حرفهاي مارتين اسكورسيزي درباره بلوز (به اضافه كلينت ايستوود و ديگران كه به زودي در همينجا منتشر خواهم كرد) در شماره ويژهاي از مجله فيلم كه به حضور موسيقيدانها در سينما (كلاسيك، جاز و راك) اختصاص داشت چاپ شد. آن را با شماره ويژه بهار 1381 اشتباه نگيريد، اين يكي، دنبالهاي بر آن بود كه دو سه سالي بعد چاپ شد. چون بيشتر درباره موسيقي است تا سينما آن را در وبلاگ موسيقي بخوانيد. به اضافه اين كه قبلاً در همينجا راجع به سري فيلمهاي مستند بلوز كه اسكورسيزي تهيه كننده آنها و كارگردان يكي از شش فيلم بود، چيزي نوشتهام.
Friday, 26 February 2010
Tuesday, 23 February 2010
Stairways; Sirk Style
Same shot, same Mise en scène, repeated by Douglas Sirk after 20 years. First in Accord final (1938) made in Germany, and then in Written on the wind (1956), made for Universal. In both cases a longing look, a gaze, at the top of the spiral staircase, is observing his/her predestination. Walking out means changing lives. The spiral forms and high angles from Expressionist films to Vertigo were evoking a sense of fatal destiny, facing the oblivion and entering the world of nightmare, and here Sirk takes these elements into his personal realm of melodrama.
Saturday, 20 February 2010
Wednesday, 17 February 2010
Dailies#9: Disorder at the Border
آپوكاليپس هيچوقت يكباره اتفاق نميافتد. اگر بيفتد، آرام آرام و در طول قرنها زمينه آن چيده ميشود. بنابراين به يك معني آپوكاليپس هرگز رخ نميدهد. تنها اغتشاش و ملال است كه منجر به نابودي و فروپاشي ميشود. كمتر فيلمسازي به اندازه رابرت راسن، آن هم در اولين فيلمش جاني اوكلاك (1947)، رابطه زمان و اغتشاشهاي ظريفي كه از حركت عقربههاي ساعت ناشي ميشوند را چنين درخشان تصوير كرده است. داستان مشتي لات (پليس لات، دزد لات، آدمكش لات، مرد لات و زن لات) كه در تار عنكبوت گرفتار ميشوند و پيش از پيداشدن سروكله هيولايي كه آنها را يك به يك ببلعد، خودشان براي نابودي عجله به خرج ميدهند و گلولههاي داغ نصيب هم ميكنند.
Tuesday, 16 February 2010
Monday, 15 February 2010
For Love of the Movies
نقد فيلم در دنياي امروز: سرانجام همه به خانههایمان میرویم
جرالد پیِری، منتقد فعلی روزنامۀ بوستون فینیکس، شاید سازندۀ نخستین فیلم تاریخ سینما دربارۀ نقد باشد. اگر بخواهیم دقیقتر بگوییم فیلم او دربارۀ بحران انتقاد فیلم در آمریکای امروز و نگاهی به روزهای اقتدار آن در دهۀ 1960 و 1970 است با عنوان به عشق سینما: داستان نقد فیلم در آمریکا (2009).
ساخت فیلم چیزی نزدیک به هشت سال طول کشیده است. معنایش این نیست که او "هشت سال را صرف ساختن فیلم کرده"، بلکه وقفههای متعدد این پروژه را به درازا کشیده است. شاید این وقفه فرصت خوبی برای پیری بوده تا نزول نگران کنندۀ انتقاد فیلم در جهان را با دقت بیشتری نظاره کند، نزولی سرسام گرفته که در آن وبلاگها و سایتهای عموماً حقیر اینترنتی – با مطالب درجۀ هشتشان – جای نقد چاپ شده در مطبوعات را گرفتهاند. حالا هر کسی منتقد است و نیازی هم به ارائۀ مدرکی برای اثبات ادعاهایش ندارد. مطمئناً در جهانی با این همه آدم سرگردان، هر کدام از این آقایان و خانمها میتوانند چند خواننده/مشتری ثابت نیز برای خودشان دست و پا کنند و ورودشان به حلقۀ منتقدان را جشن بگیرند.
