Showing posts with label Festivals. Show all posts
Showing posts with label Festivals. Show all posts

Wednesday 18 June 2014

Cinemadoosti: Film Folklore in Iran

I have written an essay for Sight & Sound about the Iranian unique reinvention of cinephilia which can be read on their website, here.

Sunday 1 June 2014

Dispatches From Edinburgh IFF 2013, Part II

امروز زودتر از زمان همیشگی بیدار می‌شوم تا صبحانه را با نیل مک گلون باشم. نیل برای دو فستیوال Il Cinema Ritrovato  در بولونیای ایتالیا و «آفتاب نیمه شب» در فنلاند کار تحقیق و برنامه ریزی انجام می‌دهد. روزها کارمند دولت است و شغلی دارد که از آن بیزار است و شب‌ها مشعل سینما را زنده نگه می‌دارد. نیل برایم دو فیلم صامت غافل گیر کننده از جان فورد سوغات آورده که در آرشیوهای چک پیدا شده‌اند و از زمان نمايش اوليه‌شان تقریباً هرگز دیده نشده‌اند.

ساعت یک بعدظهر افتتاحیه فیلم داستان سینمای کودکان است (که نیل مشاور تحقیقاتی‌اش بوده) و ما تا آن موقع به اندازه دو فیلم وقت داریم:

فیلم اول- یکی از بهترین کارهایی که در چند سال اخیر از سینمای آمریکای لاتین دیده شده و تجدید نظری فرمالیستی در موضوعات مورد علاقه کشورهای دیکتاتورزده، یعنی حافظه و اماها و چراهای صحت تاریخ رسمی، فیلم Avanto Popolo است، به معنای «خلق، به پیش». این فیلم برزیلی ساختۀ مایکل وارمن داستان مردی است که بعد از جداشدن از همسرش پیش پدر پیرش برمی گردد و جستجویی را در بین عکس‌ها، فیلم‌ها و آلبوم‌های موسیقی پدر آغاز می‌کند تا خاطرۀ برادر گم شده‌اش که در دهه ۱۹۷۰ برای تحصیل به شوروی رفته و بعد از آن گم شده را زنده کند. نماهای طولانی و عالی از گوش دادن به موسیقی یا تماشای فیلم‌های تجربی در این کار تحسین برانگیز وجود دارد ولی با وجود تمام تجربه‌های خاصی که در روایت ارائه کرده اساساً فیلمی کمدی است.

Dispatches From Edinburgh IFF 2013, Part I

اين‌ها گزارش‌هاي روزانه من از فستيوال بين‌المللي فيلم ادينبوروي 2013 هستند كه پارسال روي سايت «سينماي ما» منتشر مي‌شد. حالا همه گزارش‌هاي جداگانه را در يك‌جا، و در دو قسمت، روي اين وبلاگ منتشر خواهم كرد.

***

قطار نه و نیم صبح لندن از ایستگاه کینگز کراس که دیوارهای آجری قرون گذشته را با سازه‌ای از فولاد و شیشه پیوند داده من را به ادینبورو می‌برد. زیر نور خیره کننده تابستان دشت‌های سبز و مزارع زرد از کنار پنجرۀ قطار می‌گذرند و تکرارشان تأثیری مثل رویاهای نزدیک به صبح می‌گذارد.

بین خواندن کتاب درخشان تد هرشرون دربارۀ نورمن گرنتز (با نام «نورمن گرنتز: مردی که از موسیقی جاز برای اشاعه عدالت استفاده می‌کرد») و به خواب رفتن‌های کوتاه و به گوش گذاشتن هدفون برای شنیدن کشف تازه‌ام - آلبومی از مایکل بلومفیلد از سال ۱۹۶۹ - به تناوب تغییر موقعیت می‌دهم و بینشان را با گاز زدن به ساندویچ نان و پنیر پر می‌کنم. مقصد فستیوال فیلم ادینبورو در اسکاتلند است، فستیوالی که کاتالوگ ۲۲۰ صفحه‌ای‌اش نوید نمایش بیش از ۳۰۰ فیلم بلند و کوتاه از چهارگوشه جهان می‌دهد.

