Thursday, 29 May 2014
Monday, 19 May 2014
Thursday, 15 May 2014
My Name is Negahdar Jamali and I Make Westerns
I'm proud to announce one of my favourite recent Iranian films is coming to London. My Name is Negahdar Jamali and I Make Westerns (2012) which is called by its young and talented filmmaker, Kamran Heydari, a "docuwestern" is going to be screened at the Open City Docs festival on Sunday, June 22, 2014. Tickets can be purchased here.
Negahdar hilariously recreates many familiar western settings while focusing on the life of a simple, poor worker/farmer who loves making westerns. Heidari’s film shows Negahdar trying to make a new western with local friends and reveals how in the process he loses his house and family and eventually, like a traditional cowboy, is left on his own to vanish into a horizon. The film, in its dry, hopeless feeling and its landscape of decadence, is much closer to Budd Boetticher than John Ford (whose legendary introductory line has inspired the title of this film). Negahdar is more or less a synthesis of both Boetticher and Randolph Scott. His minimalism and no-budget, semi- experimental films, like a crossover between the poorest of B westerns and Jack Smith, stands out as ultra primitive drafts of Boetticher’s westerns, and, on the other hand, his individualism puts him is the same category as Randolph Scott’s laconic avengers.
Negahdar hilariously recreates many familiar western settings while focusing on the life of a simple, poor worker/farmer who loves making westerns. Heidari’s film shows Negahdar trying to make a new western with local friends and reveals how in the process he loses his house and family and eventually, like a traditional cowboy, is left on his own to vanish into a horizon. The film, in its dry, hopeless feeling and its landscape of decadence, is much closer to Budd Boetticher than John Ford (whose legendary introductory line has inspired the title of this film). Negahdar is more or less a synthesis of both Boetticher and Randolph Scott. His minimalism and no-budget, semi- experimental films, like a crossover between the poorest of B westerns and Jack Smith, stands out as ultra primitive drafts of Boetticher’s westerns, and, on the other hand, his individualism puts him is the same category as Randolph Scott’s laconic avengers.
Sunday, 4 May 2014
Actors Sing!
يازده ستارۀ سينما كه آواز خواندند
آوازهخوان، نه آواز
وقتي ستارههاي سينما حوصلهشان از جلوي دوربين نقش بازي كردن سرميرود تصميمهاي تازهاي ميگيرند و سعي ميكنند استعدادشان را در چيزهايي ديگر بيازمايند. بعضي پشت دوربين ميروند و كارگرداني ميكنند. بعضي نقاشي ميكنند (كيم نوواك اخيراً نمايشگاهي از نقاشيهايش داشت. آنها فاجعهاند)؛ بعضي باغباني و بعضي آشپزي (وينست پرايس، اين شاهزادۀ ظلمت، در مواقع بيكاري در برنامههاي آشپزي ظاهر ميشد) را انتخاب ميكنند. بعضيهايش نقش بازي كردن را در سياست ادامه ميدهند (رانالد ريگان، سرجيو نيكلايسكو) و بعضي ميزنند زير آواز. در دستۀ آخر خيليهايشان كمابيش در دستۀ آوازهاي بداهه زيردوشي قرار ميگيرند كه فقط به گوش خودِ خواننده خوش ميآيد، اما بعضي حرفهاي بيشتر – يا نتهاي بيشتر – براي خواندن دارند.
Friday, 2 May 2014
Thursday, 1 May 2014
Notes on Garde à vue
کلود میلر كه
در سال ۲۰۱۲ درگذشت کارنامهاي
نسبتاً ناشناخته و مبهم از خود در خارج از فرانسه برجاي گذاشت. در بين ناشناختهماندههاي
سينماي او، فيلمهاي اوليهاش جذابيتي انكارناپذير دارند. کمپانی آلمانی کنکورد (Concorde)
اخیراً Garde à vue (بازداشت، 1981) یکی از بهترین آثار میلر
را به صورت Blu-Ray منتشر کرده، فرصتی که باید برای نگاه دوبارهای
به سینمای این فیلمساز فقید مغتنم شمرد.
Sunday, 27 April 2014
Soy de Teherán, Lost in La Mancha
دربارۀ فيلم تازۀ پدرو آلمودوار، Los amantes pasajeros
اهل تهران؛ گمشده
بر فراز لامانچا
پدرو آلمودوار
در دهه ۱۹۸۰ آوازی
خواند که بین اسپانیاییهای دوره گذار به دموکراسی بسیار مشهور شد. ترجیعبند اصلی
اين آهنگ مسخره، اساساً بیمعنا و بینهایت دهه هشتادی هست «اهل تهرانم» و در آن
تهرانی بودن خصلتی سوررئالیستی است که آلمودوار برای عجیب و غریب بودن، بیاعتنایی
به اصول و تأیید روحیۀ «بگذار این دو روز باقی را خوش باشیم» به کار برده است. تماشاگر
او در اسپانیای آن سالها مردمی بودند که میخواستند مدرن باشند و تشنۀ تغییر بودند.
