Thursday, 23 June 2016

Reports from Berlinale 66, Part II


 گزارش فستيوال بين‌المللي فيلم برلين، 2016، بخش دوم و آخر
خداحافظ اروپا
احسان خوش‌بخت
3
سينماي فرانسوي زبان اين دوره از برليناله - چه در فرانسه، بلژيك يا كانادا در پي شكست در مواجهه با بحران ابدي خانواده آن را با دنياي فانتزي و معمولاً طنزي زمخت در‌آميخته بود، بدون اين كه تمهيد كمكي به فيلم‌ها كرده باشد.
در بوريس بدون بئاتريس [Boris sans Béatrice] (دني كوته؛ كانادا) مردي كه به همسرش خيانت مي‌كند توسط آدمي غيب‌گو (با بازي قابل پيش‌بيني دني لوان) به صراط مستقيم دعوت مي‌شود؛ در سن آمور [Saint Amour] (بنئو دلفين و گوستاو كرورن؛ فرانسه/بلژيك) رابطه نه چندان خوب پدر و پسري دامدار ژرار دوپارديوي از سايز خارج شده و بنئو پولوار - در سفري دور فرانسه جوش مي‌خورد و هر دو كه تمام زندگي‌شان را روي بارورسازي گاوها گذاشته‌اند حالا بايد به بارورسازي يك زن كمك كنند (راننده‌شان هم در اين موضوع حساس به ياري‌شان مي‌آيد)؛ در اخباري از سياره مريخ [Des nouvelles de la planète Mars] (دومينيك مال؛ فرانسه/بلژيك) مردي كه از همسرش جدا شده بايد با همكار ديوانه و غيرقابل كنترل و دو فرزندش كه به نظرشان برادران ماركس خنده دار نيست زندگي را سر كند و از يك بمب‌گذاري در كارخانه جوجه‌كشي توسط گياه‌خواران افراطي جلوگيري كند. هر سه فيلم محصول فانتزي‌هاي مردانه كارگردانانشان و توأم با نوعي دل سوزاندن براي خودند.
اما اين يكي از دو فيلمساز زن بخش مسابقه است كه تا حدود زيادي از اين دنياي كليشه‌اي و سطحي فاصله مي‌گيرد و اميدي براي سينماي فرانسه‌ در برليناله مي‌شود.

Tuesday, 21 June 2016

Reports from Berlinale 66, Part I



گزارش فستيوال بين‌المللي فيلم برلين، 2016
خداحافظ اروپا
احسان خوش‌بخت

بزرگ‌ترين موج مهاجرت و جابجايي انساني از زمان جنگ جهاني دوم بر اثر تنش نظامي، نابساماني اقتصادي و اختناق سياسي امروز كل اروپا را به وضعيتي اضطراري رسانده است. در اين ميان آلمان ، كشور ميزبان شصت و ششمين دورۀ فستيوال فيلم برلين (مشهور به برليناله) به عنوان مهره اصلي اتحاديه اروپا و به خاطر سياست‌هاي نسبتاً بازترش در استقبال از مهاجران نه تنها در موقعيتي حساس‌تر قرار دارد، بلكه بعضي آلماني‌ها احساس مي‌كنند روحيه كشور در طي يك سال از اين رو به آن رو شده است.
برليناله بلافاصله به اين موقعيت واكنش نشان داد. نه تنها بخشي از بليط‌‌هاي سينماي به پناهندگان تعلق گرفت بلكه آن‌ها به مضمون كليدي فستيوال هم بدل شدند و حتي جرج كلوني را ديدار آنگلا مركل برد. با آن كه شايد فكر كنيد يك پتوي گرم و تميز براي يك پناه‌جو به بليط فيلم تازه برادران كوئن ارجحيت دارد، اما در نهايت اين فيلم‌ها بودند كه قواعد بازي را تعيين كردند.