Sunday 9 February 2014

Berlinale 2014

روز اول: هفدهم بهمن

هیچ چیزی بی‌معناتر نیست از دفترچه‌ی راهنمای جشنواره در روزهای اول یک جشنواره. اسم دویست و چند فیلم با دویست و چند کارگردان و هزاران بازیگر و نویسنده و عوامل فنی فهرست شده‌اند که بیش‌ترشان را نمی‌شناسید و بالطبع نمی‌توانید حدس بزنید کدام‌یک می‌تواند انتخاب مناسبی برای تماشا باشد. همیشه وقتی جشنواره تمام می‌شود، فیلمی پرآوازه می‌شود که در همان جشنواره‌ای بوده که شما هم در آن حضور داشته‌اید، اما هرگز انتظارش را نداشته‌اید که فیلم خوب یا مهمی از کار دربیایند و از روی جهل یا تراکم برنامه نادیده‌اش گرفته‌اید. مثلاً در جشنواره‌ی لندن فیلم غریبه‌ی کنار دریا اصلاً به فهرست برنامه‌ای که برای تماشا در جشنواره ریخته بودم راه پیدا نکرد، غافل از این که دو ماه بعد «کایه دو سینما» آن را به عنوان یکی از فیلم های سال انتخاب خواهد کرد.

Saturday 25 January 2014

Reports From London Film Festival: Intro

گزارش اختصاصي پنجاه و هفتمين فستيوال فيلم لندن 17 تا 28 مهر 1392
بايد اين‌جا اژدها خفته باشد

اين گزارش فرمي روايي ندارد، براي اين كه فستيوال فيلم لندن روايتي از خودش ندارد. فستيوال بسيار طولاني است (حدود يك ماه براي سينمايي‌نويس‌ها و 12 روز به طور رسمي)، طاقت‌فرساست (باران مي‌آيد و روز مثل شب تاريك مي‌شود و در برنامه‌ريزي‌اش فاصله سينماها روز به روز بيش‌تر مي‌شود)، بهترين‌هاي ديگران را دستچين مي‌كند و با مديريت تازۀ كلر استيوارت، آدم‌هايش بيش‌تر به فكر سه بار در روز لباس عوض كردن هستند تا دميدن اكسيژن فيلم به فضاي آن. اگر چه فستيوال آن‌قدر فهميده و دموكراتيك هست كه مونوكسيد كربن فرش قرمز و فيلم‌هاي بد را به زور وارد حلق كسي نكند. در واقع دويست و چند فيلم نشان از احترام به گستردگي سلايق و عقايد مي‌دهد، چيزي كه فقط از بابِلِ نو، لندن، برمي‌آيد.
بنابراين اگر روايت يا قصه‌اي بر حسب سير وقوع حوادث و كرونولوژي فيلم‌ها وجود ندارد، به جايش يادداشت‌هاي پراكنده از پنجاه و چند فيلمي كه ديدم خواهد آمد كه آن‌ها را دسته‌بندي‌هاي ساده‌اي، بر اساس علاقه و كشش شخصي، شكل داده است:

Reports From London Film Festival: Great Films & Masterpieces


گزارش اختصاصي پنجاه و هفتمين فستيوال فيلم لندن 17 تا 28 مهر 1392
بايد اين‌جا اژدها خفته باشد:
دستاوردهاي برگزيده
اين‌ها فيلم‌هاي محبوبم در فستيوال بودند.

درون لوئن ديويس (جوئل و ايتن كوئن، آمريكا): بعد از سال‌ها  به طور دقيق از لبوفسكي بزرگ براي اولين بار دوباره توانستم با برادران كوئن ارتباط برقرار كنم. لوئن ديويس به شيوۀ فيلم‌هاي بهترِ برادران، خلوص روايي و وفاداري به زمان و فضاي داستان را جايگزين «اشارات» و «متاكامنتري» عقيم هميشگي كرده. اما لوئن تصويري است بسيار گيرا از آمريكاي اوايل دهه  هم هست1960، از روزهاي كندي، خليج پيگز، جك كرواك، محبوبيت موسيقي پاپ، به روايتي از روزهايي كه كهنه و نو به مبارزه‌اي علني بي‌ترحم دست زدند. به همين ترتيب روايت فيلم بر تقابل بين آمريكاي پير و كهنۀ تهيه‌كننده‌ها، مدير برنامه‌ها، كاسبان و نمايشگران قديم، استادهاي دانشگاه با آمريكاي نوي يك خوانندۀ ناكام و بي‌عرضۀ فولك به نام لوئن ديويس سازمان يافته.

Friday 24 January 2014

Reports From London Film Festival: Essentials

گزارش اختصاصي پنجاه و هفتمين فستيوال فيلم لندن 17 تا 28 مهر 1392
بايد اين‌جا اژدها خفته باشد:

فيلم‌هاي ضروري
فيلم‌هايي كه بايد ديد. فيلم‌هايي از داستان آدم‌هايي كه مي‌شناسيم و آن‌هايي كه نمي‌شناسيم و اثبات سينمايي اين كه هر دو به يك اندازه جذاب و مهمند:

گيري‌گيري (محمد صالح هارون، چاد و فرانسه): عنوان فيلم اسم مستعار رقاصي فلج در آفريقاست است كه با دختر مورد علاقه‌اش از دنياي فاسد شهري به روستا بازمي‌گردد. اين پرستوها به لانه بازمي‌گردندِ هوشمندانه، با ريتم افسون‌كنندۀ آفريقايي و تصاوير بي‌ايرادش يكي از بهترين فيلم آفريقايي حاضر در فستيوال است.

Thursday 23 January 2014

Reports From London Film Festival: Straight Stories

گزارش اختصاصي پنجاه و هفتمين فستيوال فيلم لندن 17 تا 28 مهر 1392
بايد اين‌جا اژدها خفته باشد:
داستان‌هاي سرراست
اين‌ها فيلم‌هايي هستند كه توده‌هاي مردم دوست خواهند داشت و نزد سازمان‌هاي دولتي و نيمه‌ دولتي و گردانندگان اسكار هم محبوب خواهند بود. اما با توجه به سابقۀ فيلمسازان اين مي‌توان آن‌ها را به نوعي قدمي به عقب و فيلم‌هايي نسبتاً دست به عصا نيز خواند. خلاصه‌اش، فيلمسازان خوبي كه فقط دارند فن‌سالاري‌شان درخشانشان را به كار مي‌گيرند:

 دروغ آرمسترانگ (الكس گيبني، آمريكا): عنوان فيلم دقيقاً موضوع آن است، طولاني‌ترين دروغ دنيا كه توسط لنس آرمسترانگ، قهرمان مسابقات دوچرخه‌سواري، دربارۀ مصرف نكردن مواد نيروزا به مردم، رسانه‌ها و كميته‌هاي ورزشي گفته شد. فيلم دو ساعت طول دارد، اما مثل يك داستان سر آرتور كانن‌دويل در انتهاي هر صفحه پيچش تازه‌اي در داستان نيروي بيش‌تري به فيلم مي‌دهد. گيبني علاقه‌اي به بررسي تأثير تزوير و فريب و برداشتن لايه‌هاي متعددي كه در هر دروغ جهاني و ميليوني وجود دارد نشان نمي‌دهد، به همين خاطر فيلم در حد يك سرگرمي بسيار خوش‌ساخت باقي مي‌ماند كه شانس خوبي براي بردن دومين اسكار مستند گيبني (بعد از تاكسي به سويۀ تاريك) دارد.

