Wednesday, 8 August 2012

Review of the Social History of Iranian Cinema

يادداشتي دربارۀ كتاب «تاريخ اجتماعي سينماي ايران» نوشتۀ حميد نفيسي

باعث حيرت و افسوس است كه از يكي از نام‌هايي كه در مطالعات سينماييِ امروز بارها تكرار شده و در بسياري موارد (سينماي تبعيد، سينماي خاورميانه) صاحب يكي از رساترين و قابل اطمينان‌ترين قلم‌ها بين محققين سينمايي در هرجايي از جهان است، يعني حميد نفيسي، اين‌قدر كم در منابع فارسي صحبت شده؛ آدمي كه به شهادتِ كتابِ عظيمِ تاريخ اجتماعي سينماي ايران پيوندي عميق با فرهنگ اين كشور دارد.
حميد نفيسي يكي از سنگين‌وزن‌هاي نظريۀ سينماست. ممكن است اين هفته كتابي دربارۀ فيلم‌سازان مهاجر آلماني در پاريس سال‌هاي 1930 بخوانيد و هفتۀ ديگر كتابي دربارۀ مفهوم سينماي «فراملي» و هيچ‌كدام از اين آثار بدون ارجاع به نوشته‌هاي نفيسي مقصودشان را كامل نمي‌كنند. پروفسور نفيسي ميان هويت ملي خودش و هويتي كه بعدها با انتخاب سرزمين دومش، آمريكا، ساخته، پيوندي برقرار مي‌كند كه به او اجازه مي‌دهد درك ژرفتر و تصوير واضح‌تري از مفهوم «خانه به خانه شدن» در سينما به خوانندگانش بدهد.

Friday, 3 August 2012

Guide to Vertigo Articles on This Blog

نتيجه راي‌گيري «بهترين‌هاي تاريخ سينما»ي مجلۀ سايت‌اندساوند، كه هر ده سال يك بار برگزار مي‌شود، اعلام شد و حالا فيلم برگزيدۀ منتقدان، بعد از پنجاه سال صدرنشينيِ همشهري كين، سرگيجۀ هيچكاك است كه در راي‌گيري ايراني سال 2009 در ماهنامه سينمايي فيلم قبلاً به صدر فهرست راه پيدا كرده بود. بررسي اين راي گيري و نتايج آن بماند براي بعد، اما از اين فرصت استفاده مي‌كنم براي معرفي منابعي كه در اين سايت، به زبان فارسي، دربارۀ سرگيجۀ هيچكاك وجود دارد:

Tuesday, 24 July 2012

Life of the Lifless: Gueule d'amour

TWO SEQUENCES FROM Gueule d'amour

Today’s “Image(s)” is from two sequences of Gueule d'amour, known in English as The Lady Killer. This story of a tragic love (a central theme for many poetic realist films of the 1930s) articulates Grémillon’s visual thinking, his style and his very peculiar way of representing the reality on screen. Two segments discussed here are from the short opening sequence, and a key sequence toward the end of the film which carry many similar spatial elements of the first.

The opening sequence: a text appears on the image and reveals the time of the story (1936) and the place (Orange). The music played on the credits, a string section flowing over a staccato-like orchestration of reeds, stops as the actual film begins. Still the duration of the shots and their juxtaposition follows the rhythmic pattern of the early score. The sense of unity within fragmented reality of the world arises from what has established during the credit and the very particular mood it has delivered.