1
در دنياي سينما، بيش‌تر منتقد ماندن در محدودۀ امن فيلم‌هايي كه توهم تيزهوشي به بيننده مي‌دهند را ترجيح مي‌دهند. قرن بيست و يكم، قرن راحت‌الحلقوم‌هاست، چيزي كه بشود با يك حركت بلعيد. مثلاً فيلم افتتاحيه درود بر سزار (برادران كوئن؛ آمريكا) را در نظر بگيريد، يك «پاستيش» محض كه داستانش در همان دوره‌اي كه مي‌گذرد كه يكي از بهترين فيلم‌هاي سال، ترامبو (جي روچ)، دربارۀ آن ساخته شده، يعني دهه 1950، سال‌هاي مك‌كارتي، آزمايش‌هاي اتمي و تب فيلم‌هاي سينمااسكوپ. در فيلم برادران كوئن بعضي از پيشروترين سينماگران آمريكايي، يعني نويسندگان چپ هاليوود، به عنوان دسته‌اي از آدم‌هاي نيمه مجنون نشان داده شده‌اند كه جملات قصار «سرمايه» ماكس را بلغور مي‌كنند، لهجه‌هاي خارجي دارند (حتي اسم متفكر اصلي‌شان ماركوزه است و براي محكم‌كاري به او لهجه آلماني داده‌اند و قيافه اينشتيني داده‌اند) و در نهايت ستارۀ يك فيلم انجيلي به نام «درود بر سزار» (با بازي جرج كلوني) را براي اخاذي از استوديو و فرستادن پول به شوروي به گروگان مي‌گيرند. از آن طرف استوديو به لطف وكلاي بي‌ترحم، مزدبگيران، شايعه‌پردازان و يك كابوي (با بازي آلدن ارن‌رايك) يك تنه به مبارزه با نويسندگان مي‌رود. فيلم لحظه‌هاي بامزه خودش را دارد (به خصوص بخش‌هاي مربوط به كارگردان انگليسي ساديست، با بازي رالف فاينز) اما همه چيز را تا حد ممكن ساده و حتي تحريف كرده كه كسي مجبور نشود با اطلاعات قبلي دربارۀ يكي از بزرگ‌ترين حماقت‌هاي هاليوود در تصفيه نويسندگان مهم‌اش به سينما بيايد و يا اگر اين اطلاعات را ندارد، به خودش زحمت بدهد و بعد از فيلم لاي يكي دو كتاب را بازكند. سينماي از اين دست، قبل و بعد ندارد. حادثه‌اي است كه يك‌بار اتفاق مي‌افتد و به نفعش است كه فقط روي همان دو ساعت سرمايه‌گذاري كند.

Sunday, 19 June 2016

Golestan Film Studio, Between Poetry and Politics


Introduction to the Golestan Film Studio tribute at Il Cinema Ritrovato, 2016. A selection of films either directed or produced by Ebrahim Golestan will be played during the festival with Mr. Golestan in attendance. Mehrnaz Saeed-Vafa and I will interview him on stage on June 28. All the screening and events at Sala Scorsese.


Golestan Film Studio, Between Poetry and Politics

Time to celebrate the first Iranian independent documentary film studio, which during its 10-year run managed to produce some of the most remarkable entries (both documentary and fiction) in the history of Iranian cinema. One man is responsible for this enterprise: the filmmaker, producer, writer and translator Ebrahim Golestan; a figure of special importance to Iranian culture, without whom the notion of an Iranian art cinema would have been an unlikely prospect.

If Golestan's literary oeuvre has been widely discussed, his contribution to cinema remains underrated and the films largely inaccessible. Upon their release, all were received negatively, even with hostility, by Iranian film critics. Though Brick and Mirror, a pioneering work of Iranian New Wave, came to be seen as a misunderstood masterpiece, the documentaries were left largely unseen.

Born in 1922 in Shiraz, Golestan began his encounters with the cinema at an early age, being taken to screenings by his newspaper-owner father. Initially he became a journalist, and joined the Communist Party of Iran, but, disillusioned with the Party’s treatment of the current affairs, retreated to literature. He wrote novels, and translated Ernest Hemingway and Mark Twain into Persian.