Wednesday 22 January 2014

Reports From London Film Festival: Disappointments

فقط عشاق زنده ماندند
يأس و اميد: فيلم‌هايي مأيوس كننده از كارگرداناني مستعد
فيلم‌هايي كه از آن‌ها انتظار بيش‌تري داشتيد و كارگردان‌هايي كه دوستشان داريد و يا با فيلم‌هاي قبلي‌شان آينده‌اي بهتر را به شما وعده داده بودند، اما با اين فيلم چنين نشد، اما هنوز به آينده اميدواريد.

 تام در مزرعه (زاويه دولان، كانادا): در فستيوال پارسال، ساختۀ قبلي دولان، Laurence Anyways، با ستايشش از عشق، سينتي‌سايزرهاي دهه هشتاد و لباس‌ها و مدل موهاي بد سليقه‌اش فيلمي فراموش‌ نشدني‌ بود، اما اين فيلم، با بازي خود دولان خوش‌قيافه در نقش اصلي، يك دهم توان لورنس را ندارد. سينماي كوئير يا فيلم‌سازان كوئير هميشه تمايل داردند وارياسيوني بر تم «زنداني و زندان بان» (با تمام اشارات مربوط به قدرت، آزار، تسلط و جنيست در چنين داستان‌هايي) خلق كنند. در اين فيلم دولان به مزرعۀ خانوادگي دوست تازه درگذشته‌اش در بخش فرانسوي زبان كانادا مي‌رود و اسير مادر شكننده و برادر هوچي و قلدر دوست متوفي مي‌شود. فيلم تمريني مأيوس كننده در رابطۀ بين خودآزاري و رهايي دروني است، اما هيچ چيز تازه‌اي به اين مضمون اضافه نمي‌كند.

Tuesday 21 January 2014

Reports From London Film Festival: Worth Seeing Titles


ديدني‌هاي مشروط
اين‌ها معمولاً فيلم‌هايي متوسطند كه مي‌توانند لحظه‌هايي وراي ميانه‌رويِ ملال‌آورِ سينمايي فيلم‌هاي گروه بالا خلق كنند. مثل آدم‌هايي در كافه‌اند كه ديدن هرروزه‌شان غيرقابل تحمل و حتي براي سلامتي زيان‌آور است، اما بدتان نمي‌آيد سالي يك‌بار خبري از آن‌ها بگيريد.

Monday 20 January 2014

Reports From London Film Festival: Avoid!

شطرنج كامپيوتري
فيلم‌هايي كه بايد از آن‌ها بر حذر باشيد
اين بخش شامل فيلم‌هايي مي‌شود ممكن است بيننده از خودش سؤال كند اصلاً چرا ساخته شده‌اند؟ جواب مي‌تواند معمولاً يكي از اين‌ها باشد: اين فيلم با اتكا به تماشاگران وفادار و در اقليت از يك گونه يا موضوع خاص ساخته شده يا با سرمايه‌هاي شبه دولتي و قوانين حمايتي اتحاديۀ اروپا ساخته شده‌اند. و يا اين كه اصلاً اين فيلم‌ها را كارگرداني به لطفِ سخاوتمندانه تكنولوژي نسبتاً ارزان ديجيتال ساخته، اما بهتر است ايشان به مشاغل ديگر روي بياورد. اگر هر كدام از اين فيلم‌ها را ببينيد و خوشتان بيايد، مسأله فقط تفاوت سليقه خواهد بود.

Sunday 29 December 2013

Reports From Edinburgh IFF '13, Part III

بخش سوم از گزارش فستيوال بين‌المللي فيلم ادينبورو، اسكاتلند، 29 خرداد تا 9 تير 1392
فيلم‌هايي كه شنيدم
احسان خوش‌بخت

