Tuesday, 3 September 2013

Notes On 3D: Adieu au langage

سينما از زمان برادران لومير سه‌بعدي بوده است
خداحافظي با زبانْ به صورت سه‌بعدي
احسان خوش‌بخت

مشكل بزرگ نوشتن دربارۀ سينماي سه بعدي اين است كه به جز رويكرد فني/اقتصادي و مختصري اشارات تاريخي، دشوار است يا به طور دقيق‌تر هنوز زود است كه دربارۀ تأثيرات زيبايي‌شناسي آن حرف زد و اگر نخواهيم دربارۀ زيبايي‌شناسي سخن بگوييم، مگر ما تاجر و دانشمنديم كه دربارۀ بخش‌هاي ديگرش اظهار نظر كنيم؟ مثل اين است كه كسي در دل سال 1929 و در شرايطي كه هنوز فيلم‌هاي صامت ساخته مي‌شدند و تلاش‌هاي ناطق معمولاً خام‌دستانه بودند بخواهد جمع‌بندي روشني از تأثير صدا در سينما ارائه دهد. نتيجه چنين تلاشي مي‌تواند بي‌حاصل و مأيوس‌كننده باشد.
آمدن صدا، روايت سينمايي كه در حوالي سال 1926 به كمالي وراي تصور رسيده بود را براي مدتي بردۀ تكنولوژي كرد. مبارزۀ سال‌ها آخر دهۀ 1920 در سينما مبارزۀ بين آينده‌نگري منفعت‌طلبانۀ سرمايه‌داري با گذشته‌دوستي قدرشناسانه و كمال‌طلبانۀ هنر بود. اما از آن جا كه سينما هنر موازنه است بين اين دو گرايش تاريخي توافقي حاصل شد كه نتيجه‌اش ساخته شدن دور تازه‌اي از فيلم‌هاي خلاقانه در مديومِ سينماي ناطق بود؛ فيلم‌هايي كه دوباره قدرت استوديوها و تسلط اقتصادي‌شان بر سينما را تحكيم كردند.

Thursday, 29 August 2013

The Essay Film - A Manifesto by Mark Cousins


In the last two years I have made three essay films – What is This Film Called Love?, A Story of Children and Film, and Here be Dragons. In the next year, I will make two more – I am Belfast and Stockholm My Love.

In making these, and watching many more – by Anand Patwardhan and Agnes Varda, for example – and after reading Philip Lopate’s book on the essay, I started to make a mental list of the elements of, and the principles behind, essay films. This list is a kind of manifesto.


1
A fiction film is a bubble. An essay film bursts it.

2
An essay film takes an idea for a walk.

3
Essay films are visual thinking.

4
Essay films reverse film production: the images come first, the script, last.

5
Filming an essay is gathering, like a carpenter gathers wood.

6
A fiction film is a car, an essay film is a bike; it can nip up an alleyway, you can feel the wind in its hair.

7
A road movie has outer movement, an essay film has inner movement.

8
An essay film is the opposite of fly on the wall.

9
An essay film can go anywhere, and should.

10
Two essay films should be made every year. Why? Because, after F for Fake, Orson Welles said this to Henry Jaglom during lunch at Ma Maison: “I could have made an essay film – two of ‘em a year, you see. On different subjects. Various variations of that form.”

11
Commentary is to the essay film, what dance is to the musical.

12
All essay films would be improved by a clip of Dietrich (see Marcel Ophuls).

13
An essay film cannot create the atmosphere of Wilder’s Sunset Boulevard;
A fiction film cannot explain that atmosphere.

14
Even Hollywood makes essay films – look at DW Griffith’s Intolerance.

15
Essay films are what Astruc dreamt of.

16
Digital had made Astruc’s dream come true.



Saturday, 10 August 2013

August Stairs


In descending order
Dracula (Tod Browning, 1931)
The Perfume of the Lady in Black (Francesco Barilli, 1974)
Capriccio all'Italiana (Mauro Bolognini, Mario Monicelli, Pier Paolo Pasolini, Steno, Pino Zac, Franco Rossi, 1968)
Célestine... bonne à tout faire (Jesús Franco, 1974)

Night Trains: BFI Mediatheque

photo: Ehsan Khoshbakht

اولين مقاله از بخش فعلاً متوقف شدۀ «قطارهاي شبانه» كه براي ماهنامه 24 دربارۀ فيلم ديدن در قرن بيست و يكم نوشتم. موضوع اين صفحه، گزارش‌ها و يادداشت‌هايي دربارۀ تدوام فرهنگ سينما در هزارۀ سوم و صور تازۀ آن است كه امكاناتِ بيشتري را در اختيار ما قرار داده. شرح مشاهدات از مكان‌ها و فضاها، فيلم ديدن‌ها و آدم‌هايي است كه كارشان فيلم ديدن و مشاهده كردن است. عنوان در واقع نقل قولي از فرانسوا تروفوست كه مي‌گويد «فيلم‌ها مثل قطارهايند، در شب.» اما از آن‌جا كه حالا مسافركش‌هاي خط هفت‌تير-بازار هم تروفو quote مي‌كنند به سختي بتوان آن را عنواني خلاقانه توصيف كرد.