در این دنیای نقد اینترنتی نه نیازی به سبک نگارش هست و نه ظرایف زبان و سواد. وقتی میتوانید از نماهای فیلم عکس گرفته و فریم موردنظر را با یک یادداشت آبکی در زیر آن به عنوان "تحلیل فیلم" غالب کنید دیگر نیازی به پیچیدگیهای زبان برای القای پیچیدگیهای سینماتیک نیست. موازین و مرزها در حال محو شدند، در حالی که هیچ چیز تازهای جای آن ها را پر نمی کند.
روزنامه های آمریکایی فضای مربوط به نقد فیلم را کاهش دادهاند و ترجیح داده تا این وظیفه در محیط مجازی اینترنت انجام شود. آوانگاردیستهایی مانند جاناتان روزنبام تقریباً تمام توان خود را روی اینترنت گذاشته اند. او دیرزمانی است که از "شیکاگو ریدر" کناره گیری کرده و تمام مطالب چهل سال اخیر و نوشته های تازهاش، گشاده دستانه در سایت شخصیاش منتشر می شوند. تردیدی نیست که نفوذ و تأثیر آن بسیار بیشتر از ستونهای "شیکاگو"ست.
در ایران از آن جا که این مسأله، یعنی انتقاد فیلم، هرگز چندان جدی نبوده– به خصوص وقتی به تأثیر آن بر عامۀ سینماروها برسیم – سنجش میزان تنزل دشوار خواهد بود. اما اگر رابطۀ سینمادوستان و خوره های فیلم را با دنیای انتقاد فیلم مبنای قضاوت قرار دهیم نتیجه گیری به چیزی جز اسف بار ختم نخواهد شد. مسأله تنها "میدان دادن به جوانان" نیست (که تصور می کنم هنوز در دستۀ آنها قرار دارم)، هیچ کس دربارۀ مخاطرات و نتایح احتمالی دور از انتظار چنین میدان دادنی تردید ندارد، ریسکی که به هر حال باید پذیرفته شود (و بازهم باید بگوییم مجلۀ فیلم غالباً این ریسک را پذیرفته؛ من اولین مقاله ام را برای فیلم در 20 سالگی نوشتم، این "اولین" مقاله چیزی نزدیک به 20 صفحه را اشغال کرده بود!) چه چیزی در این میان تغییر کرده است؟ آیا این تغییرات در دنیای سینما رخ داده یا عارضهای است که تاریخ فرهنگ به آن دچار شده است؟
شاید پاسخ سؤال بالا را در همینجا بتوان داد. اما پیش از آن به یک منتقد غیر سینمایی نیز اشاره میکنم تا رسیدن به پاسخ آسانتر شود. اندکی پیش گری گیدینز، منتقد و سردبیر سابقِ کایهدوسینمای دنیای موسیقی جاز، "داون بیت" – که البته نقدهای سینمایی مشهوری نیز دارد و نقدهای چاپ شده در کتابچۀ چند دی وی دی کرایتریون (از برگمان) را نوشته است – در پاسخ این سؤالم که در این روزها در کجا و برای چه کسی میتوان دربارۀ موسیقی جاز نوشت، گفت که ستونهای ثابت روز به روز کمتر می شوند و ما رفتن به خانههایمان و کار روی کتابها را ترجیح می دهیم.
جرالد پیری، که مانند خیلی از منتقدان قدیمی بازنشستگی را به هر کار دیگری ترجیح داده است، بخش های زیادی از به عشق سینما... را به دعواهای تاریخی اندرو ساریس و پالین کیل بر سر کارگردانهای مورد علاقهشان و تئوری مولف اختصاص داده است. به گفتۀ پیری «آنها چنان میجنگیدند که گویی بر سر تمامیت ارزی دو کشور منازعه دارند.»