بخش اول اين‌جا
بخش دوم اين‌جا
در حال حاضر به دلايل كاملاً بديهي، كه بخشي از آن به بي‌اعتمادي به روايت خطي برمي‌گردد، هرگونه فيلمي كه از الف به ب و بعد به پ و به همين ترتيب تا حرف ي برود بسيار مشكوك مي‌نمايد. از آن مشكوك‌تر تنبلي ذهنيِ عام است كه مي‌خواهد با تقسيم سينما به سالنِ فيلم‌هاي داستاني، مستند، تجربي يا كودكان مرزهاي گچيِ ساده‌انگارانه‌اي روي زمين ترسيم كند و از ما بخواهد هنگام گذر از هر كدام به ديگري حواسمان جمع باشد. آيا دامي جيم مستند است يا داستاني؟ لوياتان چطور؟ لوكاس عجيب در كدام دسته قرار مي‌گيرد؟ واقعاً چه اهميتي دارد؟ آيا در حال حاضر با سؤال‌هاي مهم‌تري در سينما مواجه نيستيم؟
حتي وقتي ظاهراً چارچوب اثر سينمايي تا حدود زيادي مشخص شده است، مثل ثانیه‌های سربی (سید رضا رضوی) كه دربارۀ واقعه‌اي تاريخي ساخته شده، شخصيت‌هاي جلوي دوربين واقعي‌اند و يكي از آن‌ها شاهد عيني كشتار انقلابيون در ميدان ژاله بوده، باز هم فيلم‌ساز مي‌تواند به شكلي هوشمندانه و فريبنده بيننده را غافل‌گير كند. رضوي يك واقعۀ تاريخي و تراژيك را به بهانه‌اي قرار داده براي كنكاش دربارۀ خود سينما، دستگاه حقيقت‌يابِ درون پروژكتورِ فيلم و سینه‌فیلیا در ایران. [عكس بالا]

Saturday 28 December 2013

Reports From Edinburgh IFF '13, Part II


بخش دوم از گزارش فستيوال بين‌المللي فيلم ادينبورو، اسكاتلند، 29 خرداد تا 9 تير 1392
فيلم‌هايي كه شنيدم
احسان خوش‌بخت


در مفهوم برسوني‌اش، وقتي صدا و تصوير قرار نيست مكمل هم باشند بلكه هر كدام عنصري قائم به ذاتند و نقشي يكسان در ساختار سينمايي دارند، فيلم سياه و سفيد يونانيِ لذت (الياس جياناكاكيس، 2012) [عكس بالا] نمونه‌اي متأخر است. نه فقط براي اين كه داستان زني كه نوزادي را مي‌دزدد و بهتر از مادر واقعي‌اش از او نگهداري مي‌كند و حتي براي حفط جانِ كودكْ مرد مهاجمي را مي‌كشد به شيوه‌اي برسوني و با سكون‌ها، قاب‌هاي خالي و بازي‌هاي ماكت‌وار و فيگوراتيو ساخته شده، بلكه به اين خاطر كه در آن شنيدني شنيده مي‌شد و ديدني ديده مي‌شد. سينماي غيرقابل تحمل (مثل فيلم ترسناك تازۀ جيمز وان،The Conjuring،كه در فستيوال بود) سينمايي است كه در آن دري بسته مي‌شود و هم‌زمان صداي به هم خوردن در شنيده مي‌شود. سينماي لذت سينمايي است كه يا در را مي‌بينيم و صداي زني كه آه مي‌كشد را مي‌شنويم، يا صداي در را مي‌شنويم و تصوير زني را مي‌بينيم كه با حسرت و دريغ به آن نگاه مي‌كند.

و اين نكات فني قرار نيست نمايش توانايي تكنيكي يك فيلم‌ساز باشد و نوهي مچ‌انداختنِ زيبايي‌شناسي، بلكه مقصود حصول به آگاهيِ آني دربارۀ يك موقعيت انساني است، مثل موقعيت به هم ريختۀ يونان امروز كه از تك تك تصاوير فيلم جياناكاكيس مي‌توان آن را بازشناخت.

