Friday, 7 December 2012

A Portrait of Mark Cousins, Part I


پرترۀ مارك كازينز، بخش اول
سسيل دميلِ بايسيكل‌ران
احسان خوش‌بخت

بعد از پنج ساعت لغزيدن در چشم‌اندازهاي سرزمين‌هاي مياني انگلستان كه زير بازي ابرها و خورشيد مثل نقاشي‌هاي تِرنر هر لحظه رنگ عوض مي‌كنند و هر دقيقه به تابلوي تازه‌اي بدل مي‌شوند كه چشم‌ها را وادار مي‌كند به خيره شدن به مراتع، درياچه‌ها و درياي آرام و ساكنِ شمال، قطار در ايستگاه وِيوِرليِ شهر ادينبورو آرام مي‌گيرد. مسافران با شتاب، كه از خصلت‌هاي ملي در اين‌جاست، چرخ چمدان‌ها را روي زمين به گردش درآوردند و از اعماقِ ايستگاه به سوي بالا به تكاپو مي‌افتند.
بالا آمدن از ايستگاه درست مثل وارد شدن به دنيايي است كه والت ديزني در قرن هفدهم ساخته باشد: قصرهاي سنگي با سنگ‌هايي كه زير شلاق باران‌هاي شمالي و هواي بي‌ترحم سياه شده‌اند. سبزيِ درخشاني كه در آن تك‌تك برگ‌ها، شاخه‌ها و جوانه‌هايش ديده مي‌شود. انتهاي خيابان‌هاي عريض به تپه‌ها و صخره‌هاي غول‌پيكري منتهي مي‌شوند كه روي هر كدامشام قصري مثل گربه‌اي تنبل كه سر زانوي صاحبِ صبورش خوابش برده جاخوش كرده است.

Tuesday, 6 November 2012

The Night Watchman: Rivette and Daney


Serge Daney In English blog which, as it title suggests, is dedicated to the preservation of Daney's memory and tracing the English translation of his work has blogged this two-part video of Clair Denis' film about Jacques Rivette, made for French TV's invaluable Cinéma de notres temps program. For anyone interested in Rivette, Daney or Denis, this real gem deserves a watch.

Production of  Cinéma de notres temps, originally named Cinéastes de notre temps started in 1964 and each one hour long episodes was delivering a portrait of a contemporary, or occasionally past filmmaker, in a cinematic style close to what that particular filmmaker had done in his or her films. I recently learned that 18 of these films are available on DVD, here.

(Iranian national TV, back in the 1990s, brought some of the episodes of  Cinéma de notres temps, Bresson, Scorsese and Renoir among them.  For me, watching them was like watching all those director's oeuvres in one hour. I'm not completely sure, but I think Rivette film was broadcasted too, the only problem was that I probably didn't know who Rivette was!)

Friday, 2 November 2012

Last Thoughts On Peckinpah


آخرين يادداشتهاي پالين كِيل دربارۀ سام پكين پا:
شكوه والاي فيلم‌سازي

مقالۀ پيش رو يكي از آخرين نوشته‌هاي به‌جامانده از خانم كيل، منتقد و مدافع بزرگ پكين‌پا از زمان بر دشت رفيع بتاز  (Ride The High Country) و يكي از دوستان نزديك اوست. چون در زمان نگارش اين مقاله (1999) بانوي سرسخت انتقاد فيلم هشتادساله و مبتلا به پاركينسون بوده، حرف‌ها در قالب گفت‌وگو طرح شده و چارلي ساتلو آن‌ها را پياده كرده است. ديدگاه كيل به پكين‌پا هم چون هميشه استثنايي است و اگر چه افسانه‌هاي نسبت داده شده به كارگردان ياغي را در هم مي‌شكند، اما در عين حال به شكلي تازه آن ها را تثبيت مي كند. رابطۀ كيل و پكين پا در زمان نمايش سگ هاي پوشالي (Straw Dogs) براي هميشه به پايان رسيد اما به گفتۀ خود كيل، از علاقۀ او به شاهكارهاي پكين پا هرگز كاسته نشد. اين مقاله را براي شمارۀ ويژه پكين پا در ماهنامۀ فيلم (شمارۀ 346) ترجمه كردم. مجموعه اي بسيار مفصل (طولاني ترين شمارۀ ويژۀ يك كارگردان در تاريخ چهارصد شمارۀ مجله) كه حاصل يك سال و نيم كار بود، دوره اي كه از رتروسپكتيو  فيلم هاي پكين پا در دانشگاه فردوسي مشهد آغاز شده و به چاپ شمارۀ ويژۀ كوچۀ سام انجاميد.
.                       .