مدياتِك: همۀ فيلم‌ها، همۀ مردم

راه‌هاي دسترسي سينمادوستان و محققان به فيلم‌ها تغييراتي باورنكردني كرده است كه بيشترش را مي‌توان در جهت خير و براي تسهيل رابطۀ ميان تماشاگر و دنياي سينما دانست. با آن‌كه عرضۀ فيلم‌ها به روي نوارهاي وي‌اچ‌اس و كمي بعد دي‌وي‌دي درهاي زيادي را براي بازبيني آثار سينمايي فراهم كرد، اما هم‌چنان عناوين ارئه شده محدود، و دسترسي به آن‌ها دشوار بود. درست است كه براي تماشاي فيلم‌هاي مشهور اورسن ولز هرگز مشكلي وجود نداشت، اما تصور كنيد براي ديدن داستان جاويد (1968)، فيلمي كه ولز براي تلويزيون فرانسه ساخت، تنها نسخۀ دي‌وي‌وي فيلم در ايتاليا منتشر شده بود، آن‌هم احتمالاً بدون زيرنويس انگليسي و تازه اگر كسي مي‌توانست نسخه‌اي از آن را تهيه كند بايد براي مشكل زبان، و در آن اوايل تفاوت بين region هاي مختلف دي‌وي‌وي‌ در دستگاه‌هاي مختلف مي‌كرد راه حلي پيدا مي‌كرد. حالا با اينترنت فيلم‌هاي بيشتري را مي‌توان ديد و وقت و پول كمتري را هدر داد، اما باز هم بسياري از فيلم‌ها در هيچ شكل رسمي و غيررسمي قابل رديابي نيستند. تصور كنيد كه شما به هر دليل براي نوشتن يك مقاله، يا از سر عشق به يك كارگردان يا يك موضوع خاص قصد ديدن مجموعه‌اي مشخص از فيلم‌ها را داريد. در اين حال چه بايد كرد؟

Thursday, 25 July 2013

Print the Fact!


William Witney is a director whose films have given me hours of uncomplicated pleasure. I've always been a great defender of his directorship, especially in movie serials he made in collaboration with John English, among which Adventures of Captain Marvel, probably their most famous work, is a cinematic prelude to all Indiana Jones actioners and even late Fritz Lang adventure films. That's why I encouraged the editor of the first encyclopedia of film directors in Farsi/Persian to include Witney/English among his 1000 chosen names for the book. Convinced by my arguments about the importance of this duo in establishing high standards for low-budget action films, the editor asked me to write the entry myself which I immediately accepted.

William Witney [source: Vimeo]

During the process of researching and writing I learned that Witney is a favorite of Quentin Tarantino and it didn't surprise me. On the contrary, I saw that the exploitative, fast-paced and one-dimensional films of two directors can correspond very well. But recently, after watching Django Unchained, which I loathed, I read Kent Jones' response to a Tarantino interview which showed to me the superstar director of Django has been carried away by his assessment of Witney as the most democratic Western maker, inasmuch as to bash John Ford as someone very un-Witney.

Monday, 8 July 2013

Wednesday, 3 July 2013

Miles Ahead

آسانسور، جاز و شبي زمستاني
يك آمريكايي (با يك ترومپت) در پاريس
احسان خوش‌بخت

قبل از هرچيز، قبل از لويي مال و حتي قبل از ژن مورو، مايلز ديويس است كه آسانسور به سوي سكوي اعدام را راه مي‌اندازد، يا در واقع آن را، و زمان را، براي موريس رونه و ما متوقف مي‌كند. اولين نُت مايلز روي تاريكي پرده سينما شنيده مي‌شود و بعد نماي آيريسي مثل فيلم‌هاي صامت از چشم‌هاي ژان مورو به كلوزآپي از او در كيوسك تلفن باز مي‌شود. اما حتي بازترين نماي اين عنوان‌بندي هم نشاني از حصر و تنهايي دارد. دريغ از ديده شدنِ حتي گوشي تلفن؛ همه چيز در جهت خيره‌شدن و ستودن مورو سامان يافته. تكرارِ je t'aime كه از هر دو سو گفته مي‌شود مثل نت‌هاي مكمل موسيقي فيلم، سازي مضاعف، عمل مي‌كند. اين آغاز نسخۀ اسپانياييِ آسانسور است كه از نسخۀ اصلي زودتر موسيقي را آغاز مي‌كند (در نسخۀ اصلي، موسيقي بعد از باز شدن نما و كات به موريس رنه مي‌آيد). موسيقي ترومپت‌نواز، آهنگساز و رهبر اركستر سياه‌پوست آمريكايي، مايلز ديويس (1991-1926) ، براي اين فيلم اثري است رمزآميز، محزون، شاعرانه و تكرار نشده در تاريخِ سينما.