در عین حال حالشان از سالها آشفتگی سیاسی در اسپانیا بد بود. سینمای آلمودوار مثل
آواز «اهل تهرانم» دعوتی بودند به شوخی با خود. زیر و رو کردن خود و پیدا کردن رازها
با سَبکی مفرح، سبُک، عامیانه، تلویزیونی.
Saturday, 26 April 2014
Notes on Son of Ali Baba
هالیوود دهه ۱۹۵۰ و فانتزیهایش از ایران:
علی بابا، تونی کرتیس و شوالیههای اهلِ دلِ ایرانی
علی بابا، تونی کرتیس و شوالیههای اهلِ دلِ ایرانی
یکی از ژانرهای محبوب و به فراموشی سپرده شدۀ هالیوودِ عصر طلایی،
فیلمهای
swashbuckling بود که در ایران به فیلمهای
«شمشیرزنی» مشهور شد، چرا که به جز لباسهای پرزرق و برق و زمینۀ تاریخی پرطمطراق،
این فیلمها مملو از صحنههای پرهیجان مبارزه با شمشیر بودند و ستارگانی مانند
ارول فلین و استیوارت گرینجر زیباییِ نفسگیر این صحنهها را با ظرافت و کنترل
موزون یک صحنه رقص و آواز موزیکال اجراء میکردند.
اما هیچکس تصور نمیکرد که هالیوود این ژانر را، که معمولاً با
داستانها و زمینههای جغرافیاییِ اروپای قرن هفدهم پیوند خورده، روزی به ایران،
یا به طور دقیقتر به «پرشیا» ببرد. عنوان سالاد مخلوطِ هالیوود از تلفيق ایران و
این ژانر پسر علیبابا بود، فیلمی که در سال ۱۹۵۲ در استودیوی یونیورسال و
به کارگردانی کِرت نیومان ساخته شد.
Friday, 25 April 2014
And Before Argo There Was Khayyam
عمر خيام: جيمز باندی با چند رباعی در جيب!
هاليوود يكشبه و با وقوع انقلاب در
ايران، يا به طور دقيقتر با واقعۀ گروگانگيري در سفارت آمريكا در تهران، به
ايران و داستانهاي مربوط به آن علاقهمند نشد. اين علاقه ريشهاي ديرينه دارد و
وجه اشتراكش در دورههاي مختلف –
از سينماي صامت تا آرگو –
غلبۀ فانتزي بر واقعيت و بيتوجهي محض به تاريخ است. اما اگر هاليوود عصر كلاسيك
با خوشقلبي و به نيت خلق سرگرمي محض به سراغ ايران رفت، رودررو قرار گرفتن دو
كشور از سال 1979 به اين سو باعث شد تا تصاوير ايدئولوژي زدۀ ايران در سينماي
آمريكا همراه شود با پيشفرضها، غرضها و فرمهاي تثبيت شدهاي از خصومت (كه
مثلاً در دهه چهل متوجه ژاپن و در دهه پنجاه متوجه اتحاد جماهير شوروي بود).
يكي از مشهورترين فيلمهايي كه هاليوود دربارۀ ايران ساخته، يا به طور مشخص فيلمي دربارۀ شخصيتي ايراني و بر اثر آن شهرهاي ايران و زندگي روزمرۀ مردم در ايران، عمر خيام است، فيلمي كه كمپاني پارامونت در 1957 از زندگي اين شاعر و دانشمند بزرگ تهيه كرد و چگونگي ساخته شدناش ريشههاي غفلت تاريخي هاليوود را به بهترين شكل نشان ميدهد:
يكي از مشهورترين فيلمهايي كه هاليوود دربارۀ ايران ساخته، يا به طور مشخص فيلمي دربارۀ شخصيتي ايراني و بر اثر آن شهرهاي ايران و زندگي روزمرۀ مردم در ايران، عمر خيام است، فيلمي كه كمپاني پارامونت در 1957 از زندگي اين شاعر و دانشمند بزرگ تهيه كرد و چگونگي ساخته شدناش ريشههاي غفلت تاريخي هاليوود را به بهترين شكل نشان ميدهد:
Wednesday, 23 April 2014
The Sound of Jazz (1957)
انتخابی شخصی از «عصرطلایی تلویزیون»: صداي
جاز
جک اسمایت کارگردانی را از تلویزیون
شروع کرد و در سینما با وجود یکی دو فیلم قابل توجه مثل هارپر (1966) – باشركت پل نيومن - موفقیتی کسب نکرد. برای همین از آغاز
دهه 1970 دوباره به خانه قدیمیاش در جعبه جادویی برگشت. او در 1957 شاهكاری را برای
تلویزیون کارگردانی کرده که تا زمانی که تصویر باقی بماند باقي ماندن نام او را
بیمه خواهد کرد. عنوان برنامه صدای جاز است، برنامهای یك ساعته برای شبکه CBS با حضور غولهای جاز مانند كنت بیسی، لستر یانگ،
بن وبستر، بیلی هالیدی، جری مولیگان، تلانيوس مانك، جیمی جیوفری، پی وی راسل، هنری
ردآلن و ویك دیكنسون، همه در زیر یك سقف، كه باعث شده به اثر اسمایت لقب «بزرگترین
فیلم جاز جهان» را بدهند.
Subscribe to:
Posts (Atom)