و برای یادآوری دوبارۀ این که هیچکس نمیتواند منتقد محبوب همه باشد باید شرح این واقعه را هم زبان پیری بشنویم که در جلسۀ نمایش خصوص فیلم برای پیر ریسیان او در وسط فیلم بلند شد و رفت چرا که پیری از وینسنت کَنبی – منتقد نیویورک تایمز – تعریف کرده بود، اما به نظر ریسیان، کنبی احمقی بیش نبود.
Tuesday, 9 February 2010
Internet Archives - Noir Picks
اينها فيلمهايي هستند كه پيشنهاد ميكنم در Internet Archive تماشا كنيد، فيلمهايي مهم، يا دوست داشتني، يا سرگرم كننده و يا انتخابهايي شخصي. بسياري از فيلمهايي كه در آنجا هست در ويدئوگوگل نيز وجود دارد، ولي از آنجا كه در آرشيو با فرمتهاي مختلف، حجمهاي مختلف، و همه قابل دانلود، به اين فيلمها دسترسي هست، من شخصاً آن را به گوگل يا دهها سايت مشابه ترجيح ميدهم. از همه مهمتر اگر به هر دليلي دانلود از آرشيو قطع شد در زماني ديگر ادامه همان دانلود قبلي ممكن است و تمام زحمتهايتان يكدفعه نميپرد. براي راحتتر شدن كار با يك سيستم بسيار ساده ستاره دادن (از چهار ستاره) روي اهميت بعضي فيلمهاي مشخص تأكيد ميكنم كه در موقع انتخاب تصميمگيري راحتتر شود.
قسمت اول – فيلمهاي نوآر
Too Late for Tears (Byron Haskin, 1949) ***
He Walked By Night (Anthony Mann & Alfred Werker, 1948) ****
Detour (Edgar Ulmer, 1945) ****
Impact (Arthur Lubin, 1949) ***
Beat the Devil (John Huston, 1953) **1/2
Panic in the Streets (Elia Kazan, 1950) ***1/2
Scarlet Street (Fritz Lang, 1945) ***1/2
The Hitch-Hiker (Ida Lupino, 1953) ****
D.O.A. (Rupolph Mate, 1949) ***
Suddenly (Lewis Allen, 1954) ***
T-Men (Anthony Mann, 1947) ***
Strange Love of Martha Ivers (Robert Siodmak, 1946) **1/2
The Big Combo (Joseph H. Lewis, 1955) ***1/2
Sunday, 7 February 2010
Online Cinematheque
تـاريـخ سـيـنـماي مـجـانـي
حالا كه سينما عمري بيشتر از 115 سال پيدا كرده بالطبع فيلمهاي زيادي از تاريخ اين هنر از دايرۀ قوانين كپي رايت بيرون مانده و جزو اموال عمومي محسوب ميشوند. اصطلاح پابليك دومين (Public Domain) كه در اين سالها رايج شده به هر آفريدۀ فرهنگي و هنري اشاره دارند كه ديگر مالكيت آن در اختيار شخص خاصي نيست و هر كسي ميتواند به هر منظوري از آنها استفاده كند. آن چه كه باعث به اتمام رسيدن مالكيت فرد بر اثر هنري مي شود، چيزي نيست جز زمان. با گذر زمان داستانهاي ادگار آلن پو، اشعار اليوت يا رمانهاي ديكنز از اختيار ورثۀ نويسندگان خارج شده و تا زماني كه كرۀ خاكي برقرار است به دستان قدردان يا قدرنشناس مردم عادي ميافتند. البته اين قوانين در كشورهاي مختلف متفاوت است و بودلر ميتواند در آمريكا جزو اموال عمومي باشد اما در خود فرانسه همچنان تحت قوانين كپي رايت قرار داشته باشد. عمر حفظ حقوق يك اثر براي مولفش از پنجاه تا هفتاد سال در نوسان است، اما دولتها مي توانند با وضع قوانيني خاص عمر اين مالكيتها را افزايش دهند. به عنوان مثال موسيقيهاي ضبط شدۀ اندكي در آمريكا وجود دارند كه عام المنفعه قلمداد شوند و با آن كه نزديك به يك صد سال از ضبط نخستين آهنگهاي جز مي گذرد بسياري از آنها هم چنان مشمول قوانين كپي رايت ميشوند.