Friday, 17 June 2016

2nd International Istanbul Silent Cinema Days

گزارش دومين فستيوال بين‌المللي سينماي صامت استانبول
احسان خوش‌بخت

چطور مي‌توان در شهري احساس راحتي كرد كه رانندگي‌ راننده‌هايش به ارابه‌راني بن هور مي‌ماند، تعداد پليس ضد شورش در خيابان‌هايش با تعداد شهروندان برابري مي‌كند و هميشه لايه‌اي قهوه‌ايِ روشن از غبار و سموم معلقْ خط آسمان شهر را رنگ مي‌كند؟ پيشاپيش بايد بگويم اين توصيف تهران نيست، بلكه همزاد قديمي آن استانبول است كه با وجود تمام مصائب هميشگي به اندازه تهران، و چه بسا بيش‌تر، گيرايي دارد و به اندازه تمام گربه‌ها و سگ‌هاي سرگردانش وقايع فرهنگي در آن رخ مي‌دهد.
دومين جشنواره يا به عبارت دقيق‌تر «روزهاي» سينماي صامت استانبول با پشتيباني فستيوال «ايل چينما ريتراتو» (بولونيا) و آرشيو فيلم EYE (آمستردام) از روز سوم تا ششم دسامبر در سه سالن سينما (انيستتوي فرانسه، موزۀ استانبولِ مدرن و موزۀ پرا) كه همگي در انشعاب‌هايي از خيابان پرماجراي استقلال قرار داشتند برگزار شد. مدير  بسيار جوان و مستقل جشنواره، خانمِ ناگهان اوسكان است كه به طور مبهم از معناي اسمش در فارسي آگاهي داشت، اما نه در آن اندازه كه بداند تصادفاً يكي از فيلم‌هاي محبوبش در فارسي عنوانش هست ناگهان بالتازار.
مضمون اصلي اين دوره از اين فستيوال خردسال كه تعداد زيادي فيلم كوتاه و چند فيلم بلند حول آن نمايش داده شد «تولد زن مدرن» بود، مضموني كه بعد از جنگ جهاني اول و با پيشرفت تكنولوژي، حضور سينما و تغييرات فرهنگي جوامع غربي ضرورت طرح پيدا كرد. فيلم‌هاي اين بخش اكثراً توسط يكي از مهم‌ترين متخصصان سينماي زنان در سال‌هاي صامت و آرشيويستِ برجسته سوييسي ماريان لويينسكي انتخاب شده‌اند كه مشعل به دست در غار تاريك سينماي سال‌هاي نخستين پيش مي‌رود و به جاي نقاشي‌هاي ديواري آن‌چه آشكار مي‌كند فيلم‌هاي درخشان از پيشگامان فراموش شدۀ سينمايند.

Tuesday, 7 June 2016

From Sketch to the Screen: Jacques Colombier


The enormity of screen space in films shot in the extra-wide cinemascope format tends to intensify the power of architectural lines and volumes shown within the frame. No matter how many characters are crammed in a shot, there is always some room for the immobile architecture of the film to be seen, felt, and even attain a narrative function. Look at the first two images above—elevation of a three-story building and the plan of the alley in which the building is located. They belong to the production of a swashbuckling vehicle for French star Jean Marais, La Tour, prends garde! (1958), designed by Jacques Colombier. Now, if one compares them to the images of the constructed sets below, there are some revealing facts about the nature of film architecture to be noticed: the camera and lighting are extensions of an art director’s imagination, and thanks to them a partly constructed set comes to life and finds an instant identity.

Thursday, 2 June 2016

Filmfarsi and the Iranian New Wave at DFI

Brick and Mirror

I must apologize for being so slow in maintaining this blog. If you're a regular reader, I'm sure you've noticed a decline in the number of posts - Farsi or English - since the beginning of 2016.

What has distracted me from posting here more often is being busy with making a documentary film on Iranian popular cinema before the revolution. For now, it's called Filmfarsi and it runs for 110 minutes.

Now, I'm glad to announce a "sneak preview" of the film at the cinematheque of Danish Film Institute on June 10, 2016 at 21:30. (Please click here. I'll provide you with more information about the film at some point in near future, when the film is properly "completed".)

I've been invited by the DFI/cinematheque people, not only for introducing Filmfarsi, but also for giving a talk on Iranian new wave cinema (11.06.16, 16:00) and introducing the screenings of spme of the classics of the 1960s and 1970s Iranian cinema during a season which is called Iran 1960-1990.


If you're in Copenhagen, please do come around as there are some essential viewings awaiting you at the cinematheque.