Wednesday 25 December 2013

Reports From Edinburgh IFF '13, Part I



گزارش فستيوال بين‌المللي فيلم ادينبورو، اسكاتلند، 29 خرداد تا 9 تير 1392
فيلم‌هايي كه شنيدم
احسان خوش‌بخت

فستيوال فيلم عبارتست از وحدتِ بين فضاي واقعي (جهانِ خارج از پرده) و زمان واقعي (آن‌چه رو ساعت مچي‌ يا موبايلتان مي‌بينيد) كه براي دوره‌اي مشخص، محدود و فشرده توسط سينما كنترل و هدايت شود. در اين نمونه فستيوال بين‌المللي فيلم ادينبورو اين فضا شهر ادينبوروست و اين زمان، به جز طول مدت خود فستيوال يا طول مدت اقامت بازديد كننده، زمانِ فيلم‌ها و دوره‌هاي تاريخي آن‌ها كه با شهر دست به دست هم مي‌دهند و تجربۀ سينمايي را به مينياتوري از زندگي بدل مي‌كنند. در اين آزمون نه فقط فيلم‌هاي زيادي براي دوره‌اي فشرده در سينما و در بهترين شرايط ممكن (نسخه‌هاي تازه، تماشاگران منضبط و حساس، سالن‌هاي سينماي مقبول) ديده مي‌شوند، بلكه مجموعه اين فيلم‌ها ايندكسي از مسائل روز در اختيار بيننده مي‌گذارد و سرفصل‌ها را طرح مي‌كند. اما از هردوي اين امتيازها مهم‌تر همان پيوند فيلم‌ها با فضاست. آن درهم‌تنيدگي شهر و تجربۀ زيستن با فيلم ديدن؛ وقتي كه عمل فيلم ديدن به خود زندگي بدل مي‌شود.

Wednesday 25 September 2013

Edinburgh Video Interviews

Edinburgh © Ehsan Khoshbakht
Last June I was a guest in Edinburgh, attending the Edinburgh International Film Festival. One morning I borrowed Mark Cousins' flip camera and made some interviews, two of which are now live on Fandor's Keyframe.

1
David Cairns’ and Paul Duane’s ‘J’accuse’: Cairns and Duane attempt to set the record straight regarding the Dreyfus of early French cinema, Bernard Natan. Watch the interview here.

2

Mark Cousins, in Perpetual Motion: Catching up with the road-tripping, time-traveling, soul-searching Mark Cousins as A Story of Children and Film plays Cambridge. The interview, here.

Tuesday 25 December 2012

The 56th London Film Festival (October 2012)