Wednesday, 3 October 2012

The 55th London Film Festival (October 2011)

گزارشي از فستيوال فيلم لندن 12 تا 27 اكتبر 2011
ترديد‌ها در سالن انتظار
احسان خوش‌بخت

Occupy Cinema!
فستيوال فيلم لندن در آبان‌ماه 1390 به مدت دو هفته در نشنال فيلم تيتر و سالن‌هاي سينماي منطقه وست‌اِند رخ داد، اما سه ماه و نيم زمان برد تا اين گزارش‌گر خود را متقاعد به نوشتن اين گزارش بكند. با دادن اطمينان به خواننده كه اين گزارش از سر تنبلي نويسنده و يا پيشي‌گرفتن الويت‌هاي كاري ديگر به تأخير نيفتاده بايد گفت ريشۀ اين تأخير ترديدهايي دربارۀ خود سينما و ماهيت و ضرورت آن در جهان امروز بود؛ يعني عدم تناسب بين زمانِ حال و فيلم‌ها؛ عدم تناسب بين تاريكي سالن سينماي با هواي تهويه شده و صندلي‌هاي آبي تيره يا قرمز با ميدان سن‌پل (معادل آمريكايي جنبش تسخير وال‌استريت) و هزاران آدم كه شب‌ها و روزهايشان را در چادرهاي برپا كرده در دل اين ميدان مي‌گذراندند. بيننده سينما اگر نتواند اعتراض‌هاي جهاني به بحراني كه دامن‌گير زندگي آدم‌هاي عادي‌اي مثل من و شما شده را ببيند، چطور مي‌تواند دنياي پيچيده‌تر و پررمز و رازتر روي پرده را ببيند؟
هر روز به شكل شكنجه‌آميزي با اين پرسش آغاز مي‌شد: «چرا بايد بروم سينما؟»

Lupino’s No. 5 Checked Out

Sunday, 16 September 2012

Notes On Kathryn Grayson

به‌یادِ کاترین گِری‌سون

یكی از بزرگ‌ترین ایرادهای نوستالژی در ادبیات سینمایی این است كه نسل جدید تصور خواهد کرد بسیاری از فیلم‌های گذشته كه نویسنده‌های قدیمی با ستایش از آن‌ها یاد می‌کنند صرفاً به خاطر داشتن نقش مهمی در خاطره آنها و پیوند میان تجارب شخصی‌شان با هنر سینما حائز اهمیتند. اما بسیاری از این فیلم‌ها، خارج از این دنیای شخصی – كه فقط می‌تواند برای خود نویسنده قابل استناد باشد، و نه دیگری – هویتی مستقل دارند و تردیدی نیست اگر زمان و مكان مناسب برای دیده شدن‌شان توسط نسل جدید فراهم شود، بی‌برو برگرد بیننده‌های امروزی و طرفداران خود را خواهند داشت. 

Friday, 31 August 2012

Mark Cousins Interviewed

Mark Cousins in Bristol

AD-LIB ON MEXICO
An interview with Mark Cousins



After spending 5 or 6 years writing, filming and editing The Story of Film, and after a year of traveling around the world to show this epic 15 hour documentary about the history of innovations in cinema, Mark Cousins, the Irish film-maker, is back in Edinburgh, his home town, to show his latest film, What is This Film Called Love?

Made while touring The Story of Film, during a three-day stay in Mexico City without a plan, this is a love letter to Mark’s hero, Sergei Eisenstein, as well as to other things he likes (beer, the Telluride Film Festival, kids...) or dislikes (the Pope, capitalism, ...).

Mark simply calls it a film about the nature of happiness. However, this is also a film that shows the possibilities of film-making in the digital age, its excitement, spontaneity, and poetic rapture. The low-budget or, more likely, no-budget What is This Film... which has cost only £10, provokes more thoughts and provides more visual pleasures than most of the 200 million dollar films on cinema screens today. This westerner twin brother of Jafar Panahi’s This Is Not a Film ignores the boundaries of an art form, crosses them and then it elevates them in order to capture the essence of an era which is, supposedly, too elusive to put on celluloid, or to transfer from reality to the virtual world of digital.

