Monday 17 March 2014

Victim (1961)

قرباني (بازيل ديردِن، 1961، بريتانيا)

اين كلاسيك انگليسي كه بين سينماي نوآر و كوئير با ذكاوت گام برمي‌دارد مدتي است كه توسط كمپاني آمريكايي كرايتريون در مجموعه‌اي به نام «لندن زيرزميني» كه آثار استاد كهنه‌كار ديردن را گردآورده‌ منتشر شده است، اما به هر حال تماشاي مرمت ITV از فيلم مثل اين بود كه يكي از بشقاب‌هاي چيني قرن پانزدهمي را زير آب بگيري (اگر اين كار را قبلاً نكرده‌ايد بگذاريد بگوييم تأثيرش مثل چيست: انگار كه بشقاب را دوباره از نو رنگ كني، همه چيز زنده مي‌شود و برق مي‌زند) و تازه متوجه عمق حضور سايه‌هاي تاريك در صحنه‌هاي داخلي اين فيلم به شدت كلاستروفوبيك شوي.

Sunday 16 March 2014

Vaghe stelle dell'Orsa (1965)


ساندرا [عنوان اصلي: Vaghe stelle dell'Orsa] (لوكينو ويسكونتي، 1965، ايتاليا)

دو فرزند خانواده‌اي اشرافي به زادگاهشان برمي‌گردند، جايي كه قصري خالي منتظرشان است و مادري نيمه مجنون كه تحت نظارت پزشك محلي در يك آسايشگاه نگهداري مي‌شود. همۀ داستان دربارۀ يك گور است كه در آن پدر خانواده كه دانشمندي يهودي بوده و در آشوييتز كشته شده دفن شده است. سفر بچه‌ها به خانه و وابستگي عميق و غيرعادي بين خواهر و برادر بهانه‌اي مي‌شود براي نقب زدن به گذشته‌اي بيمار، دردناك و تصويري از آينده‌اي نوميدانه كه با تم محبوبِ ويسكونتي، سقوط اشرافيت، انطباقي درخور پيدا كرده است. فيلم‌برداري فيلم از قصرهاي توسكاني و كلوديا كاردينالۀ دست نيافتني به شكوه و زيبايي سوژه‌هاي فيلم‌برداري است و ريتم آرام و فضايي كه بوي تراژدي‌هاي يوناني مي‌دهد را به دقت يك مرقع‌كار خلق كرده است.

Saturday 15 March 2014

The Witches (1966)



جادوگران (سيريل فرانكل، 1966، بريتانيا)

يكي از ترسناك‌هاي زيرشاخۀ «شيطان‌پرستي در شهرهاي كوچك و قصبات انگليس» از استوديوي هَمِر كه براي سال گوتيك عنوان مجموعه‌اي گسترده از سينماي گوتيك و وحشت كه امسال در شهرهاي مختلف بريتانيا نمايش داده مي‌شود مرمت شده و در واقع شايد تنها فيلم واقعاً بد و بدون لذتي باشد كه تا به حال از همر ديده‌ام. با اين وجود مي‌شود فيلم را به خاطر رنگ افسون كنندۀ روكِش مبل‌ها (نوع بسيار خاصي از سبز و قرمز كه در دراكولاي 1958 مي‌بينيد) و آخرين حضور سينمايي جون فونتين، در يكي از معدود نقش‌هايش در ژانر وحشت، تماشا كرد. با اين فيلم آن لايۀ ظريف و نازكي از ملودرام و وقار زنانه كه در فيلم‌هاي گوتيكي مثل سوءظن، بدِ مادرزاد، نامۀ‌ زني ناشناس و ربكا روي بازي جون فونتين كشيده شده كنار مي‌رود و او سرراست با جادوگران، شيطان‌پرستان و آدم‌هاي دوچهره طرف مي‌شود.