گزارش پنجاه و ششمين فستيوال فيلم لندن
آزادي و اسارت
احسان خوش‌بخت

پاپ كورن
فستيوال فيلم لندن، در پنجاه و ششمين دورۀ خود، هنوز يكي از معتبرترين «جشنوارۀ جشنوارها»ست كه بهترين‌هايِ كن، برلين، ونيز و ساندنس را به اضافۀ نمايشِ افتتاحيۀ چند فيلم مهم اروپايي و انبوهي توليدات داخلي در يك دورۀ فشرده عرضه مي‌كند. اين سرمشقِ اغواكننده كه بهمني از انبوهِ فيلم‌ها و فيلم‌سازان است سرمشقي شده براي نمونه‌هاي مشابه مانند فستيوال فيلم تورنتو، اما از نظر تعداد فيلم‌هاي نمايش داده شده و تنوع آن‌ها لندن هم‌چنان در سينماي اروپا نمونه‌اي بي‌رقيب قلمداد مي‌شود.
امسال، كارگردانِ تازۀ فستيوال، خانم كلر استيوارت از استراليا، خواب ديگري براي لندن ديده بود. او اولاً قصد داشت وجهۀ كم‌تر مورد توجه قرارگرفته بازار فيلم را در اين شهر احيا كند كه به اين منظور هاروي وينستاين در شهر مي‌پلكيد و درباب اقتصاد فيلم سخن سر مي‌داد و تصميم ديگر او اضافه كردن بخش رقابتي براي فيلم‌هاي اول، فيلم‌هاي غيراول و آثار مستند بود كه جوايزش با نام بزرگان سينماي بريتانيا نام‌گذاري شده بود. البته تغيير كوچك ديگري هم دركار بود و آن دسته‌بندي فيلم‌ها بر اساس احساساتي كه فيلم‌ها بر آن بنا شده‌اند، مثل «جرأت»، «هيجان»، «خنده» و همين‌طور فيلم‌هاي كالت و فيلم‌هاي دربارۀ موسيقي كه اين دسته‌بندي‌ها جُز به سينماكشيدن دستۀ كوچكي از تماشاگران كه بخواهند با احساساتشان «بازي» شود كاركرد ديگري ندارند و حتي به نظر من جلوه پيش و پا افتاده‌اي به سينما مي‌دهند. عامه‌گرايي استيوارت پاسخ درخوري گرفت و امسال آمار بازديدكنندگان جشنواره 12 درصد بالاتر از سال گذشته بود. تيزر جشنواره كه دختر جواني را لميده بر صندلي قرمز سينما در حال بلع پاپ‌كورن شكار كرده بود مي‌توانست باعث آزار تماشاگراني شود كه با خودشان فكر مي‌كردند بعد از 56 سال حالا لندن بايد مدلي هاليووديِ را انتخاب كند (آيا تيزر فستيوال ديگري را مي‌شناسيد كه در آن پاپ‌كورن نقش داشته باشد؟). اما اگر واقعاً آن دختركِ تيزر جشنواره و احساسات مختلفي كه با بازيِ بد و آماتوري‌اش نشان مي‌داد باعث جلب 12 درصد بيش‌تر مخاطبان شده، نه تنها هيچ اعتراضي به استيوارت وارد نيست بلكه حتي بايد از او تشكر كرد.

Wednesday 3 October 2012

The 55th London Film Festival (October 2011)

گزارشي از فستيوال فيلم لندن 12 تا 27 اكتبر 2011
ترديد‌ها در سالن انتظار
احسان خوش‌بخت

Occupy Cinema!
فستيوال فيلم لندن در آبان‌ماه 1390 به مدت دو هفته در نشنال فيلم تيتر و سالن‌هاي سينماي منطقه وست‌اِند رخ داد، اما سه ماه و نيم زمان برد تا اين گزارش‌گر خود را متقاعد به نوشتن اين گزارش بكند. با دادن اطمينان به خواننده كه اين گزارش از سر تنبلي نويسنده و يا پيشي‌گرفتن الويت‌هاي كاري ديگر به تأخير نيفتاده بايد گفت ريشۀ اين تأخير ترديدهايي دربارۀ خود سينما و ماهيت و ضرورت آن در جهان امروز بود؛ يعني عدم تناسب بين زمانِ حال و فيلم‌ها؛ عدم تناسب بين تاريكي سالن سينماي با هواي تهويه شده و صندلي‌هاي آبي تيره يا قرمز با ميدان سن‌پل (معادل آمريكايي جنبش تسخير وال‌استريت) و هزاران آدم كه شب‌ها و روزهايشان را در چادرهاي برپا كرده در دل اين ميدان مي‌گذراندند. بيننده سينما اگر نتواند اعتراض‌هاي جهاني به بحراني كه دامن‌گير زندگي آدم‌هاي عادي‌اي مثل من و شما شده را ببيند، چطور مي‌تواند دنياي پيچيده‌تر و پررمز و رازتر روي پرده را ببيند؟
هر روز به شكل شكنجه‌آميزي با اين پرسش آغاز مي‌شد: «چرا بايد بروم سينما؟»

Saturday 30 June 2012

Il Cinema Ritrovato: XXVI Edizione

Reports from Il Cinema Ritrovato film festival in Bologna, Italy, held from 23 to 30th of June, 2012.

Cans of two silents, The Red Dance and The First Born, waiting for projection in the lobby of Cinema Arlecchino, Bologna.