Thursday, 19 May 2016

Chris Marker on Forough Farrokhzad

Forough Farrokhzad


The House Is Black (1962) will be screened next month as a part of Golestan Film Studio retrospective at Il Cinema Ritrovato. My good friend Rym Quartsi kindly took the time to translate this piece by Chris Marker from original French (first appeared on Cinéma 67, no. 117, June 1967, on the occasion of the death of Forough). Another friend, Laura Montero Plata, made a couple of editorial suggestions for which I should thank her as well.

***



Black, abrupt, ardent. These vague words make of her a portrait so precise that you will recognize her amongst thousands. February 13, at 4:30 PM, Forough Farrokhzad died in a car accident in Tehran. She was one of the greatest contemporary Persian poets, and she was also a filmmaker. She had directed The House Is Black, a short feature on the lepers, Grand Prix at Oberhausen, and beyond that practically unknown in Europe, and which is a masterpiece. She was thirty-three years old. She was equally made of magic and energy, she was the Queen of Sheba described by Stendhal. It was particularly the courage. She sought no alibis for herself, no pledges, she knew the horror of the world as well as the despair professionals, she felt the need to fight as well as the justice professionals, but she had not betrayed her deep chant.

Saturday, 14 May 2016

Golestan Film Studio: A Retrospective (Il Cinema Ritrovato, 2016)

Ebrahim Golestan

Il Cinema Ritrovato, the cinephile's heaven and the festival of film history, held annually in the city of Bologna, Italy, will be hosting the first major European retrospective of Ebrahim Golestan, the godfather of Iranian modern cinema of the 1960s and 1970s.

I'm responsible for this programme, and in fact quite proud of it. Paying a proper tribute to a visionary director like Golestan feels drastically different (and also technically far more challenging) than putting together a retrospective of an established, canonical figure. Nonetheless, this programme, I hope, could reveal the origins of some of the most amdired trends and styles in Iranian cinema of the past 50 years, especially when it comes to the use of symbolism and poetry.

The Ebrahim Golestan retrospective is actually the celebration of his short-lived film studio, Studio Golestan. This also means that a superb print of The House Is Black (produced, co-written/narrated by Golestan) will be screened as a part of the retrospective.

In the opening credits of his films, Golestan usually calls his studio the Golestan Film Workshop. Frame enlargment from Brick and Mirror.

Monday, 9 May 2016

Alexander Sokurov: I Am a Laborer of Cinema

الكساندر ساكوروف (چپ) با اين كريستي (راست) و مترجم تيز و فرز

اين نوشته در شمارۀ آذرماه 1390 ماهنامه «24» در بخش «قطارهاي شبانه» منتشر شده است.

الكساندر ساكوروف: كارگرِ سينما

كليپي از مستند سياه و سفيد Elegy (1986، 30 دقيقه)، ساختۀ الكساندر ساکوروف دربارۀ تشييع جنازۀ  دوبارۀ فيودور شالياپين و انتقال جسد اين هنرپيشه و خوانندۀ بزرگ و تبعيدي اپرا از پاريس به روسيه با اين كه فيلمي دربارۀ تاريك‌ترين جاي اين دنيا، يعني گور بود، اما سالن تاريك سينما را روشن كرد. سبك فيلم مثل آثار پني‌بيكر و مِي‌زِلز – مستندسازان نيويوركي– به نظر مي‌آمد اما زبان توصيفي عجيب ساكوروف آن را به نقطه‌اي مي‌رساند كه نمي‌شد گفت آيا سينماي تجربي است يا يك شاعر روس ديگر دارد شرح گور به گور شدن را مثل نوشته‌هاي داستايفسكي با جزييات و اندكي طنز بازگو مي‌كند.
كليپ به پايان رسيد. نور به سالن برگشت و الكساندر ساكوروف، فيلم‌ساز شصت سالۀ روس، با كت و شلوار تيره، كيف چرمي ساده كه روي شانه‌اش انداخته بود، موي كوتاه و بدون سبيل هميشگي، در كنار متخصص نام‌آشناي سينماي روسيه، پروفسور اين كريستي، استاد كالج بِركْبِك روي صحنه ظاهر شد. گفتگويي بين آن دو، با همراهي يك مترجم تيز و فرز، براي بيش از دو ساعت ادامه پيدا كرد.