اما فيلمهاي زيادي از سينماي صامت آمريكا كه قبل از 1923 ساخته شدهاند و بيشتر فيلمهاي ژاپني قبل از 1954 امروز ديگر "بي صاحب" محسوب ميشوند. شما اجازه داريد اين فيلمها را در تلويزيون يا سينماها نمايش بدهيد يا در اينترنت بگذاريد تا هركسي دوست دارد ببيند. فيلمهاي بسيار مهمي نيز وجود دارند كه با گذشت 50 يا 70 سال از مرگ خالق (يا صاحب امتيازشان) و با تمديد نشدن اين امتياز وارد فهرست فيلمهاي بيصاحب شدهاند. شاهكارهاي بزرگي مانند سايه شك، منشي همه كارۀ او، رزمناو پوتمكين، شيطان را بران، مردي كه زياد ميدانستِ انگليسي، فيلمهاي زيادي از ادگار اولمر، بيشتر فيلمهاي راجر كورمن، معماي استنلي دانن، محاكمه و بيگانه ولز و بيشمار فيلمهاي ترسناك ارزان و فيلمهاي نوآر درجه يك.
حالا احتمالاً متوجه شديد كه چرا تقريباً همۀ DVD هايي كه از با جان دو ملاقات كن كاپرا يا مرد بازوطلايي پرهمينجر وجود دارند كيفيت تصويري پاييني دارند. آنها بيصاحب ماندهاند و هر كمپاني درجه دو و سهاي ميتواند آن فيلمها را به روي DVD منتشر كند. توجه داشته باشيد كه مرمت كردن فيلم يا زيرنويس كردن آن مشمول اين قانون نميشود و مثلاً نسخۀ كمپاني كرايتريون از M فريتس لانگ به خاطر اين كه زيرنويس انگليسي و مرمت شده ديگر جزو اموال عمومي قلمداد نميشود.
اين مسأله جداي از ضررهايي كه به خاطر دوز و كلك كمپانيهاي مهجور عايد سينمادوستان ميشود در نهايت نتيجهاي مثبت براي عشاق سينما دارد. شما ميتوانيد در اينترنت آئروگراد داوژنكو (با كيفيت عالي)، فيلمهاي چاپلين يا بوريس كارلوف را به راحتي تماشا كنيد. يك كمپاني به نام «آلفا دي وي دي» كار همه را راحت كرده و با درآوردن اين فيلمها به روي DVD ها در نسخههاي خيلي ارزان، فيلمهاي "پابليك دومِين" را در اختيار همه گذاشته است. تخصص آنها در پيدا كردن رد فيلمهاي بي صاحب مانده (كه در نوع خود هنري محسوب ميشود) و منتشر كردن آنهاست. هنوز تنها نسخههاي در دسترس از نوآر رنگي مردي روي برج ايفل و يا شاهكار صامت همسران ابله همين نسخههاي عام النفعه آلفاست كه بدون مرمت فيلم عرضه شده اما لااقل از روي بهترين نسخههاي شانزده ميليمتري موجود ( ويا بعضاً VHS) تبديل شده است.