Monday, 23 July 2012

Review of the Encyclopedia of Early Cinema

كتابِ رؤياها
مکانیزم پیش‌برندۀ سینما معمولاً با رویا دیدن مقایسه شده است. در دوره‌هایی از تاریخ سینما، فیلم‌ها این مفهوم را به شکلی آگاهانه به کار گرفته‌اند، مثل سینمای تجربی مایا درن یا موزیکال‌های هالیوود در دهه 1950. اما دوره‌ای در تاریخ سینما وجود دارد که شباهتي اساسي و ناخودآگاه با رؤیا دارد؛ شباهتی که هم از ظاهر فیلم‌ها، هم از تکنیک فیلم‌ها و هم از جایگاهِ آن‌ها در متنی که 116 سال را به شکلی پیوسته به هم پیوند می‌دهد برمی‌آید. این دوره، سینمای اولیه است که فیلم‌های محو و پر از خط و پارگی و جهش‌های ناگهانی نور در آن‌ها به رویا می‌ماند. رنگ‌های دستی آن‌ها که چندان دقتی در اجرا آن در کار نبوده مثل موجودی زنده از کناره‌های اجسام و آدم‌ها بیرون می‌زنند و گویی آن‌ها را «مشتعل» نشان مي‌دهد. فیلم‌ها ساده، اما تأثیر روانی آن‌ها بر مخاطبِ زمان خود بسی فراتر و ژرف‌تر از تأثیر فیلمی مثل Inception بر مخاطب امروزی بوده است. فیلم‌ها برای اولین بار به جاهایی سرمی‌کشیده‌اند که تماشاگر اولیه حتی تصور آن را در خیال خود نمی‌کرده است. سینما برای عده‌ای مثل داستان ارواح یا نمایش اشباح روی پرده بوده و آن‌ها را به حدی می‌ترسانده، به هیجان می‌آورده و یا بی‌خواب می‌کرده که تنها می‌توانیم بگوییم تأثیر سینما بر مخاطب، به خاطر آگاهی او از مدیوم و حتی امروز تسلط او بر آن، دهه به دهه کاستی گرفته و در هر دوران از شکل رویاوارش دورتر شده است.

Monday, 16 July 2012

Jean Grémillon's Lumière d’été



"Something's Rotten in the State of Denmark": Motherland, Occupation and Resistance in Jean Grémillon's "Lumière d’été"

Monday, 9 July 2012

Notes on The Innocents (1961)

به‌مناسبت انتشارِ نسخۀ «بلو رِي» بي‌گناهان
وحشتي كه با خود همراه مي‌كنيم

در گذر عمر مفهوم وحشت تغيير مي‌كند. آن‌چه تا ديروز مايه هراس بوده، امروز مضحك به نظر مي‌رسد و چيزهايي كه ديروز كاملاً معمولي به نظر مي‌رسيده‌اند امروز آدم را مي‌ترسانند. در واقع وحشت‌هاي آدم با بالا رفتن سنش بيش‌تر و بيش‌تر مي‌شود. يكي از معدود فيلم‌هايي كه هر دو صورت وحشت را يك‌جا به ما عرضه مي‌كند، يكي از زيباترين و ناچاراً ترسناك‌ترين فيلم‌هايي كه در اين سال‌ها ديده‌ام، بي‌گناهان (1961) جك كليتون بوده است. اين فيلم ريشۀ وحشت را در خود ما جستجو مي‌كند. از يك طرف،درست مثل اوهام دوران كودكي وحشت در اين فيلم از رقص آرام يك پرده در نسيم نيمه شب يا بازيگوشي سايه‌ها و ترس از محيطي ظاهراً عادي كه در دامنۀ نامحدود تخيل كودك به جهاني سراسر اسرار و راز بدل مي شوند، باز مي گردد و از طرف ديگر زني را در چارچوب‌هاي خشك عصر ويكتورين مي‌بينيم، بدون همراه، بدون مرد و در ظاهر وقف آموزش دو كودك خانواده‌اي اعياني در قصري قديمي. اما چه كسي مي‌داند در دورن اين بانوي خوش سيماي با وقار – با بازي وراي تصور دبورا كر – چه مي‌گذرد؟ وحشت‌هاي بزرگ‌سالان از اين جا مي‌آيند.