Friday 14 March 2014

Harbor Drift (1929) + Glückskinder (1936)


آوارۀ بندر [نام اصلي در خيابان] (لئو ميتلر، 1929، آلمان)
اين صامت مرمت شده توسط برلين بوندس‌آركيو در نوع خودش فيلم كم‌نظيري است كه سينماي موسوم به سينماي «خياباني» صامت آلمان را با مونتاژ روسي و گزاره‌هايي از سينماي شاعرانه امپرسيونيست فرانسه تلفيق مي‌كند و داستاني زولاوار دارد دربارۀ مصيبتي كه يك گردن‌بند مرواريد براي مشتي آدم فقير بندرنشين به ارمغان مي‌رود. در انتهاي اين داستان طمع، خيانت و قتل معلوم مي‌شود كه گردن‌بند هيچ ارزش مادي‌اي ندارد و بدل است؛ نوعي مكس افولس براي پرولتاريا با تدويني سحرانگيز كه ضعف‌هاي داستانش را پنهان مي‌كند.

Thursday 13 March 2014

The Epic of Everest (1924)


حماسۀ اِوِرست (كاپيتان جان نوئل، 1924، بريتانيا)
ثبت رسمي سومين تلاش براي فتح قلۀ اورست كه تلاشي مي‌شود نافرجام و تراژيك. تعدادي از كوه‌نوردان مي‌ميرند، اما مرگ‌ها هرگز در مقابل دوربين اتفاق نمي‌افتد، چون از ارتفاعي به بعد گروه ديگر نمي‌توانند دوربين را بالا ببرند و گروه فيلمسازي، يا فيلمساز، در پايين منتظر مي‌نشينند و هر از گاه به كمك لنزهاي تله كوه‌نوردان را كه حالا مثل مورچه‌هايي دور يك كيك عظيم سفيد يخ بسته در حال صعودند شكار مي‌كنند.

Saturday 8 March 2014

For the International Women's Day

Forough Farrokhzad directing The House is Black,1962

هشتم ماه مارچ، روز جهاني زن، گرامي باد. مجموعه اي از مقالات و يادداشت ها براي زنانِ ايران.



تصوير بالا: فروغ فرخزاد در حال كارگرداني خانه سياه است

Pasolini in Isfahan


In 1973, Pier Paolo Pasolini arrived in Iran. He was there to shoot parts of his new film 1001 Nights, aka Arabian Nights. The shooting took place in Isfahan in central Iran. The stunning blue-tiled mosques were the backdrop of this part. Unlike the absolute tranquility of the architecture and the city, filming in there wasn't as serene. The fact that Pasolini's actors had an intimate moment in a mosque, whether on or off camera, raised a scandal and a mob chased the crew while they were hurriedly packing and fleeing the mosque. But it seems, at least from the pictures you'd see here, that Pasolini gradually learned the secrets of the new land. He learned how to live in a totally new culture, as the subject of his trilogy was life itself.



40 years on, an exhibition, under the title of "The East of Pasolini: Flower of the One Thousand and One Nights" was materialized, mostly thanks to the photographs of Robert Villa who accompanied Pasolini in his Middle Easters saga. Some of the photographs, preserved by Cineteca Bologna - an institution dedicated to preserving the art of cinema in Pasolini's hometown - are presented here. I don't know exactly if they are taken by Pasolini or Villa, but in these photographs one can easily find the ethnological simplicity and the folkloric curiosity of the Life Trilogy. They are the continuation of Pasolini's films of the early 70s. Life and cinema were organically walking on the same direction.

Pasolini in Isfahan

Sunday 2 March 2014

On Resnais' Last: Life of Riley

این یادداشت کوتاه دربارۀ «آخرین فیلم» آلن رنه، زندگی رایلی، را در نمایشش افتتاحیه‌اش در فستیوال فیلم برلین نوشتم. حالا که دوباره به فیلم فکر می‌کنم بیش‌تر به این نکته ایمان می‌آورم که رنه آگاهانه غزل خداحافظی‌اش را کارگردانی کرده بود؛ فیلمی که با نمایی از مجسمۀ مرگ تمام می‌شود.