سايتي در اينترنت وجود دارد به نام Internet Archive كه تا جايي كه توانسته تمام آثار فرهنگي عام المنفعه (از كتاب و عكس گرفته تا موسيقي و فيلم) را مجاني در اختيار مردم گذاشته است. حالا كه اينترنتِ تاحدودي پرسرعت در ايران تاحدودي رواج پيدا كرده ميتوان از اين سايت شاهكارهاي زيادي را پايين كشيد (يا "دانلود" كرد). يك سينماتِك مجاني در اختيار شماست كه در آن فيلمهاي برادران لومير، اديسون، كمدين هاي صامت، فيلمهاي تجربي و آوانگارد اوليه، آثار مهم گريفيث، سريال وامپير [خون آشام] لويي فوياد، فيلمهاي اكسپرسيونيست آلماني، سگ آندلسي، شب مردگان زنده رومرو، فيلمهاي داگلاس فربنكس، تعداد بي شماري فيلمهاي ترسناك كلاسيك، بعضي از بزرگترين فيلم نوآرهاي جهان (خيابان بدنام لانگ، D. O. A و كمبوي بزرگ جوزف لوييس، محرمانه كانزاس فيل كارلسون، شيطان را بران هيوستن، T-Men آنتوني مان و عشق عجيب مارتا آيورز سيودماك)، فيلمهاي هركولي ايتاليايي، بهترينهاي دوران انگليسي هيچكاك، تا دلتان بخواهد وسترنهاي فراموش شده، چند فيلم از جان فورد به خصوص فيلمهاي آموزشي كه در زمان جنگ ساخت، فيلمهاي ناطق باستر كيتون در مترو و بي شمار عناوين ديگر وجود دارد.
يكي از بهترين بخشهاي سايت، مجموعهاي از تريلر فيلمهاي كلاسيك است كه ميتوان ساعتهايي مديد را بدون توجه به گذر زمان در دنياي ساده اما خيال انگيز آنها گذراند. اگر به اينترنت دسترسي داشته باشيد فرقي نميكند كه در درگز باشيد يا كرمانشاه، در هر حال ميتوانيد شاهكار كميك/سوررئال/ترسناك راجر كورمن، مغازه كوچك وحشت را در اتاق خودتان تماشا كنيد، يا اگر اين فيلم آشفته و مريض شما را سر ذوق نمي آورد، برويد و ببينيد آخرين مرد روي زمين (1964) كيست؟ كه كسي نيست جز وينسنت پرايس كه در دنيايي مملو از زامبيها تنها مانده و نمي داند بايد چطور با اين كره زمين به تنهايي سركند.
اين هفته مجموعهاي از فيلمهاي اين سايت كه تماشايشان ضروري است را در اينجا معرفي ميكنم. در يادداشت بالا هم، هرجا كه روي نام فيلمها برويد ميتوانيد آن را تماشا كنيد.
Saturday, 6 February 2010
Martin Scorsese Presents The Blues
مارتين اسكورسيزي موسيقي بلوز را تقديم ميكند
اين مجموعه درخشان كه در سال 2003 توسط شبكههاي BBC و PBS تهيه شده، حاصل ايدهاي از مارتين اسكورسيزي براي معرفي موسيقي بلوز و مكاشفهاي در ريشههاي تاريخي آن است. بلوز، موسيقي سياهان آمريكا و ميراث هنرمندانهاي از دوران غمبار بردگي است كه از اوايل قرن تا دهه 1960 ــ زمان انقراض استادان بلوز و انتقال اين سنت موسيقايي به نوازندگان جديد راك كه عموماً انگليسي بودند ــ دوام آورده و يكي از نابترين فرمهاي هنري عصر مدرن محسوب ميشود. خود اسكورسيزي كارگردان اولين فيلم مجموعه و تهيهكننده بقيه آنهاست. مجموعه از سفر به آفريقا شروع شده و به دلتاي ميسيسيپي ميرسد و به گسترش و تأثير بلوز در موسيقيهاي پس از خودش، بهخصوص راك اندرول، ختم ميشود. در اين پروژه كه ساخت آن شش سال طول كشيد كارگردانها سبك شخصي خود را در روايتهايشان از بلوز به كار ميگيرند. شكل داستانگوي اين موسيقي از دردها و رنجها و تنهاييهاي نوع بشر به آن زباني بيمرز بخشيده و يكي از ايدههاي اصلي مجموعه نيز تمركز بر اين جهانشمولي موسيقي بلوز است كه در فيلمهاي وندرس و مايك فيگيس (دو كارگردان اروپايي مجموعه) بهخوبي ديده ميشود. اين فيلمها و كارگردانها عبارتند از:
درست مثل رفتن به خانه (مارتين اسكورسيزي): اداي دين به موسيقي دلتاي ميسيسيپي از خلال سفر يك موزيسين از اين منطقه به آفريقا، همراه با احساس وابستگي عميق به اين شكل از موسيقي و فرهنگ قصهگوي آن با اجراها و مصاحبههاي جديد و قديمي از كوري هريس، جان لي هوكر، تاجمحل، مادي واترز، لد بِلي، علي فركا و سليف كيتا.
روح يك مرد (ويم وندرس): فيلم وندرس اداي دين به سه موزيسين بلوز مورد علاقهاش اسكيپ جيمز بلايند ويلي جانسن و جي. بي. لنوار است و وندرس با سبكي مستند/ داستاني، ماجراي زندگي اين سه را با تاريخ موسيقي بلوز درميآميزد. اجراهايي از خوانندگان اين سالها بر روي قطعههاي اين سه نفر، نشانه پيوند موسيقي مورد علاقه او در گذشته با دوستان امروزينش (لو ريد، نيك كيو، باني رايت و ديگران) است. وندرس ميگويد: «آمريكاي حقيقي را بيش از هر كتاب يا فيلمي در آثار اين سه مرد كشف كردهام».
راه ممفيس (ريچارد پيرس): اداي دين به شهر ممفيس، زادگاه بلوز، و تلاش براي زنده نگه داشتن خاطره اين فرم اصيل و بومي هنري در آمريكا با همراهي بيبي كينگ و با تصاوير و گفتوگوهايي از فتس دامينو، ليتل ريچارد، هاولين وولف و سام فيليپس.
گرم شدن با آتش شيطان (چارلز بارنِت): داستان پسربچهاي در دهه 1950 در ميسيسيپي كه بين موسيقي مذهبي گاسپل و كشش به بلوز كه به موسيقي شيطان معروف شده بود، بلوز را برميگزيند. بارنت خود بزرگشده همان منطقه است و بهترين تصاوير آرشيوي مجموعه در فيلم او وجود دارد، از بيگ بيل برونزي تا ويلي ديكسن، بسي اسميت، دايانا واشينگتن و ساني بوي ويليامسن.
پدرخواندهها و پسران (مارك لوين): سفري با چاك دي به شيكاگو كه يكي از مراكز مهم بلوز و در واقع قلب تپنده شهري آن بود. اشارههايي به موسيقي امروزي هيپهاپ و تصاوير آرشيوي فوقالعادهاي از پل باترفيلد و مادي واترز در فيلم ديده ميشود.
سرخ، سفيد و بلوز (مايك فيگيس): اداي دين به نوازندگان بلوز انگليسي و گفتوگو با آنها شامل ونموريسن، اريك كلاپتون، جف بك، تام جونز، استيو دينوود، اريك بوردون و بسياري ديگر. همهچيز به اجراي زنده اين موزيسينها در استوديوي مشهور اَبي رُد در لندن ختم ميشود. فيگيس سعي ميكند به اين پرسش پاسخ دهد كه چرا موسيقي عدهاي از موزيسينهاي خودآموخته سياهپوست و بسيار فقير آمريكايي، اروپا را چنين تكان ميدهد.
پيانوي بلوز (كلينت ايستوود): ايستوود كه خودش هم پيانو ميزند به جستوجوي ارزشهاي اين ساز در موسيقي بلوز و ريشههاي آن در جاز ميرود. مصاحبهها و اجراها عموماً معاصرند و تعدادشان بسيار زياد.
Subscribe to:
Posts (Atom)