Saturday, 30 June 2012

Il Cinema Ritrovato: XXVI Edizione

Reports from Il Cinema Ritrovato film festival in Bologna, Italy, held from 23 to 30th of June, 2012.

Cans of two silents, The Red Dance and The First Born, waiting for projection in the lobby of Cinema Arlecchino, Bologna.

Sunday, 17 June 2012

Saul Bass: Champion


A rarely seen poster for Champion (Mark Robson, 1949), designed by Saul Bass.

Thursday, 14 June 2012

On Dubbing

 

اين مقاله به شكلي منطقي و روشن به بررسي زيان‌هايي مي‌پردازد كه از جانب دوبله متوجه روايت و يك‌دستي تجربۀ فيلم ديدن مي‌شود. تقريباً با همۀ ديدگاه‌هاي آن موافقم، منهاي كنايه‌اش به بعضي از قواعد غيررئاليستي سينما كه برخلاف ادعاي وات الزاماً بي‌معني يا پيش و پا افتاده نيستند.
مايکل وات متولد فيلادلفيا، استاد دانشگاه کلمبيا و استاد زبان انگليسي در اسپانياست. اين مقالۀ او در شمارۀ 29 مجلۀ قديمي و حالا فقط اينترنتي «برايت لايت فيلم ژورنال» (جولاي 2000) به چاپ رسيده است. ترجمه اين مقاله حدود شش يا هفت سال پيش براي شمارۀ ويژه دوبله در كتاب سال سينماي ماهنامۀ فيلم و به سفارش نيما حسني‌نسب انجام شده، اما به دلايلي كه حدس زدنش دشوار نيست نيما اين مقاله را در پرونده ستايش‌آميزش از دوبله استفاده نكرد. بعدها ماهنامۀ هنر در سال 1386 آن را چاپ كرد و اخيراً در يكي از اولين مجموعه‌هاي نسبتاً «ضددوبله» ادبيات سينمايي ايران در ماهنامه 24 تجديد چاپ شد. شخصاً بايد اعتراف كنم دوبله را به هيچ صورتي نمي‌توانم تحمل كنم و در حال حاضر كوچك‌ترين ضرورتي براي تدوام آن در سينما نمي‌بينم. البته سينماي تجاري مقتضيات خودش را دارد و هنوز مردم ترجيح مي‌دهم فيلم را دوبله شده ببينند تا با زيرنويس. همين‌طور مي‌توانم حدس بزنم اگر دوبله حذف شود بيش‌تر منتقدان سينمايي ايران كارشان را از دست خواهند داد، بنابراين بعيد است در سال‌‌هاي آتي بساط دوبله برچيده شود.

دوبلاژ و لطمه به تجربۀ سينمايي  
شما به زبان من حرف مي‌زنيد؟
مايکل وات      

بين دوستداران سينما امروزه توافقي کامل دربارۀ پديدۀ رنگ کردن کامپيوتري فيلم‌‌هاي کلاسيک وجود دارد و همه متفق‌القولند که اين عمل جنايتي در حق اثر هنري است. سينما دوستان، منتقدان و هنرمندان با هم صدايي کامل در اين مورد تقريباً ريشه اين کار دور از خِرَد را خشکانده‌اند.
همين‌طور جامعۀ سينمايي به مثله کردن فيلم‌هاي وايداسکرين براي عرضه ويدئويي يا نمايش در تلويزيون که اصطلاحاً Pan & Scan گفته مي‌شود و کادر اصلي فيلم را نابود مي‌کند اعتراضي يکسان داشته‌اند؛ يا کوتاه کردن زمان فيلم‌ها در پخش تلويزيوني براي قطع‌هاي مربوط به آگهي و جور کردن زمان برنامه‌ها و از اين دست لطمات.
همۀ اين کارها نابخشودني‌اند اما چيزي وجود دارد که از تمام اين موارد بدتر است و در آمريکا هنوز وجود دارد. اين گناه كبيره دوبله فيلم است.