the main two films, they both are cinematic double journeys. They exist because someone has undertaken a difficult trip, filmed it, and now a contemporary filmmaker can put the fragments of the past together and reconstruct not only the journey but also a lost cinema.

One traveler is Swiss, the other, a Russian. The Swiss Ella Maillart (1903-1997) drove her Ford car (accompanied by Annemarie Schwarzenbach) all the way from Geneva to Iran and Afghanistan, documenting on film and photograph various stages of the trip. The Russian war cinematographer Vladislav Mikosha (1909-2004), filmed the atrocities during the war (most of which were deemed too distressful to be used in propaganda newsreels), and as a part of The American-Russian Cultural Association made a trip to Hollywood where he dance with Hedy Lamarr.

Both films are about using cinema as means of leaving the troubled world behind and escaping to a new safe zone. Yet, both stories are reminiscing of post-digital filmmaking, where film footage, text and travel (to film festivals?) come into the service of the adventurer/narrator.

Jag stannar tiden is more about the Second World War, though Double Journey is also dealing with it from afar where the war appears in the form of news pieces and speculations in Maillart’s diary book. Nevertheless, they both are conceived as visual diaries. In Ella Maillart’s case, the diary is used as the map/script of the journey/film by Lewinsky/Bigini. Mikosha’s diary is arguably more elaborate and detailed. He is not allowed to film while on a mission in London, so text is the only means of picturing an ordinary night in the life of Londoners when they keep watching an Ingrid Bergman film under the blitz. The cinema screen trembles throughout the screening, as if Ingrid Bergman, thousands of miles away shooting For Whom the Bell Tolls, is trembling in fear for Europe. Later on, Mikosha tells that story to Bergman herself and she cries.

Regarding things that cannot be filmed, Maillart remains more clandestine and when she’s not allowed to film something, it doesn’t mean that she wouldn’t do so. That’s how in the middle of the film I caught a glimpse of my hometown in color. Most probably the first color footage of Mashhad, Iran in film history, Maillart secretly films the Holly Shrine of Imam Reza and its golden dome.

Between the two films, one can be given the chance to observe Ella Maillart in person, as documented by Jean Grémillon’s camera. Casting Ella Maillart lasts for two minutes and is nothing short of a painted portrait. Hence, one can see the whole programme as an investigation into various landscapes of the soul, when the outer world is a projection of what the traveler feels or wants to feel inside.

Friday, 18 December 2015

How the West Was Won? With A Movie Camera

مقدمه بر فيلم‌هاي وسترن انتخابي‌ام براي سينماتك موزه هنرهاي معاصر تهران. منتشر شده در كاتالوگ سينماتك.

حماسه‌ها و مرثيه‌هاي غرب قديم: چهرۀ ديگري از سينماي وسترن

اين برنامه ده فيلمه ستايش و مرور ژانري است كه به خاطر نشانه‌هاي بصري و قراردادهاي آشنا و مقبولش شايد مشهورترين ژانر تاريخ سينما باشد.
فيلم‌هاي وسترن كه تقريباً با فراز و فرودهاي معمول در محبوبيت و اهميت‌شان از همان آغاز تاريخ سينما تا امروز ساخته شده‌اند از نظر روايي شخصيت‌ها، موقعيت‌ها و پلات‌هايي قابل پيش‌بيني دارند كه گذر زمان تأثير اندكي بر آن‌ها گذاشته است. شايد بزرگ‌ترين تناقض ژانر در همين جا نهفته باشد كه با وجود مقاومت در برابر تغيير، وسترن براي مدتي بسيار طولاني طراوت و محبوبيت و قدرت سينمايي‌اش را حفظ كرد.
بيش‌تر وسترن‌ها درام‌شان را از درگيري آدم يا آدم‌هاي خوب (كلانتر، كابوي) با آدم يا آدم‌هاي بد (ياغي، راهزن، آدم‌كش) در پس‌زمينه‌اي از نزاع بين آزادي و سرمايه‌داري (گله‌داري، راه‌آهن، استخراج نفت، بانك‌داري) و تقابل تمدن و عناصر «نامتمدن» (سرخ‌پوستان، راهزنان، مكزيكي‌ها طلاجويان، ماجراجويان) مي‌سازند.
در وسترنْ عنصرِ تكرار فراوان است، اما تكرار در وسترن نه از روي محدوديت‌هاي تحميل شده توسط ژانر، بلكه انتخابي آزاد و آگاهانه براي بازي با نشانه‌هايي به شدت منعطف است. اين نشانه‌ها مي‌توانند در هر دوره تعابيري معاصر پيدا كنند، به روز ‌شوند و تابع مفاهيم عصري باشند كه فيلم در آن ساخته شده است.

Wednesday, 16 December 2015

Ex Machina

Frame Assemblage: Lola Montes

Cinema as Architecture's Time Machine

نوشته شده براي روزنامه «دنياي اقتصاد»
توضيح (25 دي ماه): بهزاد رحيميان كه سالهاست روي فيلم هاي اوليه از ايران تحقيق مي‌كند به من تذكر داد كه ويدئويي كه در پايين خواهيد ديد و توسط شركت پخش كننده اش به مشهد سال 1908 نسبت داده شده در واقع تصويري از مسجد امام اصفهان است كه بعد از تاريخ ذكر شده فيلمبرداري شده است. من به متن دست نزدم چون به نظرم خود اين اشتباه به يكي از كليدي ترين نكات دسترسي به تصاوير اوليه از شهرها دلالت دارد: مشكل رديابي فيلم ها، شناسايي مكان ها و از همه مهم تر مشكل استفاده از تصاوير آرشيوي كه معمولاً مبالغ هنگفتي براي دريافتشان بايد پرداخت كرد و در انتها شركتي كه حقوق فيلم را در اختيار دارد با اطلاعات غلط اين محصول را مي فروشد.


سينما، ماشينِ زمانِ معماري
احسان خوش‌بخت

«ساختمان مرتفع»، عنوان فيلم تازه‌اي است از كارگردان انگليسي، بن ويتلي، كه بر اساس كتابي از جِي جي بالارد (عنوان ترجمه فارسي كتاب: «برج») ساخته شده، كتابي كه در آن يك بناي مسكونيِ فوق مدرن به جان ساكنانش مي‌افتد.
فيلم كه اول مثل يك اداي دين سينمايي به دنياي مد و آداب دهۀ هفتاد ميلادي در بريتانيا به نظر مي‌رسد به سرعت به دنياي كابوس‌وار وارد مي‌شود كه به كار بردن اصطلاح بيش از حد دستمالي شدۀ «سوررئاليستي» براي توصيف ميزان آنارشي و  سير توضيح‌ناپذير حوادث فيلم به هيچ وجه كفايت نمي‌كند.
اگر لايه‌هاي ظاهري فيلم (نظم‌ناپذيري بشر، مدرنيزم از كنترل خارج شده، طغيان تكنولوژي) كنار زده شود، تمام ماجراهاي فيلم كه در يك مجتمع مسكوني بتني در لندن رخ مي‌دهد در واقع فيلمي دربارۀ معماري و كساني است كه در آن سكني مي‌گزينند. فيلم به مرور تمايلش‌اش به نشان دادن نحوۀ تأثير معماري بر آداب مردمان را به طور آشكارتر و مستقيم‌تري بيان مي‌كند و حتي در آخر صداي مارگارت تاچر را روي تصوير مي‌گذارد، نخست وزير محافظه‌كاري كه سياست‌هايش بر معماري و شهرسازي بريتانيا تأثيري وافر (و معمولاً منفي) گذاشت.