Sunday 1 June 2014

Dispatches From Edinburgh IFF 2013, Part II

امروز زودتر از زمان همیشگی بیدار می‌شوم تا صبحانه را با نیل مک گلون باشم. نیل برای دو فستیوال Il Cinema Ritrovato  در بولونیای ایتالیا و «آفتاب نیمه شب» در فنلاند کار تحقیق و برنامه ریزی انجام می‌دهد. روزها کارمند دولت است و شغلی دارد که از آن بیزار است و شب‌ها مشعل سینما را زنده نگه می‌دارد. نیل برایم دو فیلم صامت غافل گیر کننده از جان فورد سوغات آورده که در آرشیوهای چک پیدا شده‌اند و از زمان نمايش اوليه‌شان تقریباً هرگز دیده نشده‌اند.

ساعت یک بعدظهر افتتاحیه فیلم داستان سینمای کودکان است (که نیل مشاور تحقیقاتی‌اش بوده) و ما تا آن موقع به اندازه دو فیلم وقت داریم:

فیلم اول- یکی از بهترین کارهایی که در چند سال اخیر از سینمای آمریکای لاتین دیده شده و تجدید نظری فرمالیستی در موضوعات مورد علاقه کشورهای دیکتاتورزده، یعنی حافظه و اماها و چراهای صحت تاریخ رسمی، فیلم Avanto Popolo است، به معنای «خلق، به پیش». این فیلم برزیلی ساختۀ مایکل وارمن داستان مردی است که بعد از جداشدن از همسرش پیش پدر پیرش برمی گردد و جستجویی را در بین عکس‌ها، فیلم‌ها و آلبوم‌های موسیقی پدر آغاز می‌کند تا خاطرۀ برادر گم شده‌اش که در دهه ۱۹۷۰ برای تحصیل به شوروی رفته و بعد از آن گم شده را زنده کند. نماهای طولانی و عالی از گوش دادن به موسیقی یا تماشای فیلم‌های تجربی در این کار تحسین برانگیز وجود دارد ولی با وجود تمام تجربه‌های خاصی که در روایت ارائه کرده اساساً فیلمی کمدی است.

Dispatches From Edinburgh IFF 2013, Part I

اين‌ها گزارش‌هاي روزانه من از فستيوال بين‌المللي فيلم ادينبوروي 2013 هستند كه پارسال روي سايت «سينماي ما» منتشر مي‌شد. حالا همه گزارش‌هاي جداگانه را در يك‌جا، و در دو قسمت، روي اين وبلاگ منتشر خواهم كرد.

***

قطار نه و نیم صبح لندن از ایستگاه کینگز کراس که دیوارهای آجری قرون گذشته را با سازه‌ای از فولاد و شیشه پیوند داده من را به ادینبورو می‌برد. زیر نور خیره کننده تابستان دشت‌های سبز و مزارع زرد از کنار پنجرۀ قطار می‌گذرند و تکرارشان تأثیری مثل رویاهای نزدیک به صبح می‌گذارد.

بین خواندن کتاب درخشان تد هرشرون دربارۀ نورمن گرنتز (با نام «نورمن گرنتز: مردی که از موسیقی جاز برای اشاعه عدالت استفاده می‌کرد») و به خواب رفتن‌های کوتاه و به گوش گذاشتن هدفون برای شنیدن کشف تازه‌ام - آلبومی از مایکل بلومفیلد از سال ۱۹۶۹ - به تناوب تغییر موقعیت می‌دهم و بینشان را با گاز زدن به ساندویچ نان و پنیر پر می‌کنم. مقصد فستیوال فیلم ادینبورو در اسکاتلند است، فستیوالی که کاتالوگ ۲۲۰ صفحه‌ای‌اش نوید نمایش بیش از ۳۰۰ فیلم بلند و کوتاه از چهارگوشه جهان می‌دهد.

Thursday 15 May 2014

My Name is Negahdar Jamali and I Make Westerns

I'm proud to announce one of my favourite recent Iranian films is coming to London. My Name is Negahdar Jamali and I Make Westerns (2012) which is called by its young and talented filmmaker, Kamran Heydari, a "docuwestern" is going to be screened at the Open City Docs festival on Sunday, June 22, 2014. Tickets can be purchased here.

Negahdar hilariously recreates many familiar western settings while focusing on the life of a simple, poor worker/farmer who loves making westerns. Heidari’s film shows Negahdar trying to make a new western with local friends and reveals how in the process he loses his house and family and eventually, like a traditional cowboy, is left on his own to vanish into a horizon. The film, in its dry, hopeless feeling and its landscape of decadence, is much closer to Budd Boetticher than John Ford (whose legendary introductory line has inspired the title of this film). Negahdar is more or less a synthesis of both Boetticher and Randolph Scott. His minimalism and no-budget, semi- experimental films, like a crossover between the poorest of B westerns and Jack Smith, stands out as ultra primitive drafts of Boetticher’s westerns, and, on the other hand, his individualism puts him is the same category as Randolph Scott’s laconic avengers.

Sunday 4 May 2014

Actors Sing!


يازده ستارۀ سينما كه آواز خواندند
آوازه‌خوان، نه آواز

وقتي ستاره‌هاي سينما حوصله‌شان از جلوي دوربين نقش بازي كردن سرمي‌رود تصميم‌هاي تازه‌اي مي‌گيرند و سعي مي‌كنند استعدادشان را در چيزهايي ديگر بيازمايند. بعضي پشت دوربين مي‌روند و كارگرداني مي‌كنند. بعضي نقاشي مي‌كنند (كيم نوواك اخيراً نمايشگاهي از نقاشي‌هايش داشت. آن‌ها فاجعه‌اند)؛ بعضي باغباني و بعضي آشپزي (وينست پرايس، اين شاهزادۀ ظلمت، در مواقع بيكاري در برنامه‌هاي آشپزي ظاهر مي‌شد) را انتخاب مي‌كنند. بعضي‌هايش نقش بازي كردن را در سياست ادامه مي‌دهند (رانالد ريگان، سرجيو نيكلايسكو) و بعضي مي‌زنند زير آواز. در دستۀ آخر خيلي‌هايشان كمابيش در دستۀ آوازهاي بداهه زيردوشي قرار مي‌گيرند كه فقط به گوش خودِ خواننده خوش مي‌آيد، اما بعضي حرف‌هاي بيش‌تر يا نت‌هاي بيش‌تر براي خواندن دارند.

Friday 2 May 2014

10 Favorite "Last Film"s

رژه

 فهرست «فيلم‌(هاي) آخر» محبوبم از تاريخ سينما براي ماهنامۀ «صنعت سينما» (پانزدهم فروردين 1393)
*
فيلم آخر، بدون اين‌كه كارگردان قصد ساختن فيلم آخرش را داشته باشد. جبر حاكم بر شرايط فيلم‌سازي يا انتخاب فردي، با وجود عمر نسبتاً طولاني فيلم‌ساز باعث شده تا اين فيلم «آواز قوي» او باقي بماند: