Monday, 18 March 2013

More Favorites of the Year (for 24 Monthly)

جِم كوهن، كارگردانِ ساعاتِ موزه - بزرگترين كشف سال

براي شمارۀ نوروز ماهنامه 24 به پرسش آن‌ها دربارۀ فيلم‌هاي مورد علاقه‌ام در سال گذشته پاسخ دادم، همين‌طور به اين سوال كه «مي‌خواهيم بدانيم كدام فيلم مهم و ظاهراً معتبر، نتوانسته شما را به‌هيجان بياورد. فيلمي كه به‌دليل سابقه سازنده‌اش يا تعريف و تمجيدهايي كه درباره‌اش شنيده بوديد، انتظاري براي شما ايجاد كرده كه موقع تماشا برآورده نشده
***
سزار بايد بميرد و عشق، به دلايلي كه برايم روشن‌تر از روزند،  و همين‌طورقلمروي ماه، اين‌ يكي بدون اين‌كه دقيقاً بدانم چرا. (شايد به اين خاطر كه بعد مدت‌ها فانتزيِ‌ فيلمي از سينماي آمريكا باوركردني بود و تصاوير، به فرح‌بخشي كتابي مصور.) لازم است دوباره تكرار كنم كه براي من بهترين فيلم سال و يكي از نشانه‌هاي نوزايي هنر سينما ساعات موزه بود و البته يكي از بهترين و درخشان‌ترين آثار سينمايي دربارۀ جنوب آمريكا، برني، كه در آن ريچارد لينك‌ليتر سينماي كاپرا را معكوس بازآفريده. بين فيلم‌هاي ليموزيني سال (هولي موتورز و كازموپوليس) فيلم كراننبرگ سندي مهم دربارۀ تبخير سريع دنياي امروز به فرم فرار و تبيين‌ناپذير مجازي است و براي همين آن را به فيلم كاراس كه آغوشي باز براي دوران تبخير دارد ترجيحش مي‌دهم. اما آيا بين كساني كه در ستايش هولي موتورز هم‌صدا شدند، كسي به نگاه واپس‌گراي فيلم به زنان اشاره كرد و منهاي ژينت ونساندو، كسي يادآور شد كه زن خانه‌دار حومه‌نشين به صورت ميمون تصوير شده است؟

Friday, 15 March 2013

Notes on Jean-Pierre Léaud


آنـتـوان

ژان پير لئو البته كه با نام ژان پير، پسربچه پاريسي بازيگوشي كه خيلي زودتر از سنش از دنياي بزرگ‌‌ترها سر درآورد، به دنيا آمد، اما وقتي فرانسوا تروفو نيمي از شخصيت خودش را در چهارصدضربه به او داد و نيمي ديگر را به تخيل خود ژان پير واگذاشت، ديگر تصور ژان پير جداي از آنتوان دوآنل (كه نام او در پنج فيلم تروفو بود و شخصيتش در تمام فيلم‌هايي كه پس از آن بازي كرد) غيرممكن مي‌نمود. به نظر مي‌رسد خود ژان پير، لااقل تا زماني كه بين دنياي تروفو و گدار دوپاره شد به آنتوان بودن ادامه داد و تا امروز، هر زمان شرايط برايش دشوار شد، دوباره به جلد آنتوان بازگشت تا بتواند آزادانه در شهر بچرخد، عكس‌هاي تابستان مونيكاي برگمان را بدزد، قايمكي سيگار بكشد و زندگي شبانه شهر را از دريچه چشمان معصومش با شگفتي و اشتياق دنبال كند. 

Monday, 4 March 2013

Pops on Beats


در شمارۀ نوروز ماهنامۀ سينمايي «فيلم» نقد نسبتاً بلندي از من خواهيد ديد بر اقتباسِ والتر سالس از در جادۀ جك كرواك. در واقع من آن نقد را بهانه‌اي قرار داده‌ام براي توضيح دشواري‌هاي برگردان سينمايي آثار نويسندگان نسل «بيت» (Beat) و همين‌طور ترديدهايي كه دربارۀ در جاده – چه كتاب و چه فيلم – دارم. در انتها فهرست كوچكي از فيلم‌هاي «بيت» مورد علاقۀ من خواهيد ديد كه البته بعضي از انتخاب‌ها ارتباط مستقيمي با جنبش ندارند و بيش‌تر ايده‌آل‌هاي شخصي‌اند دربارۀ اين‌كه يك فيلم «بيت» چگونه بايد باشد.
براي فهرست كردن فيلم‌هاي «بيت» هفتۀ گذشته به تماشاي آثار سينمايي‌اي گذشت كه از زمان انتشار در جاده در اواخر دهه 1950 تا امروز ساخته شده‌اند. بالطبع تعداد زيادي مستند دربارۀ سردمداران «بيت» وجود دارد كه من به آن‌ها اشاره نكرده‌ام و خارج از دايرۀ انتخابم قرار دارند.

Friday, 1 March 2013

50 Essential Iranian Films

Amir Arsalan-e namdar (Shapur Yasami, 1954)

From Keframe, Fandor's journal of cinema:

Houshang Golmakani is the editor-in-chief of the Iranian Film Monthly, the first post-revolution film journal in Iran which, amazingly, has survived for 30 years. Aside from his full-time presence in the office of Film Monthly in downtown Tehran, he has written books on Iranian cinema and directed Stardust Stricken (1996) about Mohsen Makhmalbaf. This list doesn't necessarily represent the monuments of Iranian art-house cinema, but it is something of a map for those curious cinephiles who want to know more about Iranian cinema as a very special and somehow unique film industry. It is important to know that Iranian national cinema is not limited to names like Kiarostami, Makhmalbaf or Panahi. Aside from the work of great filmmakers with artistic ambitions since 1960s, there are certain kinds of commercial films that deserve attention, especially considering the fact that some of them present the “national genres” at their best. So let’s say this: here are 50 films that are essential to understanding Iranian cinema.

Wednesday, 27 February 2013

Jonathan Rosenbaum @ 70

Jonathan Rosenbaum (image courtesy of TimeOut)


Jonathan Rosenbaum turned seventy today. To celebrate his birthday, while he is busy teaching a course on film criticism in Mexico City, I have three pieces to offer, or rather Jonathan has provided me with three invaluable pieces to share with my readers:

INTERVIEW WITH JONATHAN ROSENBAUM ABOUT JAZZ AND CINEMA


AN INDEX OF JONATHAN ROSENBAUM'S ARTICLES ABOUT JAZZ AND FILM

JONATHAN AS YOUR JAZZ DJ, WITH A PLAYLIST OF HIS FAVORITE JAZZ TRACKS

Still there is plenty of great tributes to Jonathan by my colleagues in Keyframe, including a video portrait by Ignatiy Vishnevetsky and Kevin B. Lee, and few hours into the party, Kevin returns with his Critic as Performer: Jonathan Rosenbaum on Stage, on Screen.


and happy birthday JR!



Monday, 25 February 2013

Abbas Kiarostami, Up Close



After forty years of making films and collecting a wide range of awards and golden statuettes, Abbas Kiarostami retains a unique innocence alongside his earned artistic sophistication. He reminds us of characteristics endangered in the contemporary Iranian cinematic landscape, where censorship prevents filmmakers from speaking their minds and government-approved, state-supported cinema produces the major box-office hits.

Here, Kiarostami—interviewed by Iranian film critic (and my teenage years’ film-watching companion) Nima Hassani-Nasab in Farsi in 2012 and translated by me as Kiarostami’s work gets a close-up with a Film Society of Lincoln Center retrospective and the opening of his latest, Like Someone in Love, in U.S. theaters next week—shows a face that cannot be easily seen in his English-language interviews. Heavily quoting Persian poets (though the resonances are, sadly, lost in the translation), and trusting the interviewer, the filmmaker takes off his dark glasses to reveal the eyes of a vulnerable, melancholic man who sees his life and the cinema itself not worthy of all the suffering he has been through.

The conversation covers many details of Kiarostami’s life and career, but mostly focuses on Shirin which is probably the only film in history of cinema in which all the female stars of one country have both appeared and have cried. The interview was conducted in Kiarostami’s north Tehran house, with tables loaded with printed papers of the Iranian maestro’s latest book: Night in the Classic & Modern Persian Poetry. The last two volumes of that controversial project were about the water and the fire in Persian poetry. Kiarostami’s own poetic art still lies in the sublime encounter of the mighty elements of this universe with tiny, funny details of ordinary life. And it’s as cinematically as fresh as the invention the wheel.

Thursday, 21 February 2013

Phallic Domination in the 70s Hollywood


سلطه در هالیوودِ دهه هفتاد: در جستجوی آقای گودبار (1977)
زنانگي و مكافات
ان کاپلان
ترجمۀ كتايون يوسفي

همان‌طور که مالی هسکل و دیگران به درستی به آن اشاره کرده‌اند، از اواسط دهۀ 1960 و هم‌زمان با آغاز جنبش زنان دو دسته فیلم در سینمای تجاری آمریکا ظهور کرده و غالب شد. گروه اول برای طفره رفتن از مسائل مرتبط با تفاوت جنسیتی، زنان را کاملاً از فیلم حذف کرد (فیلم‌هایی که به buddy-buddy يا رفيقِ [مرد] جون‌جوني شناخته می‌شوند) و گروه دوم، وقتی که دیگر اجتناب از این مشکلات ممکن نبود، خشونت و تجاوز به زنان را نشان داد. زمینه ظهور این دسته دوم را فیلمی چید که با آنکه در زمان نمايشش، در 1960، متهم به نمایش غیر ضروریِ سادیسم شد، اکنون بسیار جلوتر از زمان خود تلقی می‌شود: تامِ چشم‌چران اثر مایکل پاول. این فیلم شاید بیش‌تر از هر فیلم دیگری تلاش نیروی مردسالاری برای خنثی کردن تهدیدِ وارد از جانب زن را می‌نمایاند؛ تلاشی که یا به شکل کنترل او توسط نیروی gaze بود (نمونه: كاميل اثر جرج کیوکر)؛ یا بت ساختن از او (نمونه: ونوس موطلايي اثر جوزف فون اشترنبرگ) و یا قتل او (نمونه: بانويي از شانگهاي اثر اورسن ولز).

Thursday, 14 February 2013

Jean-Pierre Melville: An American in Paris [Book Review]

يادداشتي بر كتاب «ژان پير ملويل: يك آمريكايي در پاريس» نوشتۀ ژينت ونساندو

نهنگِ سفيدِ ملويل

در 26 نوامبر 1987 خياباني در مركز شهر كوچك بلفور در شرق فرانسه داشت به نام ژان پير ملويل نام‌گذاري مي‌شد، شهري كه ملويل ريشه‌هايي خانوادگي در آن داشت، گرچه تمام عمرش به‌عنوان يك پاريسي از او ياد مي‌شد. شهردار كه مشغول پرده‌برداري از تابلوي تازه خيابان بود، در سخنراني‌اش، كه مي‌تواند درسي براي تمام شهرداران باشد، به شوخي گفت كه درستش اين بود ما خيابان خلوت و محزوني را در حومۀ شهر به ياد ملويل نام‌گذاري مي‌كرديم. حتي شهردارِ بلفور هم مي‌دانست كه سينماي ملويل از نظر مكان و فضا دقيقاً مترادف با چيست.
با وجود شهرت فراگير ملويل كه با توزيع گستردۀ دي‌وي‌دي فيلم‌هاي او و نمايش دوبارۀ چند فيلمش در اين سال‌ها به بالاترين حد خود از اوايل دهۀ 1970 رسيده، براي خواندن كتابي تحيلي بر آثار او (به زبان انگليسي) بايد سال‌هاي زيادي منتظر مي‌مانديم. خانم ژینت ونساندو، محقق سینمایی فرانسوی-بریتانیایی، نويسندۀ اين كتاب تازه و استثنايي، ژان پير ملويل: يك آمريكايي در پاريس، است.

Tuesday, 5 February 2013

Jazz In High Heels



To avoid any misunderstanding, this post is going to be about film music, but I would like to start the story from an "improper" point which is charged with some risque themes - this point is a shot.

The shot below, from the opening credit of Satan In High Heels (1962) takes us to one of the hilarious moments of the fetishist cinema, of course, if one doesn't consider the whole film-loving affair as a fetishist obsession. What this credit-shot suggests, no matter how ridiculous, is truly justified in the film which follows: In Satan In High Heels the role of furs, leathers and lingerie which suppose to cover the voluptuous strip dancers is more significant than the work of actors or the direction.