READ THE INTERVIEW AT KEYFRAME



Trailer:


Wednesday, 29 August 2012

Notes on Joseph M. Newman

جوزف اچ لوييس: زندگي سالم در فيلم سالم

لوگان شهر بسيار كوچكي است در ايالت يوتا؛ از آن شهرهايي كه آمريكايي هاي قديم به آن «شهر يك اسبي» مي‌گفتند؛ متشكل از يك خيابان اصلي و چند رديف خانه در دو طرف خيابان. اما همين شهر كوچك در اواخر سال‌هاي 1960 صاحب سه سالن سينما بوده كه خوراك جمعيت عموماً دانشجوي آن را فراهم مي كرده اند. (یکی از دوستان ايراني در سال‌هاي 1960 در لوگان دانشجو بود و روايتش از ملال در اين ولايت هميشه برايم الگويي از جبر جغرافيايي در سر بردن حوصله آدمي تا حد مرگ بود. راه حل آسان بود: نزديكي به نوادا باعث مي شد تا ملال لوگان، شهر بسيار مذهبي مورمون‌ها، را با زياده روي در همه چيز در ايالت از خدا بي‌خبر و همه‌چيز آزادِ آريزونا جبران كنند.)
هفتصد و يازده اوشن درايو
اما دو نكته باعث شد كه نام لوگان را هرگز فراموش نكنم. اول و مهم‌تر از همه، اختراع اينترنت و آزمايش آن براي بار اول بين دو طبقه از دانشگاه يوتاست كه مسير زندگي من و شما را براي هميشه عوض كرد و دوم جوزف ام نيومن (متولد 1909)، كارگردان آمريكايي متولد لوگان، كه مسير زندگي كسي را عوض نكرد ولي چند فيلم درجه يك به تاريخ سينما اضافه كرد كه باعث مي شود امسال، صد سالگي او، نياز به يادآوري داشته باشد.

Wednesday, 8 August 2012

Review of the Social History of Iranian Cinema

يادداشتي دربارۀ كتاب «تاريخ اجتماعي سينماي ايران» نوشتۀ حميد نفيسي

باعث حيرت و افسوس است كه از يكي از نام‌هايي كه در مطالعات سينماييِ امروز بارها تكرار شده و در بسياري موارد (سينماي تبعيد، سينماي خاورميانه) صاحب يكي از رساترين و قابل اطمينان‌ترين قلم‌ها بين محققين سينمايي در هرجايي از جهان است، يعني حميد نفيسي، اين‌قدر كم در منابع فارسي صحبت شده؛ آدمي كه به شهادتِ كتابِ عظيمِ تاريخ اجتماعي سينماي ايران پيوندي عميق با فرهنگ اين كشور دارد.
حميد نفيسي يكي از سنگين‌وزن‌هاي نظريۀ سينماست. ممكن است اين هفته كتابي دربارۀ فيلم‌سازان مهاجر آلماني در پاريس سال‌هاي 1930 بخوانيد و هفتۀ ديگر كتابي دربارۀ مفهوم سينماي «فراملي» و هيچ‌كدام از اين آثار بدون ارجاع به نوشته‌هاي نفيسي مقصودشان را كامل نمي‌كنند. پروفسور نفيسي ميان هويت ملي خودش و هويتي كه بعدها با انتخاب سرزمين دومش، آمريكا، ساخته، پيوندي برقرار مي‌كند كه به او اجازه مي‌دهد درك ژرفتر و تصوير واضح‌تري از مفهوم «خانه به خانه شدن» در سينما به خوانندگانش بدهد.

Friday, 3 August 2012

Guide to Vertigo Articles on This Blog

نتيجه راي‌گيري «بهترين‌هاي تاريخ سينما»ي مجلۀ سايت‌اندساوند، كه هر ده سال يك بار برگزار مي‌شود، اعلام شد و حالا فيلم برگزيدۀ منتقدان، بعد از پنجاه سال صدرنشينيِ همشهري كين، سرگيجۀ هيچكاك است كه در راي‌گيري ايراني سال 2009 در ماهنامه سينمايي فيلم قبلاً به صدر فهرست راه پيدا كرده بود. بررسي اين راي گيري و نتايج آن بماند براي بعد، اما از اين فرصت استفاده مي‌كنم براي معرفي منابعي كه در اين سايت، به زبان فارسي، دربارۀ سرگيجۀ هيچكاك وجود دارد: